بضاعتهای خطنگاری در هنرهای تجسمی چه اندازه است؟
تاملی بر پدیده نقاشیخط
نادر کمالوند
امروزه خوشنویسی دارای رویکردهای متفاوتی است و تنها به آنچه به عنوان خط سنتی یا مدرن میشناسیم، محدود نیست. امروز میتوان گفت ورود خط به عالم نقاشی تا اندازهای با نیاز فضای بصری هنر ایران همراه بوده است و آثار نقاشیخط از زمانی که جامعه به سوی مدرن شدن میل پیدا کرد، وارد عرصه شد. نقاشیخط شیوهای در نقاشی مدرن و خوشنویسی معاصر ایرانی که به تدریج در دهه سی و چهل خورشیدی توسط برخی از خوشنویسان و نقاشان ایرانی شکل گرفت و تا امروز به حیات خود در عرصه هنر معاصر ادامه داده است. این گروه از هنرمندان در وادی نقاشیخط به ترکیبی از خطاطی و نقاشی دست زدهاند.
برخی براین باورند که ریشههای خوشنویسی را میتوان در شیوههای تفننی خوشنویسی ایرانی مانند خط توأمان، خط متعاکس، خط مسلسل، طغرا و مانند آنها مشاهده کرد و جلوههای پر فروغی از نقاشیخط در شیوه سنتی گلزار یا در آثار هنرمندانی از دوره قاجار مانند ملکمحمد قزوینی یا اسماعیل جلایر موجود است. با این حال، مکتب سقاخانه در نقاشی معاصر ایران خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر در خوشنویسی و پیدایش نقاشیخط بوده است. در دهههای پیش نیز روند نقاشیخط شاهد تجربههای متفاوت و گستردهای شد.
با این حال، خاستگاه و شکلگیری نقاشیخط امروزی را از دو جنبه روند تحولات در نقاشی معاصر ایران و همچنین روند تحولات در هنر خوشنویسی میتوان بررسی کرد. در دنیای سنتی، خط وظیفه داشت که مفهوم را به آسانترین، سهلترین، سریعترین و خواناترین وجهی بیان کند تا در نگاه اول فرم، محتوا و شکل و مفهوم یکجا به بیننده و خواننده القا شود. اما اینک وظیفه مهم خط زیبایی و تبلیغ است. با این حال، هنرمندان در حالی که بدیع بودن و شگفتی را همراه زیبایی از اهداف مهم بصری تعیین کردند با سه اقدام یعنی تغییر شکل در حروف اغراق در حروف و تحولاتی در حروف ایجاد کردند تا بتوانند زیبایی و قدرت ارائه و روح تبلیغ گرای آن را بالا ببرند. از این رو، خط در نگاه اول نه میتوانست و نه میخواست که در روند این تغییرات مفاهیم را همراه با شکل، یکجا القا کند. در نقاشی اما از این هم، پا فراتر نهاده شد؛ یعنی به تمامی رابطه مفهوم و شکل از هم گسیخته شد و خط در کنار رنگ و سایر اشکال به جزئی از ترکیببندی تبدیل و تغییر شکل و تکرار حروف فقط به قصد زیبایی از اهداف مهم هنر خط تلقی شد.
برداشت معنای اولیه در میان عموم هنرمندان ایران این است که این هنر از ترکیب دو فرایند نقاشی و خط تشکیل شده که آن را نقاشیخط نامیدهاند. بر این اساس تعریف خط و نقاشیخط بسیار پیچیده مینماید. بیان تصویری، پتانسیل و انرژی حروف الفبا در دورههای هنری گذشته ایران و در اغلب فرهنگها مدنظر هنرمندان و هنردوستان خط بوده و در هر دوره بنا به اقتضای زمان و هدف هنرمندان دستخوش تغییر بوده است. در زمره نقاشان ایران، عدهای برآمدند که با بهکارگیری حروف در آثارشان، به آن رویکرد و نشانه شرقی بدهند و بعدها این آثار را نقاشیخط نام نهادند. این در حالی است که سبب استفاده حروف در این آثار در ابتدای کار هدفی غیر از بنیانگذاری مکتبی بنام نقاشیخط بود. سالهای ابتدای ظهور نقاشیخط، استفاده از خط، فقط یک عنصر مناسب بود تا با ترکیب و تلفیق با هنرهای بومی ایران بهعنوان یک شناسه هویتی در آثار نقاشی به کار گرفته شود. یعنی میتوان اینچنین عنوان کرد، برای نسبت دادن اثر هنری به خاورمیانه، شرق یا همان رویکرد با عنوان شرقشناسانه بهکار برده میشد که جنبهای دیگری را در برنداشته است. برای برخی از هنرمندان دیگر نیز خط تنها یک عنصر بصری بود و به مفاهیم نهفته در پس کلمات چندان توجهی نداشتند. استفاده از خط را بهطور مشترک در آثار اکثر هنرمندان که خط را نقاشی میکردند، میتوان مشاهده کرد.
آن دسته از هنرمندان خطاط سنتی که وارد عرصه تکنیک تلفیقی شده و در میان ژانرهای خطاطی و نقاشی حرکت میکنند، گاهاً دچار سوء تفاهمهایی در این عرصه میشوند و در مواجهه با بوم نقاشی، همینطور قواعد قراردادی نقاشی دچار سردرگمی میشوند؛ چرا که برای خلق آنچه نقاشی نامیده میشود، چیزهایی فراتر از تسلط بر خطنوشتار مورد نیاز است. به دلیل نبودن منابعی معتبر در برقراری نظامی متحد در جهت کاربرد و اصول و قواعد مکتب نقاشیخط در ایران، پس از ظهور و پیدایش آن عدهای نسبت به پیدایش آن واکنش نشان دادند. اما حقیقت این مکتب چیزی دیگر است و بضاعت و قابلیتهای آن باید مورد بررسیهای دقیقتری قرار بگیرد. در هر حال چنانکه شاهد هستیم تجربههایی در زمینه خطنویسی مدرن و خارج از سنت نیز در این سالها روبه تزاید داشته که این موضوع را میتوان به شکل مستند در عملکرد و تعداد خطاطان به لحاظ کمی مشاهده کرد. با این وجود روند خلاقیتهای هنری در فضای معاصر در این رشته هنری تا اندازه زیادی محل پرسش است.
دیدگاه تان را بنویسید