یادداشتی درباره کتاب «کیمیا، پرورده حرم مولانا»
افسانهزدایی از یک اسطوره
افسانه فرقدان
زندگی مولانا و مواجهه او با شمس تبریزی همیشه برای ایرانیان جذاب بوده است. این جذابیت تنها به دلیل جایگاه این دو نفر در ادبیات عرفانی هزار سال شعر پارسی نیست، بلکه جنبههای اسطورهای و پر رمز و راز زندگی این شخصیت تأثیرگذار و حوادثی که در طول این رابطه پرشور اتفاق افتاد و حاصل آن که به زایش یکی از بزرگترین آثار جهانی انجامید و سرمشق مرید و مرادی در قرنهای پس از آن شد.
رابطهای که زندگی حرفهای و شخصی مولانا جلال الدین بلخی را تحت الشعاع خود قرار داد و بر بخش بزرگی از ادبیات پارسی سایه انداخت. اگر چه درباره زندگی مولانا و آنچه بین او و شمس گذشت، حرفهای بسیاری زده شده است و کتابهای بسیاری به رشته تحریر درآمدهاند، اما همچنان درباره چند و چون و فرجام این رابطه گمانهزنی میشود و سّر، همچنان بر همه پوشیده است. آنچه بیشتر از هر جنبه دیگری به آن توجه شده است، شخصیت شمس و مولانا است و شاید برخی ملاحظهکاریها هرگز اجازه نداده است که بیتعصب و بدون قرار گرفتن در خطوط، واقعیت این دو از پرده برون افتد. افسانهپردازی درباره این دلداگی پرشور چنان زیاد است که اصل انسانی بودن این قصه و قهرمانان آن را از یاد برده است و به برداشتهای متفاوت و متناقضی انجامیده و بسیاری از حقایق را به حاشیه رانده است. یکی از این حواشی به ازدواج بدفرجام دخترخوانده مولانا، کیمیا با شمس تبریزی بازمیگردد. آغاز این ماجرا مربوط به قبل از آشنایی شمس و مولانا است؛ وقتی جلال الدین مولانا با کراخاتون ازدواج میکند که برای هر دوی آنها ازدواج دوم است و هر دو از ازدواجهای پیشین خود فرزندانی دارند. کیمیا خاتون و شمس الدین فرزندان کراخاتون بودند و مولانا نیز از همسر اول خود که وفات یافته بود، علاء الدین و بهاءالدین را داشت. پس ازازدواج مولانا با کراخاتون، او با دو فرزندش به خانه مولانا میرود و در این میان علاقهای بین علاءالدین و کیمیا شکل میگیرد. کیمیا دوران بلوغ را طی میکند که به ناگهان شمس در زندگی مولانا ظاهر میشود. اکنون شمس تبریزی پیرمردی جهان دیده است که پس از طی طریقی که کرده است به جایگاهی دست یافته که جلال الدین اهل فقه را تحت تأثیر خود قرار میدهد و مولانا را مرید خود میکند تا جلال الدین تمام و کمال دل به او بسپارد و پای منبر درس او بنشیند. شمس فارغ از هر اصولی با مولانا سخن میگوید و او را با شمه تازهای از معرفت و عرفان آشنا میکند. از این روی است که مولانا مدرسه فقه و کلاس درس و شاگردان خود را رها میکند و خود به کسوت شاگردی شمس درمیآید. شمس حاکمیت تمام و کمال خود را با تمام جنبههای زندگی مولانا آغاز میکند و حتی در خانه مولانا سکنی میگزیند و در میانه کیمیا دخترخوانده مولانا و دختر کراخاتون را میبیند. شمس بیش از شصت سال سن دارد که عاشق دختر نوجوان خانه مولانا میشود و مانند بسیاری از خواستههایش از مولانا، کیمیا خاتون را از مولانا میخواهد تا او را به عقد شمس درآورد. اما کیمیا و علاءالدین که عاشق یکدیگر بودند، از این خواسته نامعقول برآشفته میشوند، اما مولانا که تمام و کمال مرید شمس است و از فرمان او سرباز نمی-زند، کیمیا را به عقد مراد خود درمیآورد؛ ازدواجی نامتناسب و نامتعارف که محل اختلافات و تنشهای زیادی میان کیمیا و شمس را فراهم میکند و به ضرب و شتم کیمیا توسط شمس میانجامد و مرگ او را رقم میزند.
اگر چه درباره زندگی مولانا و آنچه بین او و شمس گذشت، حرفهای بسیاری زده شده است و کتابهای بسیاری به رشته تحریر درآمدهاند، اما همچنان درباره چند و چون و فرجام این رابطه گمانهزنی میشود و سّر، همچنان بر همه پوشیده است
علاءالدین، پسر مولانا و عاشق کیمیا کینه این پیرمرد تازه از راه رسیده که تمام زندگی آنها را زیر و رو کرده است، به دل میگیرد و شمس تبریزی پس از مرگ کیمیا مدتی غیبت میکند و از مولانا دور میشود. مولانا فارغ از آنچه بر سر کیمیا و به تبع آن پسرش علاء الدین آمده، با پسر دیگرش، بهاءالدین به دنبال شمس، شهرها را میگردد و در نهایت شمس را به قونیه بازمیگرداند، اما شمس اکنون در قونیه دشمنان بسیاری دارد، علاوه بر علاء الدین شاگردان شمس نیز که از رفتارهای شمس به ستوه آمدهاند و کرسی درس استادشان را از دست دادهاند، رو در روی شمس قرار میگیرند و غیبت دوباره شمس و قتل او، با علاء الدین، پسر مولانا و شاگردانش گره میخورد.
رویکرد نویسنده کتاب به افسانه شمس تبریزی
بیشک با چنین حوادثی و آنچه بین شمس و کیمیا گذشته که چندان اعتباری برای مقام شمس قائل نبوده است، دور از ذهن نیست که علاوه بر متن آثار این دو عارف تأثیرگذار، زندگی شخصی، رابطه آنها و حواشی آن نیز مورد توجه پژوهندگان قرار گیرد و همچنان پس قرنها همگان در پی حل گرههای این داستان اسرارآمیز باشند. بیشک شمس و مولانا چهرههای جذاب عمر هزار ساله زبان و ادبیات پارسی هستند که پیرامون آنها کتابهای زیادی به رشته درآمده است. کتاب «کیمیا، پرورده حرم مولانا» یکی از همین کتابها با محوریت پژوهشی است و متن کتاب پیداست که تمرکز اصلی نویسنده آن، روی ماجرای ازدواج کیمیا خاتون، دختر خوانده مولانا با شمس تبریزی و رخدادهایی است که در پی این ازدواج شکل گرفته است. این بخش از رویکرد نویسنده به ماجرایی که آن را تحت عنوان روایتهایی از زندگی مشترک شمس تبریزی و کیمیا خاتون در عنوان فرعی کتاب مورد اشاره قرار داده است، مبتنی بر طرح دیدگاههای حاصل از پژوهش-هایی است که نویسنده درباره آن انجام داده است و همچنین پاسخگویی به روایتهای مطرح شده در این زمینه از سوی برخی نویسندگان و پژوهشگران سالهای دور و نزدیک را نیز در پی داشته است. بهویژه آن دسته از آثاری که پرداختی عامهپسندانه و صرفا به نیت داستانگویی به سراغ این ماجرا رفته و برای خلق جذابیتهای داستانی، با افزودن تخیلات خود به تحریف بخشهای مهمی از این ماجرا پرداختهاند؛ کتاب «کیمیا خاتون» اثر سعیده قدس، رمان «ملت عشق» اثر الیف شافاک و کتاب «دختر رومی» اثر موریل مائوفوری از جمله همین آثار هستند که در پیوستهای کتاب حاضر به آنها پرداخته شده است. البته نویسنده کتاب حاضر در این رهگذر، از نقد آنچه در پارهای از آثار تاریخی مانند «مناقب العارفین» افلاکی، رساله سپهسالار و بسیاری کتابهای دیگر نیز در این رابطه آمده است، غافل نشده و کوشیده علاوه بر پاسخگویی به این روایتها، عصاره آنچه در پژوهشهای خویش از این ماجای پرتنش در زندگی شمس تبریزی و مولانا و فرزندخواندهاش دریافته، به مخاطب کتاب ارائه کند.
متن اصلی کتاب حاضر در پنج فصل نوشته شده است و علاوه بر یادداشتهای تأییدکنندهای که دکتر توفیق سبحانی، دکتر کزازی و استاد کریم زمانی درباره آن نوشتهاند، از مقدمهای تقریبا مفصل برخوردار است که هم مدخل مناسبی است برای ورود به کتاب و هم اینکه به روشنی از اهداف نویسنده کتاب سخن میگوید که مشخصا به پرده برداشتن از رویکردهای عموما بازاری به زندگی شمس تبریزی و بهویژه ماجرای ازدواج او با کیمیا خاتون تمرکز دارد.
فصلهای کتاب
دکتر غلامرضا خاکی در فصول آغازین کتاب درنگی دارد بر زندگی و اندیشه شمس تبریزی و با رویکردی همه فهم و در عین حا دقیق در این زمینه تا بتواند بستری را برای شناخت درست مخاطب از شمس تبریزی فراهم کند. پس از این مهم که سه فصل آغازین کتاب را تشکیل میدهد، فصل چهارم به روایت ماجرای عشق و ازدواج او با کیمیا خاتون اختصاص یافته است و در فصل پنجم نیز به سرنوشت شمس تبریزی و غیبت ناگهانی او پرداخته شده است.
افسانهپردازی درباره این دلداگی پرشور چنان زیاد است که اصل انسانی بودن این قصه و قهرمانان آن را از یاد برده است و به برداشتهای متفاوت و متناقضی انجامیده و بسیاری از حقایق را به حاشیه رانده است
این کتاب چهار پیوست خواندنی نیز دارد که در آنها علاوه بر نقد و بررسی انتقادی رمانهای «ملت عشق»، «کیمیا خاتون» و «دختر رومی»، به زندگی علاء الدین، پسر مولانا نیز پرداخته شده است و همچنین بخشی نیز به پاسخهای نویسنده متاب حاضر به نقدی درباره کتابش اختصاص مییابد. بنابراین کتاب حاضر نکاتی بسیار خواندنی و در خور اعتنا برای علاقمندان به مولانا و زندگی او و به-ویژه شمس تبریزی و ارتباط و نقش وی در زندگی مولانا و خانواده او دارد. بنابراین برای دانستن زندگی این شخصیت برجسته و هر گونه بازسازی سینمایی به دور از تحریف و البته واقع بینانه، باید این کتاب را خواند.
کتاب «کیمیا، پرورده حرم مولانا» (روایتهایی از زندگی شمس تبریزی و کیمیا خاتون همراه با نقد رمانهای کیمیا خاتون، دختر رومی و ملت و عشق)، به پژوهش و قلم دکتر غلامرضا خاکی بهتازگی در نشر قطره منتشر شده است.
دیدگاه تان را بنویسید