نگاهی به نمایش «از آدم تا آدم»
رویا، مامنی امن برای حفظ خویشتن
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
«از آدم تا آدم» نمایشی اخلاقگرا است و بدلیل تاکید و توجه به رفتار انسانی، ارجحیت و اهمیتی که به فردیت میدهد، از رویکردی اخلاقگرایانه برخوردار است. در این نمایش مخاطب شاهد تقابل و نزاع فردیت در مقابل جامعه و اجتماع است؛ نمایش « از آدم تا آدم » داستان به ظاهر سادهای دارد و در یکی از محلههای قدیمی تهران رخ میدهد؛ باوجود آنکه تم اصلی داستان مربوط به دهههای چهل، پنجاه است، اما تماشاگر به محض آنکه پای این نمایش بنشیند، خیلی زود تفاوت زمانی را فراموش میکند و گویی در حال تماشای قصهایست که در همین دوران در حال جریان است.
«افرا» اسم یکی از شخصیتهای اصلی نمایش دختری از طبقه متوسط است که با خانوادهاش در یک محله قدیمی زندگی میکند و از راه معلمی زندگی خودش و خانوادهاش را میگذراند و بار مالی خانواده را به دوش میکشد. ازاینرو مخاطب قرار است حوادث و رخدادهایی که برای افرا اتفاق میافتد را بر صحنه تئاتر مشاهده نماید و با داستان زندگی وی آشنا شود. افرا نماد طبقه متوسط، معلمی است که تنها سرمایهاش دانش و سوادش است که آن نیز برای حفظ آبرویش بکارش نمیآید؛ به عبارتی در این نمایش جامعه طبقه متوسط مظهر خشم فروخوردهای هستند که سعی در «انسان بودن» دارند، جامعهای تلخ که درگیر با نوکیسههایی درنده، حریص و بیرحم شدهاند که طبقه متوسط را قربانی خودخواهی، غرور و امیالشان میکنند؛ امیالی که باعث به انزوا رفتن و گاه نابود شدن افراد معصوم جامعه منجر میشود. ازاینرو باتوجه به حوادثی که «افرا»، نماد جامعهای از قشر متوسط تجربه میکند دو راه بیشتر پیش رویش قرار نمیگیرد: یا باید مقابل جامعه بایستد و به مقابله با آن بپردازد، یا باید تنهایی و انزوا را انتخاب کند و به رویاهایش پناه برد؛ افرا ناگزیر راه دوم و سکوت اختیار کردن را انتخاب میکند و به عنوان معلم شکست خورده از جامعه و جمعیت میگریزد و به رویا پناه میبرد و غرق در آن میشود.
«تنهایی انسان» و «پناه بردن به رویاها» به عنوان راهی برای فرار از واقعیت، از موضوعات بسیار مهمی هستند که در این نمایش به چشم میخورند. از منظر روانشناسی میتوان گفت قوه تخیل و خیالپردازی یکی از ویژگیهای خاص آدمی است که بسیاری از خلاقیتها، اختراعات، دستاوردها و... مدیون همین موهبت الهی است. از نظر روانشناسان در هر دورهای از زندگی آدمی، خیالپردازی وجود دارد و از زمان کودکی تا پایان دوره نوجوانی تقریبا رفتاری طبیعی به حساب میآید؛ ناگفته نماند باید درنظر داشت که حتی سالمترین افراد هم گاهی در ذهن خود خیالبافی میکنند و با صحبت کردن با خود دست به رویاپردازی میزنند که به باور بسیاری از کارشناسان امری کاملا عادی و طبیعی محسوب میشود. چراکه تخیلات و پناه بردن به دنیای آرام رویاها، دریچه امنی برای رهایی موقت از مشکلات تلقی میشوند.
از نظر روانشناسان هر فکر و رفتاری که به صورتی افراطی تکرار شود، سبب بروز اختلال در عملکرد و ارتباطات آدمی میشود. ازاینرو و فردی که بیش از حد معمول انرژی و وقت خود را صرف رویاهایش کند، گویی خیالپردازی در زندگانی چنین فردی به رفتاری ناسازگار و نابهنجار مبدل شده است که برای اصلاح آن باید اقداماتی اتخاذ شود. پس چنانچه نیروی تخیل از حالت اعتدال خارج شود و به نوعی حالت بیمارگونه به خود بگیرد «خیالبافی ناهنجار» یا «Maladaptive Daydreaming» نامیده میشود. خیالبافیهای نابهنجار، روان نژندی، انزوا و تنهایی را بههمراه دارد و این امر تا اندازهای در زندگی شخص تداوم مییابد که فرد روز به روز از شخصیت واقعی خود دور شده و با آن غریبه میشود. تخیل تنها حربه یا مکانیسم دفاعی است که فرد از آن استفاده میکند تا نیازهای درونی و روانی خود را با آن جبران نماید و توازن درونی را رقم بزند.
دیدگاه تان را بنویسید