تاملی بر کارکرد اکسپوهای هنری
مقابله با هژمونی انحصارگرایانه حراجهای هنری
بهروز فائقیان
با شروع و تثبیت فعالیت حراجیهای هنر در خاورمیانه از نزدیک به دو دهه قبل، فضای هنرهای تجسمی ایران با رویدادهایی با نام اکسپوهای هنری روبهرو شد که در ابتدا متأثر از آنچه با عنوان رونق اقتصاد هنر به این فضا القا میشد، سودای ایجاد چرخۀ عرضه و تقاضا در میان مخاطبان را در سر میپروراندند. شاید تا همین سالها نیز چنین سودایی در ذهن برگزارکنندگان اکسپوهای هنری همچنان ادامه داشته و هر از چندگاه خبری از راهاندازی این دست اکسپوها از گوشه و کنار کشور شنیده میشود. اما یک واقعیت تعیینکننده در این ارتباط در میان است که جامعه هنرهای تجسمی ما ناگزیر است دیر یا زود به آن توجه و واکنش نشان دهد. واقعیت این است که حراجگزاران آثار هنری و واسطههای ارائه این آثار به حراجیهای بینالمللی که در روندی هژمونیک بحث ارزش افزوده آثار هنری را به عنوان یگانه معیار و محک ارزش هنری دنبال میکنند، چرخۀ عرضه و تقاضا در این عرصه را به سوی نوعی انحصار و فروبستگی هدایت کردهاند که فضا را برای رخدادهای مستقل و مشخصاً اکسپوهای هنری به صورت روزافزون بسته و بسته تر خواهد کرد. به این ترتیب حراجگزاران هنری در داخل کشور توانستهاند تا امروز مفهوم ارزش افزوده اثر هنری را در دایره بستۀ آن دست مجموعههای هنری محدود کردهاند که در حیطه ارتباطات و دسترسیشان قرار میگیرد. بر این اساس و تا زمانی که جامعه هنری بتواند در ارتباط با مقوله اقتصاد هنر خود را از سیطره این هژمونی مخرب و تمامیت خواهانه رها کند، رخدادهایی چون اکسپوهای هنری چنان که باید قادر نخواهند بود به نتایج مطلوب خود دست پیدا کنند.
در این شرایط به نظر میرسد استراتژی کلان اکسپوهای هنری مستقل در رویکردهایی عملی خواهد شد که فارغ از بحث ارزش افزوده آثار هنری که انحصار آن در رقابتی نابرابر تا اطلاع ثانوی در اختیار حراج گذاران و دلالان آثار هنری است، به سمت تبیین ارزشهای هنری و ترغیب مخاطبین عام هنرهای تجسمی به در اختیار داشتن آثار هنری واجد این ارزشها است. واقعیت این است که تاکنون عرضه و تقاضای آثار تجسمی جایگاه درخور و مناسب خود را نیافته و امروز به جای آثار هنری دارای اصالت، همچنان آثار تکثیری و باسمهای پیشتازانه در میان مردم خریدار و مخاطب دارد. در این ارتباط به نظر میرسد مطلوب این باشد که اکسپوهای هنری استراتژی اصلی خود را در مسیر جلب نظر مخاطبین عمومی تر هنرهای بصری و در تغییر ذائقه عمومی در مواجهه با آثار هنری دنبال کنند. باید اذعان داشت که در حقیقت هنوز بازاری تثبیتشده و فراگیر در عرصه ارائه عمومی آثار تجسمی در کشور شکل نگرفته است و خیل تولیدکنندگان آثار تجسمی که هر روزه بر تعداد آنها هم افزوده میشود، بیآنکه افق روشنی از فعالیتی که بهعنوان حرفه خود برگزیدهاند پیشرو داشته باشند، در تکاپوی ارائه آثار و شاید مهمتر از آن امرار معاش خود از این طریق، روزگار میگذرانند. در این میان شاید ضروریتر این باشد که ریشههای برقرار نشدن ارتباط عمومی هنرهای تجسمی و مخاطب عام به طور جدی مورد بررسی قرار بگیرد.
واضح است که توجه و اهمیتدادن به هنر در دوران کودکی رقم میخورد و زمینههای آشنایی با مسائل مربوط به هنرهای تجسمی و بهطور کلی سواد بصری با آموزش و پرورش نسلها شروع میشود، پس از آن است که رسانههای ارتباط جمعی عهدهدار ترویج سواد بصری و آشنا کردن عموم مردم با زبان تصویر هستند. بیشتر مردم ایران بهعلت قصور آموزش و پرورش در این زمینه، از سواد بصری مطلوبی برخوردار نیستند و از اینرو تفاوت آثار اریجینال و غیر از آن را به درستی نمیدانند. در کشورهای اروپایی شبکههای تلویزیونی مختلفی به امر هنر اختصاص دارد و کشورهای منطقه هم تعدادی برنامه در این رابطه از شبکههای خود پخش میکنند اما متأسفانه در کشور ما برنامههای اختصاص داده شده به هنرهای تجسمی بسیار ناچیز است. فرهنگ تصویری ایرانیان، پیش از این در فرشها و گلیمها تجلی پیدا میکرد و حتی هر قوم و منطقهای دارای هنر تصویری خاص و متناسب خودش بود، بنابراین کمبودی از این نظر احساس نمیشد. ولی از زمانی که مدرنیته وارد ایران میشود و شهرنشینی و خصوصاً آپارتماننشینی گسترش مییابد، جایگزینی مناسب برای آن تصاویر منحصربهفرد در نظر گرفته نشده و در اینزمینه کار اصولی نیز انجام نگرفته است. با حضور آثار هنری در خانهها و مکانهای عمومی، فضای زندگی ما انسانها تلطیف میشود و به این ترتیب بخشی از تنشهای معمول روزانه تقلیل مییابد. یعنی همان نقشی که فرشها و کاشیکاریها در زندگیهای پیش از این بر روحیات انسانها داشتهاند.
درگیرکردن مردم با هنرهای تجسمی پیش از هرچیز، نیاز به اقدامی فرهنگی دارد اما آموزش و فرهنگسازی در این خصوص تاکنون محقق نشده است. متولیان امر، قانونگذاران و وزارتخانهها، به فرهنگ و تولیدات فرهنگی نمیاندیشند و به آن اهمیت چندانی نمیدهند، بهطوری که حتی بودجه یک دهم درصدی خرید آثار هنری نهادها و دستگاههای دولتی را هم نادیده میگیرند.
دیدگاه تان را بنویسید