ارتباط هنرمند و مخاطب در جهان معاصر چگونه است؟
گفتمان هنرمند و جامعه
بهروز فائقیان
هنرمند معاصر چگونه به مفهوم ارتباط میان خود، جامعه و محیط پیرامونش میاندیشد و از چه دریچههایی این ارتباط را معنا میبخشد؟ رسانههای هنری امروز چگونه به شکلگیری گفتمانهای هنرمندانه و انتقال آن به مخاطب هنر منجر میشود و در این میان، هنرمندان چگونه ایدههای ذهنی خود را به مدیومی برای برقراری ارتباط با محیط اطراف خود به کار میگیرند؟ در یک منظر عمومی میتوان گفت اثر هنری چیزی جز بازنماییهای ذهنی هنرمند از واقعیتهای شخصی و اجتماعی روزگار او نیست. . تصاویری که تداعیهای رازآلودی هستند از ارتباط هنرمند با اجزای جهان و رویدادهایش که آنها را در ذهن خود بازنمایی و در واقع بازسازی میکند؛ هرچند هیچ یک از این تصاویر بازنمایی شده با واقعیت رویدادها یکسان نباشد.
پروژهی «درهمدیدن» به تغییر و تحریف تصویر انسان از جهان میپردازد؛ با تأکید بر تفاوتهای فردی در جهان بینی، حفظ تکنیک شخصی و الهام از عوارض این اختلالها که حاصل مجموعه بازنمایی تصور هر هنرمند در باب دریافت و درک تصویری متفاوت و ناقص از جهان است
گفتمان و تضاد؛ کاوشهای شناختی و احساسی هنرمند
هومن درخشنده در مجموعه ای از آثارش که با عنوان «گفتمان» در گالری اعتماد ارائه کرده مشخصاً به مفهوم ارتباط انسان-هنرمند- و جامعهاش پرداخته است. به زعم او گفتمان رابطه میان انسان و محیط یک رابطه دو طرفه است که دارای گفتمان وتضاد است، یعنی انسان و محیط بر هم تأثیر میگذارند. در چنین تأثیر متقابلی، فرد محیط را دگرگون میکند و هم زمان، رفتار و تجارب او به وسیله محیط دگرگون میشود. برای هرانسانی منظر شهری جنبه عینی و ذهنی دارد به طوری که این محیط را در کاوشهای شناختی و احساسی خود درک میکند. این دریافت که بر رفتار انسانها تأثیر میگذارد میتواند در نهایت منجر به احساس رضایت و یا عدم رضایت از محیط گردد و یا در کل هدف از حضور انسان در محیط شهری را تغییر دهد. آنها میتوانند افراد را جذب و یا دفع کنند و یا حتی آنها را ترغیب به عملی مناسب و یا نامناسب کنند.
دلالتهای واقعگرایانه و پیوندهای تاریخی
کیوان بیرانوند در مجموعه مجسمههایی که در آرت سنتر به نمایش درآورده، علاوه بر نشانه گرفتن یک پدیده اجتماعی مشخص با دلالتهای واقع گرایانه، اما این پدیده را به بستری تاریخی نیز پیوند میدهد که ابعاد ویژه ای به نمایش او میبخشد.آثارکیوان بیرانوند در بخشی از زبان بصری او بازتابی مدرن از مفرغهای لرستان را تداعی میکند. مفرغهایی متعلق به هزارههای دور پیش از میلاد که جهان را وادار به شگفتی و تحسین کرد. چنین است که میشود، بلندای زاگرس را در کارهای بیرانوند به تماشا نشست. مجسمههای کولبرهای بیرانوند که در نمایش اخیر او ارائه شده، اما گام و نقطه عطف دیگری در تحولات اندیشه و زندگی هنری اوست. آثاری که انعکاسی آگاهانه از حیات اجتماعی دشواری است که هنرمند در آن بالیده و بدان تعلق دارد. نمادی پرمعنا از «اسارت انسان در زمان و مکان» و نمایشی عمیق و سیزیفوار، از اوج یاس و ناامیدی. قصه پرغصه رنج و دردهایی که در پشتهای خمیده و صلیب واره های وی، رخ نمایان کردهاند. بیرانوند مشق آموخته مکتب پرویز تناولی است. پس بیهوده نیست که میتوان اندیشه هنرمند را در پیچ و تابهای ماهرانه و متنوعی که روی فلز سخت آفریده، دید و از آن لذت برد. هنر بیرانوند، بیشتر از اینکه شخصی باشد، حکایت زندگی همه انسانهاست، یادآور کوله باری که سرنوشت بر دوش تک تک ما ودیعه گذاشته، و هیچ چارهای جز به سرمنزل رسانیدنش نیست.
دگرگونی و تحریف تصویر انسان از جهان
«در هم دیدن» عنوان نمایشگاهی گروهی در گالری ثالث است و در اینجا مفهوم ارتباط هنرمند و جامعه را از دریچه نگاه گروهی از هنرمندان ارائه میشود. پروژهی «درهم دیدن» از مجموعهی «کامرا» به اختلال و انحرافهای دیداری میپردازد که تأثیر شدیدی بر کیفیت بینایی دارند و باعث تغییر و تحریف تصویر انسان از جهان میشوند.
با تأکید بر تفاوتهای فردی در جهان بینی، حفظ تکنیک شخصی و الهام از عوارض این اختلالها، حاصل مجموعه بازنمایی تصور هر هنرمند در باب دریافت و درک تصویری متفاوت و ناقص از جهان است. در بیانیه این نمایشگاه آمده است: «اعتماد ما به جهان بر پایهی شناختی است که از طریق حسگرها ادراک را شکل میدهد؛ «دیدن» وسیعترین آگاهی را از بیرون به ما میدهد. برای ارتباط با جهان، غالباً به چشمهایمان بیش از هر حسگر دیگری وابستهایم. با ارتباط بیشتر زندگی روزمرهی ما با تکنولوژیهای مختلف، ساختار مغز و چشم مختصات جدیدی را از دنیای پیرامون دریافت میکند. با افزایش امکان از دست دادن توانایی طبیعی دیدن، تصویر واقعی دنیا با ویژگیهای دیگری تعریف خواهد شد و طبعاً ارتباط و بقا چالشهای جدیدی را به همراه خواهد داشت. تفاوت در دیدن دنیا (از طریق چشم) در کنار اندیشه و برداشتهای متمایز فردی از جهان، مفهوم قطعیت را بیش از پیش زیر سؤال میبرد و باعث داشتن تردیدی همیشگی در دریافت مان از دنیا میشود. حال میتوان گفت که تصویر ما از جهان مشترک و واقعی است؟ یا ما تنها نسبت به شرایط و توانایی حس گرهایمان، تصویری بازنمایی شده از جهان را دریافت میکنیم؟»
مجسمههای کولبرهای بیرانوند که در نمایش اخیر هنرمند ارائه شده، انعکاسی آگاهانه از حیات اجتماعی دشواری است که هنرمند در آن بالیده و به آن تعلق دارد. نمادی پرمعنا از «اسارت انسان در زمان و مکان» و نمایشی عمیق و سیزیفوار، از اوج یاس و ناامیدی
تنهایی و نیاز همزمان به تعامل اجتماعی
«پیش از اتمام مهلت نگریستن» نمایشگاه انفرادی عکس و چیدمان مریم فیروزی در گالری راه ابریشم نمود دیگری از دغدغه هنرمند در پرسش از ماهیت ارتباط هنرمند و جامعه را پیش روی ما میگذارد. به زعم هنرمند؛ «حریم خصوصی» محصول اندیشهی انسانی است که از یک سو نیازمند سکوت، تنهایی و استقلال فردی است، و از دیگر سو به حضور در جامعه و تعامل با دیگران نیازمند است. این نگاه دوسویه، منجر به ایجاد تناقضی در آدمی شده که در طول زمان و با توجه به فرهنگها و عرفهای هر جامعه، معانی و رویکرد متفاوتی از این مفهوم ساخته است. شاید بتوان حریم خصوصی را با نگاه به معماری خانهها، آرایش شهرها، نحوهی پوشش مردم، نوع گفتمان شهری در هر جامعه مطالعه کرد. امروزه با حضور تکنولوژی، تعدد وسایل ارتباط جمعی، و حضور دوربینهای بسیار در اطرافمان حریم خصوصی بیش از همیشه جز مفاهیم مناقشهبرانگیری شده است که معنای آن نهتنها شفافتر نشده، که گویی مفهومی انتزاعی یافته است. این در حالی است که هرچه آدمی بیشتر احساس تنهایی میکند، کمتر فرصتی برای تنها بودن دارد، و در عین حال هر چقدر در خانهاش محبوس میشود، با وجود بیشمار ابزار ارتباط جمعی، بیشتر احساس حضور میان جمع را در خود پرورش میدهد. «حریم خصوصی» فاصله میان همین «تنهایی» و همین «جمع» است.
دیدگاه تان را بنویسید