در حاشیه برگزاری کنسرت رسیتال پیانو «دلبر حکیماُوا» آشکار بود
رد پای بابک زنجانی درخسارت به اهالی موسیقی
بیتا یاری
نوازندگی در کمال دقت و مهارت، نوازش آرام و پرظرافت انگشتان بر روی پیانو درنهایت مهربانی و سحرآمیزی، پخش حس زلالی و محبت، ذوق و شعف گرمای ساطعشونده و به وجد آوردن همدلی در حاشیه ستایش موسیقی و حظ بردن مخاطب از یک اجرای اعلای مسحورکننده، نمود بارز و عیان کنسرت پیانونوازی خانم حکیماُوا در پنجشنبه گذشته بود.
کنسرت رسیتال پیانو دلبر حکیم اُوا در حاشیه جشنواره دانشجویی صبا، در تالار رودکی با استقبال گسترده مخاطبان روبرو شده و این شبی بود که چیزی در آن فراتر از موسیقی و به خاطر موسیقی میدرخشید و البته برای جشنواره دانشجویی صبا یک گام مثبت روبهجلو بود که با دستانی خالی و بدون حمایت مادی اتفاقی ارزشمند را رقمزده بودند. در این شب کسانی که برای شنیدن هنر انگشتان خانم حکیماُوا به تالار رودکی آمده بودند؛ هنرمندی را به نظاره نشستند که نه خودنمایی در هنر او راهی دارد و نه تکبر و نخوت. تنها چیزی که جریان داشت مهر و احترام بود که بزرگترین و پیشکسوتترینها را نیز مشتاق این اجرا ساخته بود. و البته بعد از پایان برنامه، شعف این اجرای مسحورکننده درخشان به زبان مهر و دوستی ابراز میشد و نشان از عمق شرافت و زلالی این هنرمند تاجیکستانی متولد مسکو داشت که پس از اجرا میگفت ایران را خانه خود میداند هرچند به او ویزا نمیدهند تا در ایران بماند و یا بر سرکار سابقش در دانشگاه تهران بهعنوان استاد برگردد.
و این دقیقا بیان تمام آن حسرتی بود که پس از پایان کنسرتی بینظیر ذهن و روح مخاطب را همچون خاری میخلید و دردی به سراسر احساس مخاطب مشعوف از اجرا تحمیل میکرد که پایانش نبود.
دردی که کمتر در این 10 سال از آن گفته و نوشته شده است. درد خسارتی که مشکلات ناشی از ناتوانی در مدیریت صحیح کشور موجب ایجاد رانتخواری و اختلاس گسترده در حوزه اقتصادی شد، تنها بر وضعیت اقتصادی زندگی مردم تأثیر منفی نگذاشت و البته که حوزه فرهنگ و هنر را نیز از آن متأثر ساخت. همانگونه که بزرگان، هنرمندان و فاضلان برای تمامی مردم نفعرسان مادی و معنوی هستند، افراد بدکردار و تبهکار نیز برای همگان مضر و خطرناکاند و مردم بالاخره از وجود آنها خسارت مادی و معنوی میبینند. و اینگونه بود که شنیدهها حکایت از آن میکرد که بابک زنجانی و آن بانک صوری ساختهشده در تاجیکستان و اختلافات دولتها بر سر اموال این اختلاسگر مانعی شده که دیگر اساتید تاجیک در ایران جایی برای کار نداشته باشند و به کشور خویش برگردند.
میگفت ایران را خانه خود میداند هرچند به او ویزا نمیدهند تا بر سر کار سابقش در دانشگاه تهران بهعنوان استاد برگردد و این دقیقا بیان تمام آن حسرتی بود که پس از پایان کنسرتی بینظیر ذهن و روح مخاطب را همچون خاری میخلید
دامنه اختلافات آنقدر بالا گرفت که ویزا و مدت اقامت در هر دو طرف را متأثر ساخت و اینگونه اعمال اختلاسگری، اهالی موسیقی را از وجود این یگانه ذهن و عمل محروم ساخت و بزرگترین خسارت را به جامعه موسیقی دانشگاهی تحمیل کرد. دانشجویانی که همواره در هر حادثهای اولین ضرر بدانها میرسد.
دیدگاه تان را بنویسید