گزارشی از نقش جوانان در تئاتر امروز
نفس تئاتر به جوانان بسته است
احسان زیورعالم
این روزها تئاتر ایران حال و هوای خوبی ندارد. وضعیت سالنها بهخصوص پس از قطعی اینترنت وخیمتر شد و شرایط برای بهبود فروش در این روزها با کندی پیش میرود؛ اما هنوز میتوان دید که شرایط اجرای برخی از اجراها با توجه به ناملایمات امیدوارکننده است. عموم این نمایشها در انقیاد جوانان است، هر چند تمام کارهای جوانانه موفق ظاهر نشدهاند.
معجزه لانچر 5
پویا سعیدی و مسعود صرامی این روزها معجزه کردهاند. «لانچر 5» به نوعی موفقترین اثر تئاتری سال 1398 بوده است و حتی میتواند یکی از تأثیرگذارترین آثار دهه 90 تئاتر معرفی شود. میتوان آن را در کنار نمایشنامه «پچپچههای پشت خط نبرد» علیرضا نادری نهاد، نمایشنامهای که مسیر نوشتار تئاتر ایران را تغییر داد. نمایش سعیدی و صارمی به شدت مخاطب را جذب کرده است. 140 دقیقه اجرای آن مانعی برای حضور مخاطب نبوده است و او با اثر همذاتپنداری خاصی میکند. نمایش در برخی روزها سه بار روی صحنه میرود و مدام اجرایش تمدید میشود. بازگشت به جهان داستان بدونشک رمز موفقیت «لانچر 5» است. بازگشت به سنت ارسطویی و نظام گرهافکنی و گرهگشایی با داستانی مملو از راز و رمز، هنوز مخاطب را میخکوب میکند. هر چند نمایش شبیه به آثار رئالیستی است؛ اما به سبب وضعیت جناییش خیالانگیز به حساب میآید. دکور نمایش و اجرایش در فضای بلکباکس، مخاطب را تبدیل به عناصر حاضر در اجرا میکند. آنان گویی از شخصیتها پیش میافتند و از بازیگران و شخصیتها پیشه میگیرند. همان چیزی که هیچکاک کبیر میگوید و آن را در فیلم «بیگانه در قطار» عملی میکند. یک تعلیق 140 دقیقهای درباره سه قتل مشکوک.
نمایش برخلاف آثار روی صحنه نه سیاه است و غمافزا و نه سفید است و شعاری. نمایش با فضای خاکستریش هم میخنداند و هم عصبی میکند. مخاطب نمایش به کاتارسیس کلاسیک مدنظر ارسطو میرسد و میفهمد چه خبر است. قرار نیست طومارش توسط کارگردان پیچیده شود و مدعای برتری مؤلف بر مخاطب شکل بگیرد.
تبوتاب نظریههای اجرا
یک سالی است کتابی با عنوان « کتاب درآمد راتلج بر مطالعات تئاتر و اجرا» نوشته اریکا فیشر-لیشته منتشر شده است که محبوب دانشجویان ایرانی شده است. با توجه به خالی بودن نظریات علمی در حوزه اجرا و اساساً خالی بودن فضای تحلیل اجرا برپایه اجرا، این کتاب به نوعی کتاب مقدس بدل شده است. کار به جایی کشیده شد که مجلهای با موضوع نظریه اجرا منتشر شد و پشتبند آن نشست سه روزهای با همین عنوان در تئاتر شهر برگزار شد.
نمایش «مقدس» اثر سعدی محمدی را باید محصول نظریات اجرا دانست. نمایش که قرار است تصویری از مقدسگرایی و تابوسازیهای سنتی در باب خانواده باشد، این روزها مرکز توجه منتقدان و دانشجویان قرار گرفته است. محمدی سال گذشته در جشنواره فجر یک جایزه کارگردانی بابت «مقدس» دریافت کرد و همگان را چشمانتظار اجرایش گذاشت. حالا با اجرایش در تالار مولوی تصویری تازه از این نمایش در رسانههای بازتاب یافته است.
نمایش تصویری از شرایط فکری هنرمندان جوان ایرانی است. نمایشهایی ک مبتنی بر اجرا هستند و برایشان متن آن چیزی است که روی صحنه اجرا میشود. در نمایش تصویری از یک خانواده به نظر آشنا؛ اما به شدت آشنازدایی شده است. در نمایش بحرانهایی به نمایش گذاشته میشود که نشانگر تفکر نسل جوان نسبت به خانواده است، مفاهیم چون بیهویتی، از خود بیگانگی و اساساً در همین ریختن تابوهای سنتی. هر چند نمایش میتوان اثری انتقادی و ساختارشکن به حساب آید؛ ولی به نظر نسل جوان هنوز در نوعی محافظهکاری مملو از انتزاع اسیر است.
پینوکیو همیشه دروغ نمیگوید
نمایش «پینوکیو» اثر اوشان محمودی نمونه از انتزاعیگرایی در میان نسل جوان است. نمایشی که در فضایی به نظر واقعگرا آفریده میشود، به سرعت وارد هزارتویی پر رمزوراز میشود که مخاطب را گیج و منگ رها میکند. نمایش داستان دو دختر مدرسهای است که میخواهند رمز و راز خانهای را کشف کنند.
پینوکیو نمونه جذابی است از رویکرد جوانان به دو موضوع خانواده و مدرسه. پیشتر هم نمایشی با عنوان «است» در تالار مولوی و «کد »۱۳ با موضوع مدرسه و خانواده روی صحنه رفته بودند. با این حال پینوکیو تصویری انتزاعیتر ارائه میدهد. گویی مفهوم دروغ گفتن که به شکلی مجازی در عنوان اثر عیان شده است. با این حال این دروغ و پردهپوشی از واقعیت به مرور زمان بدل به یک تنگنا میشود و شما به عنوان مخاطب نمیتوانید صحیح را از ناصحیح تفکیک کنید. همه چیز در لفافه فرو میرود و ما را سردرگم از نتیجه رها میکند. گویی قرار است نتیجه این پردهپوشی سرگیجه مخاطب باشد. همان سرگیجه نسل جوان از وضعیت اخلاقی ما باشد. رفتاری که خانواده نسبت به حقیقت دارد. مادری که راستی رابطه با شوهرش را نمیگوید یا واقعیتی که در خانه روبهرویی رخ نمیدهد. این پرسش نسل جوان است که چرا جامعه چنین در نگفتنهای واقعیت مضمحل شده است.
بازگشت رئالیسم اجتماعی و فانفار
اتفاقات اخیر کشور و مطرح شدن معضلات ناشی از فقر و تنگدستی طبقه فرودست این روزها مورد توجه نسل جوان شده است. «فانفار» نوشته پویا سعیدی و کارگردانی حمید حسینی نمونه جالب توجه این روزها بود. نمایش داستان انتخاب عجیب یک خانواده برای گرفتن دیه و نجات زندگیشان است. نمایش تلاش میکند تصویری واقعگرا از زندگی مردم پایینشهر به نمایش بگذارد و زبانی خلق کند که مخاطب آن را بهراحتی درک کند، با آن احساس نزدیکی کند و فاصله روانی تا حد ممکن حذف شود. این رویه موجب همذاتپنداری مخاطب و اثر میشود.
نمایش فانفار هر چند به رویدادهای اخیر کشور ارتباطی ندارد؛ اما همزمانیش میتواند خبر از ظهور آثاری از این دست دهد. بخشی از بدنه تئاتر خود را در موقعیت آفرینش آثار انضمامی میداند و رئالیسم اجتماعی به هنرمند قدرت واکنش میدهد. آنکه بتواند جهان تئاتر را از دل انتزاع طبقه متوسطی به سوی واقعیت جامعه فرودست حمل کند. نمایش تلاشی است برای رسیدن به همان تصاویر آثار سلف خویش. استفاده از زبان برای نزدیکی میان اثر و مخاطب و در نتیجه روایت سرراست از یک داستان با آدمها قابللمس. آدمهایی که میتوانیم بفهمیم چرا به پول نیاز دارند و در چه موقعیتی قرار گرفتهاند. این وضعیت محصول رئالیسم نمایش است؛ اما همین مسأله موجب میشود نمایش اغراقآمیز میشود. با اینکه شش شخصیت در میانه صحنه نقشآفرینی میکند؛ اما برای یک ساعت نمایش و رسیدن به لحظه نهایی، نویسنده و کارگردان نیاز دارند همه شخصیتها را پخته تحویل مخاطب دهند. پس باید به هر یک از این شخصیتها اتیکتهایی چسباند تا ما به عنوان مخاطب بپذیریم این بازی تلخ باید صورت بگیرد. اینکه برادر کوچکتر 72 استخوانش بشکند تا مشمول دیه شود.
تئاتر امروز ایران وابسته به تولیدات گروههای جوان است و با وجود حمایت نشدن، با اندک امکانات خلاق پیش میروند
عمو شلبی و داستانهای شیرین
نمایش «درسهای عمو شلبی برای زندگی» اقتباسی از داستانهای کوتاه شل سیلوراستاین کاری از سپهر صانعی است. نمایشی من تلاش میکند روحیهای خلاقانه داشته باشد، روایت تازهای پدید آورد و جهان تازهای در برابر مخاطب قرار دهد. هرچند نمایش یادآور آثار وودی آلنی است، اما در شکل اجرا کمینهگرا و تصویرآفرین است. در واقع کاهش توان مالی در تولید اثر هنری شرایط را به سمتی برده است که گروههای جوان با اندک بودجه ممکن بتواند اثر کاملی بیافریند که نتیجه آن تکیه بر بازیگری و عدول ز طراحی است. هرچند طراحیهای کمینهگرا میتواند جذاب و خلاقانه باشد؛ اما در مرور زمان آسیبزا میشود.
به عبارتی در شکل تولید کنونی گروههای جوان برخلاف نسل پیشین دیرتر وارد فرایند تولید حرفهای میشود. عمو شلبی شاید متن جذاب و طنازی داشته باشد؛ ولی قربانی مناسبات تولید میشود. شرایط اپیزودیک آن میتواند برای مخاطب آزاردهنده شود، چرا که نبود امکانات شرایط تغییر صحنه به حداقلهای میرسد. این روزها تعداد اندکی از جوانها میتوانند نمایشی استاندارد یا نزدیک به استاندارد بیافرینند. سالن.ها فاقد امکانات مناسب است و این موجب میشود هنرمند جوان همانند نمایش عمو شلبی عقب بنشیند.
جوانان امروز تئاتر خلاق و پرشور اما بیحامی هستند. چراغ تئاتر امروز به کار جوانها بسنده کرده است. پیشکسوتان نومید از وضعیت تولید صحنه را رها کرده است یا با بیمیلی یا براساس نگاه گیشه پیش میآید. آنان به نگاهی به امروز جامعه چه در موضوع اخلاق و چه سیاست پیش میروند. شاید ممیزی مانع از صحبت مستقیم و صریح شود؛ ولی جوانی و خلاقیت هنوز اجازه میدهد جوان تئاتر را سرپا نگاه دارد.
دیدگاه تان را بنویسید