سخنی درباب لغو معافیت مالیاتی اهالی فرهنگ و هنر
راه صنعت نشر از سینما جداست
افسانه فرقدان
در میانه هیاهوی گرانیها و قطع اینترنت و تحریم و همه نبودنها و کمبودها، شاید تلخترین خبر این روزها را شنیدیم؛ خبری که با توجه به ناچیز بودن کتاب در سبد خانوارها و بهروز نشدن کتابخانههای عمومی سطح شهر و پارکها و فرهنگسراها، پیشبینی آینده را بسیار ساده و روشن میکرد. از سال 1390 تا به امروز قیمت کتاب 10 برابر شده است. یعنی کتابی که در سال 1390، 3 هزار تومان قیمت داشته، امروز 30 هزار تومان به فروش میرسد. این روزها از زبان کتابخوانها و نویسندگان زیاد میشنویم که: «دیگر توان مالی خرید کتاب را نداریم» و آنها که توان مالی خرید کتاب را دارند، کتاب نمیخوانند. این روزها اما و اگرهای نامطمئنی درباره لغو معافیت مالیاتی ناشران و کتابفروشان منتشر شد که ای کاش هرگز دیگر مطرح نشود و دیوارهای فرسوده فرهنگ بیش از این نلرزد. بهدنبال انتشار خبرهایی مبنی بر لغو معافیت مالیاتی اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه در چند روز گذشته، موجی از نگرانی و ترس از آینده، جمع کثیری از فعالان این بخش از جامعه را فراگرفت و واکنشهای متعددی را در کلیه سطوح دولتی و فعالان مختلف فرهنگی و هنری و رسانهای در پی داشت که البته با پیگیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، اجرای این طرح منتفی شد. موضوع پرداخت مالیات توسط اهالی فرهنگ و هنر، از آنجا کلید خورد که برخی به عدم پرداخت مالیات سلبریتیها واکنش نشان دادند و ماجرا کشیده شد به کلیه اهالی فرهنگ و در نهایت ناشران و کتابفروشان که این روزها بیش از همه بابت تحریم کاغذ و کمبود و گرانی آن لطمه خوردند و در نتیجه طرح پرداخت مالیات اصحاب فرهنگ و هنر مطرح شد؛ طرحی که با پیگیری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، فعلاً اجرایی نمیشود، اما ترس از تکرار بیتدبیری و بیدرایتی درباره مسائل فرهنگی همچنان سایه شوم خود را بر ناشران و کتابفروشیها و کتابخوانها و نویسندگان و شاعران و مترجمان انداخته است.
سینما و چند سلبریتی پرفروش در گیشه
ممکن است اقلیتی از سلبریتیها در صنعت سینما و موسیقی از درآمد چشمگیری برخوردار باشند، ولی تمام اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه همین چند نفر هنرمند پردرآمد نیستند. آیا تمام فیلمبرداران و تدوینگران یا ویراستاران و چاپخانهداران و کتابفروشیها و تمام ناشران که در فضای محدود و گزیده و با در نظر گرفتن اصول اخلاقی و حرفهای کار میکنند، به اندازهی همان سلبریتی درآمد دارند؟ بدون شک پاسخ منفی است. ضمن آنکه ارقامی که برای این سلبریتیها مطرح میشود، ممکن است واقعی نبوده و صرفاً عددی مطرح شده باشد. همچنین با کمی آگاهی از این حوزه متوجه میشویم که حجم زیادی از سرمایه در گردش و انتفاع مالی صرفاً به جیب سلبریتی نمیرود و حتی بخشهایی از آن قابلپیگیری نیست. یعنی این روزها سرمایهگذار برای یک فیلم یا یک سریال، بیشترین سود را میبرد و فروش بالای یک فیلم سینمایی یا یک سریال مبنی بر افزایش درآمد هنرمند نیست.
آیا باید از آن ناشر شهرستانی که نه مرکز پخش دارد و نه کتابفروش است و بهصرف اینکه در یک سال 2 یا 3 عنوان کتاب را حداکثر در 1000 نسخه چاپ کرده، مالیات گرفت؟ مگر چهقدر از درآمد فرآیند چاپ به جیب او میرود؟
تعمیم؛ بیعدالتی محض است
اگر در حوزه سینما اما و اگرها و ابهاماتی درباره میزان درآمد و لزوم پرداخت مالیات ستارههای سینما که بیشترین سهم از گیشه را به خود اختصاص میدهند، وجود داشته باشد و بخواهیم آن را به تمام فعالان بخشهای مختلف فرهنگی و هنری و رسانهای تعمیم دهیم، یک بیعدالتی محض است. مسئله این است که در دیگر کشورهای دنیا که فروش خوب سینمایی دارند، ناشران و نویسندگان جزء قشر مرفه جامعه محسوب میشوند و تعداد کتابخوانها بسیار زیاد است و در نتیجه فروش کتاب در شرایط ایدهآلی قرار دارد، بهویژه حوزه کتاب، یعنی ناشران و نویسندگان و کلیه وابستگان به صنعت نشر معاف از مالیات هستند و این معافیتهای مالیاتی را هم نه بهخاطر این است که به آنها الزاماً کمک مالی میشود، بلکه کمکهای حمایتی است که دولتها بهصورت غیرمستقیم به مردم کشور خودشان ارائه میدهد. بهعبارتی اگر قرار باشد برای یک فعالیت فرهنگی مثلاً نشر یک کتاب و مجله مالیات پرداخت شود، آن هزینه مالیات هم روی هزینه تولید آن کالا افزوده میشود، اما خریدار این کالاها که مردم هستند، بدیهی است که با این وضعیت اقتصادی نمیتوانند از این محصول فرهنگی استفاده کنند. در حال حاضر حدود 10 هزار ناشر در سطح کشور داریم، اما بیش از 90 درصد آنها بنگاههایی بسیار کوچک و با سرمایهای اندک هستند و حتی ممکن است دفاتر کارشان بهصورت اشتراکی و اجارهای در مناطق میانی و یا پایینشهر باشد؛ حالا وقتی ناشری در چنین موقعیتی قرار دارد و بعضاً از پس هزینههای اجاره خود برنمیآید و حتی منشی و پخشکننده نیز ندارد و خود ناشر که ازقضا ناشری گمنام و کوچک نیست، بلکه از قدیمیترین و معروفترین ناشران ایران به شمار میآید؛ مجبور است تمام فرآیند کار را خود انجام دهد؛ آیا در چنین شرایطی باید از او مالیات دریافت شود؟ آیا این نشر بلافاصله به پایان کار خودش نمیرسد؟ از سویی دیگر، این مالیات را بر چه اساسی میخواهند بگیرند؟ آیا باید از آن ناشر شهرستانی که نه مرکز پخش دارد و نه کتابفروش است و بهصرف اینکه در یک سال 2 یا 3 عنوان کتاب را حداکثر در 1000 نسخه چاپ کرده، مالیات گرفت؟ مگر چهقدر از درآمد فرآیند چاپ به جیب او میرود؟
صنعت نشر کوچک ایران
بسیاری از ناشران کشور ما غیرحرفهای بوده و سرمایه چندانی ندارند و تنها برحسب علاقه و دغدغه وارد این حوزه شدهاند. بدون تردید اگر معافیت مالیاتی ناشران لغو شود، بسیاری از ناشران تعطیل خواهند شد و آن-هایی هم که دوام میآورند، بیشک بهخاطر این هزینه تازه، قیمت کتابهایشان بالاتر خواهد رفت و در انتها این مردم هستند که بهخاطر وضعیت اقتصادی کنونی متضرر خواهند شد و در نتیجه آخرین کورسوی امیدها برای اصلاح فرهنگ نابود خواهد شد. همچنین تردیدی وجود ندارد که دیگر آثار نخبهای منتشر نخواهد شد و گرایش ناشران بهطرف آثار عامهپسند سوق پیدا خواهد کرد که نتایج آن ناگفته روشن است؛ دیگر نه کودکان و نه بزرگسالان از کالاهایی باارزش برخوردار نخواهند شد و بدیهی است که همین میزان فرهنگی که مانده، بهشدت افول خواهد کرد و باید بر جنازه فرهنگ فاتحه خواند. اما جالب توجه این است که در گیرودار این دعوا برخی هم معتقد بودند که باید این بخش از جامعه مالیات بدهند! لازم است در پاسخ به این افراد بگوییم که بیشک این معافیت باید برای همیشه باشد؛ اما اگر اتفاقی بیافتد و این معافیت مالیاتی برداشته شود، با توجه به قاچاق کتاب و چاپهای زیرزمینی و تأثیر منفی فضای مجازی در کتابخوانی که شاهد آن هستیم، هیچ ناشری در کشور باقی نخواهد ماند. پس بدیهی است که دولت باید این سوبسیدها را بدهد. کافی است نگاهی بیندازیم به بازار کتاب که در آن کتابهای اُفستی بهوفور به چشم میخورد، همچنین کتابهایی که از خارج از کشور میآیند؛ حالا اگر بهخاطر این جریان لغو معافیت مالیات، ناشران تعطیل شوند و نتوانند پروسه تألیف و ترجمه تا تولید و انتشار را به سرانجام برسانند، چه کسی تضمین میکند که بلای آسمانی از سر ادبیات و زبان و تولید محتوا را دور کند؟ ناشران نه تنها نباید مالیات بپردازند، بلکه به تمامی جنبههای حمایتی نیاز دارند؛ از کاغذ، زینک، امکانات پخش و فروش کتاب گرفته تا تسهیلات بانکی، بیمه و مواردی از این دست تا بتوان فرهنگ و هنر را سرپا نگاه داشت و بهپیش برد.
اگر معافیت مالیاتی ناشران لغو شود، بسیاری از ناشران تعطیل خواهند شد و آنهایی هم که دوام میآورند، بیشک بهخاطر این هزینه تازه، قیمت کتابهایشان بالاتر خواهد رفت و در نتیجه آخرین کورسوی امیدها برای اصلاح فرهنگ نابود خواهد شد
مسئولانی که فقط اعداد و ارقام را میشناسند
یک فیلم یا کنسرت بلیت میفروشد و میشود بهازای هر برگه بلیت مالیاتی را محاسبه و اخذ کرد، اما برای یک کتاب از یک ناشر چگونه میشود مالیات گرفت؟ از کجا میتوان فهمید که چه تعداد کتاب فروخته شده است؟ چون سیستم فروش کتاب اصلاً مشخص نیست و اصلاً سازوکاری برایش طراحی نشده است. ممکن است ناشری کل کتاب چاپیاش را به مرکز پخشی بدهد و آن کتاب به اقصی نقاط ایران فرستاده شود، اما دو یا سه سال اصلاً آن کتاب در کتابفروشیها فروخته نشود، در نتیجه اگر مالیات وضع شود، ناشر باید مالیات کتابی را پرداخت کند که اصلاً فروخته نشده است. از سویی دیگر با گران شدن هر کالایی، فروشنده آن را با قیمت روز میفروشد، اما ناشر و کتابفروش مجبور است کتاب را با همان قیمت قبلی به فروش برساند که از دیگر تفاوتهای کتاب با فروش بلیت سینما و تأتر و کالاهای مصرفی دیگر است. بنابراین اگر قرار باشد این اتفاق بیافتد، ممکن است بتوان برای بخش کوچکی از اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه مالیات وضع کرد؛ اما بدون تردید نه از حوزه نشر و کتاب. چنین به نظر میرسد که برخی از مدیران و مسئولان امور مالیاتی و ممیزان نسبت به فرهنگ و هنر و کارکردهای اجتماعی آن بیگانه هستند و گویی فقط اعداد و ارقام را میشناسند و انگار درک درستی از فرهنگ و هنر و کارکردها و ارزشهای تأثیرگذار اجتماعی آن ندارند. بهنظر میرسد باید در این نوع نگاه و نگرش تجدیدنظر کنند. البته امید است که مسئولان و تصمیمگیران از فرهنگ و هنر حمایت کنند، زیرا بدون فرهنگ هیچ چیزی برای از دست دادن نخواهیم داشت. کاش دیگر کتاب و ناشران درگیر چنین کش و قوسی نشوند و از در امان ماندن آنها از طرحهایی اینچنین، نفس راحتی بکشیم.
دیدگاه تان را بنویسید