در باب حضور محمد معتمدی روی بیلبوردهای شهر
پناه بردن از سلطان کنسرت به مرکز موسیقی مأوا
بیتا یاری
اگر روزگاری نهچندان دور تبلیغات شهری روی بیلبوردها در قرق و از آن ستارههای یکشبه پاپ بود و تنها موسیقی پاپیولار و یا هر چیزی که در این سطح گستردگی برای عموم مردم ارائه میشد روی بیلبوردهای بزرگ شهری، از شش متری تا اندازه پل عابر بزرگراهها میرفت حالا دیگر موزیسینهای برآمده از بستر موسیقی ایرانی که اقبال خوبی به فعالیت خویش دیدهاند نیز جایی روی بیلبوردهای شهری برای خویش گشودهاند؛ شهرههای برآمده از موسیقی ایرانی که رویکردی پاپیولارتر پیداکردهاند نیز رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر برای تصاحب این بیلبوردها دارند.
سالهاست که بیلبوردهای شهری در مالکیت شرکتهای بزرگ و کوچکی است که هیچ گوشهای از شهر را بدون تبلیغات نگذاشتهاند و آرامش حضور در شهر را از ما سلب کردهاند؛ آنها مدام تبلیغ کالای خود را به ذهن شهروندان فرومیکنند و چیزهایی را به خورد روح و روان مردم میدهند که میخواهند. آن هم به جهت کسب منافع خود.
البته مجال آن نیست که در خصوص آزار بصری شهروندان از بیلبوردهای تبلیغاتی و همچنین خراب کردن زیبایی شهر سوای آزار روحی شهروندان از تحمیل تبلیغات بگوییم. و یا از شرکتهای پرقدرت و صاحب منافعی بنویسیم که دانسته یا ندانسته فرهنگ مردم شهر را دستخوش تهاجم خواستههای مادی خویش قرار دادهاند؛ شرکتهایی که سالهاست کسی از نحوه واگذاری، اداره و نظارت بر آنها خبری ندارد و نمیداند چه کسانی با چه رویکردهایی برای مردم یک شهر تبلیغات میسازند و روح و ذهن و ذائقه آنها را هدف گرفتهاند، اما بههرروی پرواضح است که اگر در بین اینهمه تبلیغات در و پنجره، لوازمخانگی، شویندهها، بانکها، مؤسسات و ... اگر اندکی رویدادهای فرهنگی هنری بتوانند در بیلبوردها بیتوته کند؛ قدمی رو به بهتر سازی آن است هرچند که این کار هم نمیتواند از آزار ناشی از تحمیل تبلیغات به شهروندان بکاهد که در ذات فلسفه وجودی بیلبوردهاست. و حتی با این کار میتواند بهعنوان آزاردهی شهروندان توسط رویداد فرهنگی نیز تعبیر شود. لکن فارغ از مسائل ماهیتی و ذاتی تبلیغات شهری و یا جنس موسیقیهای روی بیلبورد رفته، که از حوصله این نوشته خارج است؛ حضور برخی خوانندگان یا نوازندگان روی بیلبوردها به علت سخنان و اظهارنظرهای پیشین آنان، مساله را جالبتوجه مینماید.
خردادماه امسال بود که محمد معتمدی اظهار داشت به نفع سیلزدگان استان لرستان درصدد برگزاری دو سانس میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران است و البته سلطان کنسرت (اصطلاحی که معتمدی اصرار دارد در موسیقی باید به کار گرفته شود چون افراد قدرتمندی هستند که در کار او سنگاندازی کرده و میکنند) مانع اختصاص یافتن بیلبورد شهری به این برنامه شده است. او در ذیل به کار بردن واژه سلطان کنسرت آن را به مافیای موسیقی مربوط دانسته بود. مافیایی که بسیاری آن را به لحاظ بار معنایی کلمه مافیا و بضاعت موسیقی در ایران آن را تعبیری بسیار بزرگ و غلو شده ناشی از ترسیم ذهنی معتمدی میدانند؛ هرچند منکر وجود روابط و کارهای شبه رفاقتی نیستند.
معتمدی خواننده موسیقی ایرانی سال گذشته نیز برای اولین بار بهصورت علنی از وجود مافیای موسیقی گفته بود و خواستار واکنش وزارت ارشاد در برابر آن شده بود. این روزها نیز بیلبوردهای کنسرت معتمدی در سطح شهر با تهیهکنندگی مرکز موسیقی «مأوا» به چشم میخورد، موسسهای که شنیدهها از ارتباط آن با سازمان هنری رسانهای «اوج»، که بیلبورد زندگی آسان او حاشیهها و اعتراضات زیادی را در جامعه به دنبال داشت، حکایت دارد و البته آقازادگی و ژن خوب. این بدان معناست که معتمدی در امتداد تلاش خویش برای یافتن بیلبورد شهری بهجایی پناه برده که بتواند از گزند سلطان موسیقی و یا به تعبیر او مافیای موسیقی در امان بماند و این پناه او قدرتی مافوق قدرت مافیا باشد. اینجاست که باید ترسید.
دیدگاه تان را بنویسید