درباره سکوت نابهنگام سلبریتیها در فضای مجازی
سلبریتی آپدیت نمیکند
آبان نامجو
چند روز پیش مهراب قاسمخانی پُستی گذاشت که گره از برخی معادلات پنهان فضای مجازی باز کرد. مُراد از گره، این کمکاری اخیر سلبریتیهای فعال چند سال اخیر است! چه شده که از مقطعی به بعد آنها حضور کمرنگی دارند. همانها که برای هر مساله کوچک و بزرگ اظهارنظر میکردند و البته فراتر از آن راهکار هم ارائه میدادند.
پُست قاسمخانی را مرور کنیم، شاید نکتهها در آن نهفته باشد: مهراب نوشته که «به نظرم سکوت کردن توی فضای متشنج و پرخاشگر و پر از سوءتفاهم این روزای مملکت کار عاقلانهتریه. فضایی که نتیجه برنامهریزی و تبلیغات منفی جریانیه که داره آدرس غلط میده و با برچسب زدن، مردم رو در برابر هم قرار میده و خودش پشت این اختلافا مخفی میشه» پس عجالتا این سکوت نمیتواند از سر رضایت باشد، یا اگر هم از سر رضایت است، یک انتخاب ایدهآل برای امثال قاسمخانی و فرخنژاد و پرستویی نیست. یک سطر دیگر از نوشته مهراب قاسمخانی کمی پوسته ماجرا را میشکافد: «توی این مدت هم اگه یه وقتایی نظری دادم، نقدی کردم یا غری زدم، نه با احساس قهرمانبازی بوده، نه تحتتاثیر جریانی بودم، نه دلم خواسته جریانی درست کنم. همون مطالباتی رو داشتم که خیلی از مردم دارن و همون حرفهایی رو زدم که خیلی از مردم میزنن... اونم خیلی محافظهکارانهتر، خیلی ترسوتر
و خیلی اختهتر»
خیلی اختهتر، خیلی ترسوتر، اینها واژههای رضایت نیست. آدمی که راضیست این گونه حرف نمیزند، پس چیزهایی دیگری هست که از ما به عنوان مخاطب پنهان مانده. این مساله فقط محدود به مهراب قاسمخانی نیست و این احتمالا مربوط به تمام سلبریتیهای کمکاری است که ترجیح میدهند توجیهاتی شخصی شده بسازند. مثل همین سطر از نوشته مهراب: «ولی دیگه نه دلم میخواد جایی دعوت بشم، نه از جایی بهم زنگ بزنن، نه از جایی بهم
پیغام برسونن.
دیگه نمیخوام خانوادهام رو نگران کنم و دل بابا و مامانم رو توی این سن بلرزونم... چنین لایف استایلی یه حدی از فداکاری و جسارت و از خود گذشتگی لازم داره که انگار من ندارمش» خب با مرور سطر آخر تکلیف تا حدودی روشن شد. انگار یک مرجعیت قرار است کمتر ایفای نقش کند. منظور از مرجعیت، موقعیت جریانساز سلبریتیهایی است که در هر حوزهای ورود کرده بودند و به واسطه شهرت و محبوبیت برای خیل فالوورهایشان مسیر تعیین میکردند.
در ظاهر کمی از اغتشاش فضای فکری گرفته میشود، اما اگر جایگزینهایی برای چنین وضعیتی تعریف نشود، آن خلا و آن نیاز به تبعیت از الگوها، به حیات خودش ادامه خواهد داد. به عبارت دیگر علت همچنان نفس میکشد و این رفتار بعضا متناقض سلبریتیها معلول ماجرا بوده، شاید دوره سلبریتیهای پیامآور و راهنمای گذشته باشد، اما روزی دیگر و از جایی دیگر مرجعیتی نه چندان توانا بروز خواهد کرد و این سیالیت منفی تصمیمگیری در ایران ادامه خواهد داشت، مساله و وسوسه این است.
دیدگاه تان را بنویسید