گفتوگو با فرید قادرپناه، کارگردان نمایش «بوی گند دهن خانم مارکز»
مناسبات تولید اقتصادی باعث سقوط کیفیت تئاتر شده است
این روزها نمایش «بوی گند دهن خانم مارکز» به نویسندگی و کارگردانی فریدقادرپناه و بازی بهنام شرفی، کاوه مرحمتی، آزاده مشعشعی، امین جلالی و مینا زرنان در تماشاخانه سپند روی صحنه است. این نمایش با اینکه کار یک نویسنده ایرانی است؛ ولی به فضای بریتانیا میپردازد و به طور مشخص به فروپاشی خانواده و حقیقت میپردازد. این مسائل باعث شد تا پای صحبتهای فرید قادرپناه بنشینیم که در ادامه میخوانید.
سید حسین رسولی
نمایش به زندگی اجتماعی خانوادهای در بریتانیا میپردازد که در حال فروپاشی است. تمام اعضای این خانواده به یکدیگر دروغ میگویند. گویا پلی به زندگی روزمره در ایران هم زدهاید و از اضمحلال نهاد خانواده به واسطه پولپرستی و فردگرایی میگویید.
من نمایشی به نام «شبی بیرون از خانه» به نویسندگی هارولد پینتر را کارگردانی کردم و مدت زمان فراوانی مشغول تحقیق درباره بریتانیا شدم. واقعا سختم است که حالا روی کشور دیگری تحقیق کنم و در حال حاضر پنج نمایشنامه در فضای بریتانیا نوشتهام. اگر اولین اجرای من درباره کشور دیگری چون کلمبیا بود تمام آثار بعدی من هم درباره کلمبیا بود. من سالهاست که در حال تحقیق درباره بریتانیا هستم و حتی نقشههای شهرها را هم حفظ شدهام. حتی بالای شهر و پایین شهر این کشور را به خوبی میشناسم با اینکه به آنجا سفر نکردم! موضوع خانواده مورد توجه من است. جامعه امروز ایران دچار خودخواهی و تهمت زدن و جذب منافع شخصی شده است. واقعا برادر به برادر رحم نمیکند و همه چیز گرد منفعتطلبی میگردد. البته که این موضوع دمدستی است ولی من گشتم به موضوع و فضای جدیدی بپردازم.
وقتی با ملودرامها و درامهای خانوادگی روبهرو میشویم که غالباً درباره سقوط هستند، شاهد داستانهای ساده خطی هستیم؛ ولی شما در روایت تصویری و داستانی پیچشهای گوناگونی را تولید میکنید. احساس میکنم بعضی از جاهای اجرا از دست شما در رفته است. البته ما دچار مشکلات اقتصادی هستیم و تمرکز نداریم و نمیتوانیم با فراغ بال پای نمایشها بنشینیم و اجرایشان کنیم.
یک زمانی میگفتند بازیگر باید همه چیز را بیرون در تئاتر بگذارد و خالی وارد سالن شود. دیگر این امر امکان ندارد. اقتصاد و مشکلات شهری و اجتماعی ما آنقدر زیاد شده است که ذهنمان مدام درگیر مسائل حاشیهای است. مثلا همین ترافیک که شما هم چند بار اشاره کردید ذهن بازیگران و تماشاگران را دچار عدم تمرکز کرده است. رانندگیهای بد و عجیب و غریب هم هست. ما همیشه آهنگی میخوانیم و بعد سکوتی طولانی را حاکم میکنیم تا بازیگر رها شود ولی این روزها هیچ کس رها نمیشود! واقعا بدون غرور میگویم نمایش «بوی گند دهن خانم مارکز» از دستم در نرفته است. هیچ کلمهای بدون معنا نیست و کاشت و برداشتها دقیق است.
هیچ جمله اضافه و خارجی نداریم و همه چیز به یکدیگر ربط دارد. بخشی است که کلمات عربیای چون مطلقا و مخصوصا را به کار بردم چون شخصیت نمایش میخواهد نویسنده و شاعر شود و خیلی خوب است که او با استفاده از این کلمات زور بزند تا بگوید ادبیات قویای دارد. البته اگر کارگردانی که متخصص کار رئالیستی است این متن را اجرا کند شاید با کیفیت دیگری روبهرو شویم ولی من علاقهای به اجرای رئالیستی ندارم.
مناسبات تولید اقتصادی هم اجازه تولید اجراهای بالای ۲ ساعت را به شما نخواهد داد.
ما بیشتر از یک سال و سه ماه مشغول تمرین «بوی گند دهن خانم مارکز» بودیم. تمرینهای ما خیلی جدی بود و اجرا هم پر از نکات ریز است. من تلاش میکنم تحلیل بخشهای فراوانی را بر عهده ذهن تماشاگر بگذارم و همه چیز را توضیح ندهم و برای همه صحنهها تمرین جداگانهای داشتیم. با اینحال، شاید برخی جاها در نیامده است و حرف شما کاملا درست است. باید تاکید کنم که علاقهای به رئالیسم و اجرای رئال ندارم. من مخالف داستانهای ساده هستم. مناسبات تولید اقتصادی باعث سقوط کیفیت تئاتر شده است. شما در تمام شهر شاهد داستانهای ساده هستید ولی تماشاگر دنبال داستانهای عجیب و غریب است با اینکه الآن مد شده است داستانهای ساده را گنگ و مبهم کنند. کلید اصلی این است که کارگردان باید کار خودش را بلد باشد و در زمینه تخصص و علایق شخصی خود کار کند.
روی اجرا وسواس دارید و مشخص است که در کارگردانی کمفروشی نکردید.
چقدر خوب است که این مسائل را میبینید چون خیلی مهم است.
حالا چرا به زندگی معاصر ایران و اجرای انضمامی نمیپردازید؟ مثلا شخصیتها ایرانی باشند و مکانها هم ایرانی. چرا از این فضا دوری میکنید؟ مگر نویسنده و کارگردانی ایرانی نیستید؟
من اسم نمیآورم ولی شاهد نمایشی بودم که قصه و دستمایه آن نمایش مورد توجه مردم بود ولی مخاطب راضی نبود. من خسته شدم از دیدن آثار رئالیستی و تکرار اتفاقات روزمره. شاید تند و بد بگویم ولی یک فرد معمولی هم میتواند این داستانها را برای همه تعریف کند چون ساده هستند. من میخواهم داستانی عجیب و پیچیده تعریف کنم و برای آن زحمت بکشم.
دیدگاه تان را بنویسید