کوتاه درباره جشنواره تئاتر دانشگاهی
تحت انقیاد نهاد دانشگاه و ذیل دمودستگاه دولت

محمدحسن خدایی
این روزها که جشنواره تئاتر دانشگاهی به دلایلی چند تعطیل است و دانشجویان امکان رقابت با یکدیگر را ندارند میتوان با اطمینان از کیفیت پایین و گاه شرمآور اجراهای جریان اصلی تئاتر نوشت. از یاد نباید برد که در غیاب جسارت و نوجویی آثار دانشجویی، اغلب تئاترهای حرفهای بیش از آنکه به زیباشناسی رادیکال و تربیت سلیقه تماشاگران اهمیت دهند چشم به گیشه و مناسبات بازار دوخته و به رنگ جماعت درآمدهاند. در این چرخه باطل عرضه و مصرف، آن چیزی که به فنا میرود نهاد اجتماعی تئاتر است. چراکه در فقدان ابداع فرمهای تازه، تولید مادی تئاتر بر مدار بازتولید آثار تثبیتشده میچرخد و از دل این مکانیسم نتیجهمحور، جمود و ابتذال نصیب ما میشود. اما به راستی تئاتر دانشجویی چه دارد که اینگونه «بود» و «نبودش»، به مسئلهای بنیادین برای حیات و ممات تئاتر این روزها بدل شده است. تئاتر دانشجویی بیش از هر چیز با مفهوم رشکبرانگیز «جوانی» گره خورده و نشانهای است از یک زمان حال تعیننیافته. به دیگر سخن دوران «جوانی» برای یک فرد به مانند رخداد انقلاب برای یک ملت است، زمانی که گویا هنوز وقتش نرسیده و نابهنگام مینماید. بنابراین در این تعیننیافتگی جایگاه نمادین سوژه، مخاطرات و امکانهای بیشمار در کمین نشسته و حسی از خوف و رجا، به دانشجوی تئاتر این فرصت را میدهد که خارج از مناسبات پذیرفتهشده تئاتر حرفهای، تمنای امر نو داشته باشد و با خلق اثری رادیکال، در نظم نمادین گسست ایجاد کرده و بحرانیاش کند. البته این نکته مهم نباید فراموش شود که زیست دانشجویان تئاتری در برهههایی که عرصه سیاست گشوده است با امر جمعی، رفاقتها و آماتوریسم پیوند مییابد. در نتیجه آن چیزی که تحت عنوان تئاتر دانشجویی در این گشایشهای سیاسی بر صحنه میآید نه بر منطق سود و زیان سرمایهداری که بیشتر در حالوهوای عشق، احیای امر سیاسی و ابداع یک زیباشناسی رادیکال است.
حال به وضعیت این سالهای تئاتر دانشگاهی در دل نهاد دانشگاه بنگریم که چگونه تلاش کرده تئاتر دانشجویی را تحت انقیاد خویش درآورد و دانشجوی تئاتر را ذیل دمودستگاه دولت صورتبندی کند. گویی یک تضاد همیشگی وجود دارد مابین عاملیت و ساختار؛ مابین دانشجو و نهاد دانشگاه. یک جوان مشتاق تئاتر با قبولی در کنکور هنر، دانشجوی تئاتر شده و به میانجی نهاد دانشگاه، هویتی تازه یافته و به اصطلاح در نظم نمادین ادغام میشود. این دانشجو میخواهد آزادی و امکان برابر داشته باشد که درام ایدهآل خویش را برسازد، بیآنکه نهاد دانشگاه با انواع مقررات و دستورالعملها بر این آزادی و امکان حد بزند. به لحاظ تاریخی در این سالها که جشنواره تئاتر دانشگاهی برگزار شده، همیشه و تاحدودی تنش مابین عاملیت و ساختار عیان بوده و دانشجویان تلاش کردهاند بنابر گشودگی فضای سیاسی یا فروبستگیاش، شکلی از خودآیینی در تولید تئاتر دانشجویی را اعلام و سپس اجرا کنند. اما نکته اینجاست که کامیابی دانشجویان ارتباط معناداری با رویکرد دولتها دارد. با نگاهی تاریخی به تاریخ ایران بعد از انقلاب 57، این واقعیت مشهود است که بعضی دولتها به فضای باز سیاسی اعتقاد داشته و آزادی آکادمیک را شرط تولید دانش در نهاد دانشگاه میدانند. در این دورهها به دانشجویان اعتماد شده و امکان فعالیت خلاقانه فراهم گشته است. به هر حال رویکرد دولتها در ایران پس از انقلاب، مابین توسعهگرایی یا امنیتمحوری در نوسان بوده و بهتبع آن، حالوهوای برگزاری جشنواره تئاتر دانشگاهی تحت تاثیر فضای سیاسی و اجتماعی جامعه فراز و فرود کم نداشته است. این فضای گشودگی یا فروبستگی خود را در انتخاب دبیر جشنواره، انتشار پژوهش و کتابهای حوزه تئاتر و همچنین کیفیت اجراها نشان داده است. بدون باور دولتمردان به آزادی آکادمیک، جشنواره تئاتر دانشگاهی چنگی به دل نخواهد زد و دانشجویان در تولید آثار خلاقه، یا بیش از اندازه دست به عصا خواهند بود و یا در توهم رادیکال بودن با غرق شدن در یک جهان به شدت شخصی و بدون مازاد، ماجراجوییهای روانی و میلهای سرکوبشده خویش را در صحنه فریاد
خواهند زد.
در دوران تفوق فردگرایی نئولیبرال و گسترش بنیادگرایی مذهبی و سیاستهای هویتمحور، امر جمعی بیش از پیش به محاق رفته و همه چیز به بازنمایی ایگوهای متورم در فضای مجازی و همچنین شخصیسازی تاریخ فروکاسته شده است. دانشجویی که در محیط دانشگاه این امکان را نمییابد که زندگی جمعی را تمرین کرده و بدون چشمداشت مالی در تولید یک اجرای دانشجویی با ذوق و شوق شرکت کند، بیشک در آینده به نهاد اجتماعی تئاتر همچون وسیلهای موقت نگاه خواهد کرد که قرار است او را به دروازههای شهرت و ثروت برساند، آنهم از طریق بازی در سینمای پرفروش کمدی. جشنواره تئاتر دانشگاهی اگر علیه این نگاه خطرناک و منفعتمحور نباشد و خود قسمتی از این جریان خزنده و مهاجم شود، به طور یقین بازنده این نبرد نابرابر خواهد شد. حال این واقعیت تلخ را در نظر آوریم که چند سالی است جشنواره تئاتر دانشگاهی بنابر دلایل پیدا و پنهان برگزار نمیشود و در نتیجه، دانشجویان تئاتر بیش از گذشته کارشان به انفعال کشیده و شاهد اتمیزهشدن مناسبات خویش هستند. آن دانشجویانی که فرصت مییابند در دوران خوش جوانی به همراه دیگران، محیط جشنواره را به کارناوال تبدیل کرده و رقابت و رفاقت توامان را تجربه کنند از رستگاران جهان ما محسوب میشوند. شوربختانه با هجوم انبوه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به نهاد دانشگاه، برگزار نکردن مهمترین جشنواره تئاتری کشور بیش از برگزار کردناش ضرورت یافته است. اما از یاد نبریم که بدون جسارت، نابهنگامی، آماتوریسم و رادیکالیسم تئاتر دانشجویی، جریان حرفهای تئاتر بدنه به اجراهایی ملالانگیز و محافظهکار بدل خواهد شد که در بهترین حالت چیزهایی تولید میکنند در خدمت بازتولید نظم موجود. سالنهای نمایش کلانشهر تهران این روزها بیش از پیش به تسخیر موجود مرموزی به نام «تهیهکننده» درآمده است. پادزهر این وضعیت پاتولوژیک بیشک احیای دوباره تئاتر دانشجویی در بهترین شکل آن است: ترکیب آزادی آکادمیک با زیست جمعی دانشجویانی که تن به مناسبات حرفهای تئاتر بدنه نمیدهند و بر آماتور بودن رادیکال خویش پای میفشارند. آینده نشان خواهد داد که وضعیت به چه شکلی پیش خواهد رفت و کفه ترازو به کدام سو سنگینی خواهد کرد. اما هر چه هست نمیتوان از مولفههای تاثیرگذاری چون جوانی و نوجویی دانشجویان تئاتر غفلت کرد و این نکته را به دست فراموشی سپرد که بدون حداقلی از جسارت و تجربهگرایی، تئاتر بدنه کار و بارش به محاق رفته و زیباشناسیاش به ابتذال خواهد کشید. تنها با داشتن یک جریان قوی و مستمر تئاتر آلترناتیو دانشجویی میتوان به آینده امیدوار بود و از آسیبهای پیدا و پنهان نهراسید. اینکه چه میشود و چه خواهد شد بستگی تام به این حقیقت انکارناپذیر دارد که تئاتر و آکادمی نه رقیب که همرسان یکدیگر بوده و در فقدان هر کدام، اجراهایی که بر صحنه خواهد آمد در نهایت خویش، آثاری است متوسط که چندان که باید شوقی برنمیانگیزد و راهی به رهایی نمیگشاید و رستگاری را برای ما جماعت ناامید بشارت نمیدهد. تئاتر دانشجویی نشان داده که میتواند خطر کند و قدم به میدان مین گذاشته و معبرهای فروبسته را بگشاید. باید به نسل تازه اعتماد کرد و بیش از آنکه سد راهشان شد موانع را از پیش پایشان برداشت و به انتظار معجزه بود.
دیدگاه تان را بنویسید