لیلا موسی‌زاده

چند سال از شنیدن تصنیف ترانه «شب به گلستان تنها منتظرت بودم» می‌گذرد؟ چه کسانی این تصنیف را در خاطر دارند یا بهتر بپرسم کسی هست این ترانه را علی‌رغم محدودیت‌هایی که در این چند دهه برای شنیده شدن داشته نشنیده باشد؟ و آیا این ترانه معروف را می‌توان از خاطره جمعی مردم پاک کرد؟ راستی این ترانه یادآور چه کسی است؟ کدام صدا؟ کدام خواننده؟ و کدام دوران و چه سلیقه‌ای؟

اما آیا با همه اینها ترانه‌ای خاطره‌انگیز و مردمی نیست؟ 

آن هم درحالی‌که چند دهه خواننده فقید این ترانه مشهور مذموم سیاست‌گذاران و متولیان فرهنگی بوده است و امکان پخش ترانه‌هایش نیز وجود نداشته. آیا باز هم توانسته از خاطره‌ها حذف شود؟ آن هم این ترانه که روزگاری به مدد انقلابیون بر سریر قدرت نشسته سخیف شمرده می‌شد و آن را یادآور دوران شاهنشاهی و طاغوت می‌دانستند و خود را از این فضا مبرا کرده و این‌گونه موسیقی و ترانه را به زیر می‌کشیدند و مهر ممنوعه بر آن می‌گذاشتند. آیا حذف شد؟ آیا آن شد که می‌خواستند؟

حالا امسال محرم همین ترانه به کمک مداحان بدصدا و پخته‌خوار آمده بود تا با تغییر واژه گلستان به بیابان آن را در دسته‌های عزاداری بخوانند با همان ریتم و گام بدون هیچ تغییر دیگری. گویی هر داستان عاشقانه‌ای را می‌توان برای سیدالشهدا (ع) به کار برد بدون توجه به فضای نوستالژیک ترانه و سمبل‌هایی که از آن در ذهن وجود دارد. ساده‌انگاری است اگر باور کنیم این ترانه در تقویت ارادت و آستان‌بوسی مؤمنان به آزادگی حسین علیه‌السلام و بیان آن موفق است. چراکه پیش‌زمینه‎های ذهنی مانع ایجاد چنین مساله‌ای می‌شوند و بیشتر این سوال پیش می‌آید که چه شده است؟

چه چیزی عوض شده است؟

چه اتفاقی افتاده؟ که روزگاری اشعار وزین محتشم کاشانی «باز این چه شورش است» در دسته‌های سینه‌زنی خوانده می‌شد و جنس ارادت و عاشقانگی آن در منتهای احترام و بزرگی قرار داشت و حالا جایگزین آن ارادت‌های وزین ترانه‌هایی شده است که مداحان سهل‌انگار راحت‌‎طلب از روی سهل‌الوصول بودن به سراغ این ترانه‌های چند دهه پیش برای خالی نبودن برنامه‌های گران‌قیمت چند صد میلیون تومانی‌شان رفته و از آنها برای بیان سوگ استفاده می‌کنند؟ آن هم ترانه‌هایی که در بهترین حالت می‌توانند عشقی از دو جنس مخالف را تداعی کنند و کلماتی شکسته در خود دارند.

 این سخنان خودمانی و خارج از حیطه احترام به جایگاه و منزلت بزرگان تاریخ دلاوری و آزادگی که بر زبان مداحان با این ترانه‌ها جاری است با کدام اجازه به شکستن حرمت و منزلت بزرگان تاریخ قیام آزادگان جهان مجاز شده است؟

حتماً چیزی شده و اتفاقی افتاده است. وگرنه کیست که باور کند مداحان نوظهوری که حتی در خواندن و بیان ترانه‌ها ضعف دارند و جای احترام را با بی‌احترامی اشتباه گرفته‌اند از پس درک منزلت آن عزیزان همیشه زنده برآیند. 

حتماً در این چهل‌ساله چیزهای زیادی عوض‌شده است که برآیند آنها در این مساله نیز هویداست. چون تنها گذر زمان به‌تنهایی نمی‌تواند 180 درجه تغییر در نگرش و درک‌ها ایجاد کند. عوامل دیگری نیز لازم است.