کنکاشی در کارکردهای اجتماعی عکسها
عکاسی مستندنگارانه؛ حاشیه یا متن؟
بهروز فائقیان
عکاسی مستند اجتماعی چه جنبههایی از زیست انسانی و حیات را در بر میگیرد و از چه طریق چشماندازهای مورد نظرش را با مخاطب خود به اشتراک میگذارد و نظر او را به خود جلب میکند؟ از سوی دیگر این شیوه از ثبت و ضبط جلوهها و رخدادهای پیرامونی تا چه اندازه در تولیدات تصویری عکاسان امروز ما جایگاه یافته و به آن پرداخته میشود؟ اهمیت جنبههای پژوهشی، مردمنگارانه و تاریخنگارانه عکاسی مستند اجتماعی امروز برای ما تا چه اندازه روشن است و مستندنگاری در عکاسی ما به عنوان کارکردی ویژه در ثبت و ضبط مختصات فرهنگی و اجتماعی جایگاه خود را یافته است؟
زنگ خطر به صدا درآمده است
علیرضا کریمی صارمی، هنرمند عکاس و از مدیران پیشین حوزه عکس انجمن سینمای جوانان ایران، در ارتباط با وضعیت عکاسی مستند اجتماعی این سالها میگوید: امروز یکی از بحرانهای جدی حوزه عکاسی وجود دارد این است که عکاسان جرات عکاسی از حوزه اجتماعی را ندارند و این یکی از چالشهای جدی در حوزه این هنر است. اگر این بحران بر طرف نشود، به جرات میتوان گفت در سالهای آینده هیچ سند تصویری معتبری از زندگی اجتماعی امروز نخواهیم داشت. باید در این زمینه حساس بود، اگر عکاسی نتواند عکسی از شهر خود برای آیندگان به عنوان اسناد تصویری بر جای بگذارد، آیندگان در شناخت وضعیت نحوه زندگی اجتماعی امروز به بیراهه خواهند رفت. برای کارهای تحقیقاتی نیز به مستند سازی اجتماعی نیاز داریم و اگر در زمینه حل بحران عکاسی مستند اجتماعی، اقدامی صورت نگیرد، کارهای تحقیقاتی با چالش مواجه خواهند شد. سالها است که هیچ عکسی که در خور توجه به زندگی شهری باشد، وجود ندارد این یک خطر برای جامعه است.
عدم اقبال فضای دانشگاهی به عکاسی مستند
پیمان هوشمندزاده، هنرمند عکاس، درباره وضعیت عکاسی مستند در این سالها میگوید: اینطور به نظر میآید که بعد از درگذشت بهمن جلالی که دغدغههای جدی در این زمینه داشت، جامعه عکاسی ما گویی یک حامی بزرگ را از دست میدهد و عکاسی مستند اجتماعی ما هم روبه افول میگذارد. موجی که آمده است و عکاسی مستند را کنار زده، میتواند به دنبال عدم اقبال دانشگاهها و گالریها به عکاسی مستند باشد. به نظر میرسد اغلب اساتیدی که در دانشگاهها تدریس میکنند؛ دانشجوها را سوق میدهند به سمت نوعی عکاسی که بیشتر جنبه هنری دارد، یا حتی زمانی که روی عکاسی مستند کار میکنند به سمتی کشیده میشود که جنبه اجتماعی عکاسی مستند از بین میرود و یک نوع عکاسی آرام و لطیف شکل میگیردکه هیچ افشاگری در آن نیست. ظاهراً همه دوست دارند به عنوان هنرمند شناخته شوند تا عکاس؛ چرا که وجهه هنری پررنگتر از عکاس بودن شده است. بنابراین هنرمند نسبت به اتفاقاتی که در جامعه میافتد بیتفاوت میشود و کارش مدام انتزاعیتر میشود.البته وضعیت اجتماعیمان هم باعث شده که دیگر چیزی به اسم عکاسی اجتماعی نداشته باشیم.
افول مستندنگاری در حوزه عکاسی
روشن نوروزی، هنرمند عکاس، معتقد است: در اواسط دهه 70 و فعالیت عکاسان در مطبوعات و خبرگزاریها، عکاسی مستند اجتماعی از دوره طلایی خود فاصله گرفت. عکاسی مستند اجتماعی در دهه 60 تا اواسط دهه 70 دوران درخشانی را به خود دید. در اواسط دهه 70 بسیاری از عکاسان قدرتمند در حوزه عکاسی مستند اجتماعی به سمت روزنامهها و خبرگزاریها رفتند و حوزه مستند خیلی ناگهانی جایش را با حوزه عکاسی خبری عوض کرد. خیلی از عکاسان به دلیل غم نان و فضای نامناسب مالی و اقتصادی جذب عکاسی خبری شدند و همین مسئله باعث شد که در مقطعی عکاسی مستند به شدت دچار رکود و افول شود. شهرت و پول بیشتر در عکاسی خبری موجب شد عکاسان ما به این حوزه گرایش بیشتری داشته باشند. زرق و برق، سر و صدا و بازتابی که در عکاسی خبری هست در عکاسی مستند وجود ندارد. با اینکه عکاسی خبری هم سختیها و ویژگیهای خاص خود را دارد اما پیچیدگیهای عکاسی مستند اجتماعی، این حوزه را از سایر حوزههای عکاسی متمایز کرده است.
امکانهای ارائه عکسهای مستند محدود است
جواد ثابتی، هنرمند عکاس، در ارزیابی خود از وضعیت عکاسی مستند میگوید: متاسفانه به دلیل وضعیت بد اقتصادی و نبود عرصه و بازاری برای عکسهای مستند تولیدات تصویری از این دست بسیار محدود است .اکنون هیچ بازاری برای عکسهای مستند وجود ندارد بنابراین چه عکاسان قدیمی و چه عکاسان جوانتر به سمت عکاسی صحنهآرایی گرایش پیدا کردهاند.
نمایشگاهها هم به سمت عکسهای فانتزی و عکاسی صحنهآرایی روی آوردهاند چرا که در داخل و خارج از کشور فروش خوبی دارد. چندی پیش تصمیم گرفتم در قالب پروژهای به همراه چندتن از عکاسان مستند از قلعههای ایران عکاسی کنیم و این آثار را به ثبت برسانیم؛ اما متاسفانه هیچ کدام از دوستان مستندنگارم حاضر به انجام این پروژه نشدند. بنابراین به روشنی میتوان دید خلأ بزرگی در این زمینه ایجاد شده است.پیش از این عکاسان برای مثال به ثبت آثار تاریخی و به طور کلی مستند نگاری اهمیت میدادند. بی شک در چنین شرایطی که شاخه ای از هنر به بن بست میرسد به حامیانی نیاز است تا از به حاشیه رفتن آن جلوگیری شود.
ضرروت مستندنگاری مدام بازتولید میشود
حسن غفاری، عکاس حوزه مستندنگاری که سالها بر زندگی عشایر ایران متمرکز بوده، در ارتباط با زمینههای عکاسی مستند در ایران میگوید: از همان اوائل پیدایش عکاسی در ایران، یعنی از دوران قاجار بودهاند عکاسانی که نسبت به زندگی مردم علاقه نشان دادهاند. مثلاً خود ناصرالدین شاه در سفرهایش عکاسی میکرد و در برخی موارد دستور به عکاسی میداد. یا آنتوان سوریوگین که در مناطق ترک نشین، کردنشین و لرنشین در آن سالها با آن دوربینهای سنگین عکاسی کرده است. همچنین عکاسان زیادی در محدوده جغرافیایی شهرهای خود به زندگی مردم بومی خود پرداختهاند.
من نیز وقتی وارد فضای دانشگاهی شدم عکاسی را از طوایف ایل بویراحمد شروع کردم و رفتهرفته جغرافیای موضوعی عکاسی از ایلات وعشایر را گسترش دادم و در طول این روند با تعاریف علوم اجتماعی هم آشنا شدم. بنابراین پیش از ما چنین فعالیتهایی صورت گرفته و بعد از ما هم ادامه خواهد داشت؛ چرا که تغییرات در بافت اجتماعی و شیوههای زیست و رفتارهای انسانی همیشه وجود دارد و ضرورت عکاسی را مدام بازتولید میکند.
دیدگاه تان را بنویسید