در مستندهای جشنواره هجدهم سینما حقیقت، نقش و حضور زنان به عنوان حضور محوری و موثر تصویر شد که از این میان «عاتقه» از یک زن شجاع لبنانی در جریان مقاومت برابر اسرائیل سخن گفت، در «رویاباف و قاضی» تصویری متفاوت و شجاع از یک زن قاضی ارائه شد و در «با قید محرمانگی» تصویری فانتزی و متحدانه از بانوان روستایی نشان تماشاگر داده شد.

1. رویاباف و قاضی

مستند «رویاباف و قاضی» یکی از تحسین‌شده‌ترین مستندهای این سال‌های سینمای مستند ایران است که حضور بین‌المللی قابل توجهی داشته است و این ابعاد تماتیک و ساختاری آن‌را قابل توجه‌تر کرده است اما چرا «رویاباف و قاضی» تا این حد با اهمیت و قابل توجه در داخل و خارج جلوه کرده است؟

«رویاباف و قاضی» یک داستان سر راست و ساده اما جذاب و دیدنی در لایه بیرونی خود دارد که قرار است مسیر پیدا کردن گنج را در میان یک گروه چند نفره دنبال کند. تعلیق اینکه آیا این گروه جاه‌طلب به گنج می‌رسند یا نه و همچنین جزئیات این مسیر و مشکلات و موانعی که مثلا سازمان محیط زیست به عنوان آنتاگونیست‌های این جدال به وجود می‌آورد، بخشی از جذابیت‌‌های این بخش از مستند است ضمن اینکه مستندساز سعی کرده به شخصیت‌‌های این گروه نیز نزدیک شود و به این بهانه انگیزه‌های آنها را برای یافتن گنج مشخص کند. مهدی، محمد، علی و کمال، 4 عضو این گروه هستند که اسلامی نقبی به گذشته و زندگی آنها می‌زند با این توضیح که مهدی برای او شخصیت‌ ویژه‌تری است و جزئیات بیشتری از زندگی شخصی او از تولد همسرش تا به دنیا آمدن تنها فرزندش بعد از چند سال و حتی نوعی زیاده‌خواهی و رویابافی او را نشانمان می‌دهد.

در کنار این لایه بیرونی جذاب مستند «رویاباف و قاضی» که مسیر گنج پیدا کردن را نشان می‌دهد، تقابل این انسان‌های جاه‌طلب و رویاباف با قانون به عنوان مانعی برای رسیدن آنها به این گنج ارزشمند، با اهمیت‌تر است و شاید موفقیت بین‌المللی و تحسین داخلی‌‌ها برای همین بُعد درونی‌تر و عمیق مستند باشد. در این جا گروه گنج یاب و حتی خود فیلمساز به افرادی زیاده‌خواه و رویاباف بدل می‌شوند که قاضی زن به عنوان نماد اعمال قانون جلوی آنها قرار گرفته و سد راه آنها برای رسیدن به آمال و آرزوهایشان می‌شود. پرداخت اسلامی در مواجهه بین این دو طرف جالب و حرفه‌ای است جایی‌که نه قانون را آنقدر سیاه و غیرانسانی تصویر می‌کند که نتوان تحملش کرد و نه گروه گنج یاب را آنقدر طماع و حریص نشان می‌دهد که نتوان با آن همراهی کرد. اسلامی در ترسیم یک تقابل جذاب با دوربین و فضاسازی خود هر دو طرف را به نوعی محق و انگیزه‌مند نشان می‌دهد و در این پرداخت زیاده‌روی نمی‌کند. خانم قاضی خیلی جدی و قاطع، گنج را متعلق به همه مردم این کشور می‌داند و طرف مقابل را به سو استقاده از اموال عمومی متهم می‌کند و در سوی مقابل، گروه گنج یاب را افرادی رویاباف و باانگیزه‌ای تصویر می‌کند که به عشق خانه و خانواده و پیشرفت و ترقی خواهان مسیر میانبر برای رسیدن به زندگی بهتر و مرفه‌تر هستند. این تقابل قاضی و رویاباف به نوعی دیالکتیک و مواجهه نوع بشر و هویت طماع آن با قوانین و مجریان آن است که از ازل وجود داشته و تا ابد ادامه دارد. «رویاباف و قاضی» از این حیث مستندی انسان‌شناسانه با درونمایه‌های جامعه‌شناختی است که قصه ازلی ابدی طمع انسان را سندیت بخشیده است.

2. با قید محرمانگی

مستند کوتاه «با قید محرمانگی» به کارگردانی شروین وحدت و پیام عزیزی پیش از جشنواره سینما حقیقت، اردیبهشت ماه در بخش اصلی و بین‌الملل هفتادمین جشنواره فیلم کوتاه اوبرهاوزن در کشور آلمان  به نمایش درآمد. این فیلم به یک جریان بسیار مهم که دو سال پیش در یکی از روستاهای شهر همدان رخ داده می‌پردازد. زنان روستا مخفیانه و دور از اطلاع مردان، نامه‌ای شکایت آمیز به فرمانداری و استانداری همدان می‌نویسند و می‌خواهند که به وضعیت بغرنجی که مردان روستا ایجاد کرده‌اند، رسیدگی کنند. همین نامه موجب می‌شود که فرمانداری برای حل مشکل روستا اقدام کند. این فیلم روایت زنان از چگونگی شکایت آنها و همکاریشان با هم برای مقابله با این معضل است و به‌ویژه شرایطی را که موجب شد نامه مخفیانه به دست فرماندار برسد، نمایش می‌دهد زیرا اگر مردها مطلع می‌شدند، طبیعتاً جلو این شکایت را می‌گرفتند.

کارگردان «با قید محرمانگی» درباره پروسه تولید این مستند بیان کرد: در اخبار و شبکه‌های اجتماعی با تیتر خبری برخورد کردیم که در مورد زنان یک روستا بود. این خبر خیلی برای ما جذاب بود و تصمیم گرفتیم سرنخ‌ها را دنبال کنیم تا این روستا را پیدا کرده و به زنان این روستا برسیم. آنچه که این خبر از همان تیتر در خود داشت، یک ایده شگفت انگیز را در ذهن ما ایجاد کرد، ایده‌ای که بیش از هر چیز فرم روایی جدیدی را نوید می‌داد. بعد از پیدا کردن روستا، پیدا کردن تک تک زنانی که این جریان را بوجود آورده بودند، یک چالش سخت بود زیرا ما با یک روستا و قوائد خاص خود مواجه بودیم. آدم‌ها به ما اعتماد نمی‌کردند مگر اینکه بزرگان روستا ما را تایید می‌کردند. بزرگان روستا هم ما را تایید نمی‌کردند مگر مجوز ساخت فیلم را از فرمانداری به دهیاری ارائه بدهیم و این پروسه برای ما زمان‌بر بود. تازه پس از کسب مجوزها حالا با زنانی روبه‌رو بودیم که قوائد سنتی خودشان را داشتند و با دوربین بسیار غریبه بودند. هر چند این مراحل و جنس برخورد زنان با ما و دوربین خود موجب شد که ما به فرم و ساختار مناسب این فیلم دست پیدا کنیم.

3. عاتقه

مستند «عاتقه» مستندی کوتاه اما تاثیرگذار درباره زنی تنها است که یک تنه می‌ـ‌تواند معنای مقاومت و نفرت از رژیم صهیونیستی را تعبیر کند. عاتقه شیرزن لبنانی است که در منطقه‌ای جنگی در حال زندگی و کمک به رزمندگانی است که زیر بمباران مدام صهیونیست‌ها همچنان ایستاده‌اند.

اهمیت مستند «عاتقه» از چند جهت در شرایط کنونی قابل تبیین است: نخست اینکه در شرایطی که بشار اسد سقوط کرده و به این بهانه طیف‌های سیاسی مخالف نظام ایران بر طبل براندازی می کوبند و محو مقاومت را شکست خورده نشان می‌دهند تصویر زنی تنها اما غیور و آرمانخواه در مقابل فشار فیزیکی و روانی سخت افزارهای اسرائیلی یک پیام بیشتر نمی‌تواند داشته باشد و آن این است که مقاومت زنده‌ است و دشمنی با رژیم غاصب صهیونیستی پایان پذیر نیست.

اهمیت و ارزش مستند «عاتقه» از حیث دیگر نیز قابل بحث است و آن اینکه در شرایطی که هنوز گروهی از فیلمسازان در حال گرفتن فاند و رانت داخلی و خارجی از فستیوال‌ها هستند یک مستندساز جوان به همراه تصویربردارش به دل جنگ می‌زند و همگام و همدل با رزمندگان و محور مقاومت در لبنان به نوعی جهاد فرهنگی و انتقال اطلاعات را از طریق رسانه و تصویر دنبال ‌میکند. 

مسعود دهنوی در «عاتقه» اندازه را نگه داشته و فازغ از اینکه در آن شرایط جنگی و سخت حتی یک ثانیه فیلمبرداری نیز ارزش چندبرابری پیدا می‌کند به 13 دقیقه از این تصاویر بسنده کرده و سعی کرده در حداقلی‌ترین زمان، حداکثر اطلاعات و مضامین انسانی و اجتماعی را به مخاطب 

منتقل نماید.

«عاتقه» از نظر سبک مستندسازی یک مستند تک پرسوناژ و قهرمان محور است که سوژه مستند خیلی زود به مخاطب معرفی می‌شود و از همین جا است که یقه او را می‌گیرد و تا پایان رها نمی‌کند. با وجود اینکه زبان مستند فارسی نیست، فارسی زبان و همه مردم جهان به راحتی رفتارهای مادرانه و شجاعانه عاتقه را درک و با او همراهی می‌کنند. از این رو نمی‌توان جغرافیایی برای مخاطب این مستند قائل بود و هر تماشاگر بی‌غرض و مرضی که به انسانیت و حقیقت علاقه داشته باشد مخاطب واقعی و تارگت مستند محسوب می‌شود.

یکی از دلایل این همراهی‌برانگیزی و سمپاتیک شدن مخاطب با سوژه زن فیلم‌ مسعود دهنوی این است که علاوه بر اینکه تصویری قهرمان‌گونه از او ترسیم کرده اما سعی نکرده در پرداخت آن اغراق‌آمیز عمل کند و دچار بزرگنمایی شود به عبارت ساده‌تر مستندساز یک قهرمان انسانی روی زمین خلق کرده که مخاطب می‌تواند او را باور کند و در خلال رفتارها و گفتارهایش است که شجاعت و خاص‌بودن آن معرفی و رونمایی می‌شود و با دیالوگ و کلیشه تصویرسازی قهرمان خود را انجام نداده است. عاتقه مثل همه انسان‌ها غذا درست می‌کند، موسیقی گوش می‌دهد و سیگار می‌کشد و زندگی عادی دارد اما همین عادی بودن در آن شرایط غیرعادی که برای خیلی‌ها مرگ آور است توانسته شمایل مادرانگی و قهرمانی این زن لبنانی را تصویر و سندیت ببخشد.

پایان مستند با ترانه حماسی و تاثیرگذار عربی در رثای وطن و مقاومت پایان می‌پذیرد که ترجمه آن بدین شرح است:

دشمنت گریخت، ای وطنم 

زور دنیا به تو نرسید

مردممان در مقابل جنون طوفان مقاومت کردند

ترس و خطر را به مبارزه طلبید

آن‌ها میروند و ما میمانیم

زمین برای ماست و باقی خواهی ماند 

بدانید که امروز قوی تریم

قوی تر از هر حماسه ای....