محمد تقی‌زاده

«صبحانه با زرافه‌ها» به عنوان دومین اثر سینمایی سروش صحت، چیزی میان اولین فیلم سینمایی او یعنی «جهان با من برقص» و سریال‌های فانتزی او همچون «مگه تموم عمر چند تا بهاره»، «شمعدونی» و ... است؛ فضایی کمدی و فانتزی با انگاره‌های هستی‌شناسانه و فلسفی!

«صبحانه با زرافه‌ها» دو رویکرد متفاوت در مواجهه با مخاطب به وجود می‌آورد که سبب می‌شود فیلم در عین تر‌و‌تمیزی و جذابیت، واجد اشکالات و ایراداتی باشد که می‌تواند در نگاه اول از چشم مخاطب مغفول بماند. این فیلم سر و شکل شیک و خوش آب و رنگی دارد و سعی می‌کند در عین داستانگوبودن و شخصیت‌محوری، شیرین و دلنشین باشد و با جذابیت‌های گفتاری و اجرا‌های بانمک بازیگران کلیشه شده در طنز، فضایی سرخوشانه همراه با مفاهیم هستی‌نگارانه را پیش روی تماشاگر بگذارد. 

1. مضمون‌زدگی: فلسفه‌بافی در عین الافی و ولگردی

مشکل فیلم از همین مضمون‌گرایی اش آغاز می‌شود؛ اینکه سعی دارد در عین سرخوشی و فانتزی‌بودن خالی از پیام و فلسفه نباشد و همین‌جاست که سروش صحت در مقام نویسنده و کارگردان مفاهیم اگزیستانسیالیستی و فلسفه ناتورالیستی خود را به خورد تماشاگر می‌دهد، از این رو فیلم به خطابه‌ای با مزه می‌ماند که ناگهان فضای موعظه‌گری و رئالیستی پیدا می‌کند. مشکل صبحانه با زرافه‌ها همین عجین‌نشدن این مضامین با فیلم است. برای نمونه شخصیت دکتر با بازی «هادی حجازی‌فر» در نهایت نشئگی و چرت‌وپرت گویی به یک باره از راز تراژیکی سر باز می‌کند و قرار است این‌گونه تماشاگر را تحت‌تأثیر قرار دهد. سروش صحت در صبحانه با زرافه‌ها خواسته است یک فیلم فانتزی معناگرا بسازد، اما توانایی ساخت چنین اثر ظریفی را ندارد، از همین روست که لحظات فلسفی و هستی‌نگارانه فیلم، ماندگار و باورپذیر نمی‌شود و وجوه مربوط به مضمون‌گرا‌ بودن فیلم به شدت خودنمایی می‌کند. بخش فانتزی و کمدی فیلم نیز خالی از ایراد نیست، از شوخی‌های جنسی فراوان و دور از انتظار اول فیلم که بگذریم، حجم زیادی از فضای سرخوشانه بین کاراکتر‌ها اضافی و خارج از چارچوب فیلمنامه و تم فیلم به نظر می‌رسد. گویی صحت آنقدر از همنشینی با رفقایش محظوظ و سرخوش‌شده که هر سکانس و دورهمی با ربط و بی‌ربطی را کنار هم گذاشته است، این در حالی است که نباید فراموش کرد تماشاگر قرار است فیلم ببیند نه دورهمی و باحال‌بازی آدم‌ها و فیلمسازی قاعده و اصولی دارد که انسجام و معناداربودن اتفاقات و اکت‌ها از جمله مهم‌ترین آنهاست. به صرف استفاده از مواد، لحظات زیادی از فیلم و شخصیت‌ها در هپروت می‌گذرد و جفنگیات کاراکترها به فضای پست مدرن تعبیر می‌شود. ابزوردیسم فیلم همانند تم اگزیستانسیالیستی آن اصالت ندارد و در کلیشه‌ها مانده.

 

2. شخصیت‌پردازی: سرگردان در میان تیپ و شخصیت

شخصیت‌های صبحانه با زرافه‌ها نیز مانند خود فیلم خوش‌آب و رنگ ولی بی‌خاصیت و توخالی هستند. مجتبی با بازی «بهرام رادان» از بدترین آنهاست که با بازی ضعیف بهرام رادان، پازل فاجعه این شخصیت کامل می‌شود، گویی مهم‌ترین کارکرد حضور این شخصیت مرگ پایانی در فیلم است که بیشتر جنبه جمع و جور کردن ماجرا‌های پا در هوای فیلم را دارد. دکتر فیلم با بازی هادی حجازی‌فر چیزی بین تیپ و شخصیت است و نه به شخصیت نزدیک می‌شود و نه تیپیکال جلوه می‌کند تا پا در هوایی فیلمساز در پرداخت همین یک کاراکتر را بتوان خلاصه کرد. حجازی‌فر قرار است شخصیت دکتری را بازی کند که خودش مبتلا به مصرف مواد مخدر است، اما حتی تیپ این کاراکتر هم به بار ننشسته است. باید توجه داشت که کمترین پرداختی هم در راستای دکتر بودن او در فیلمنامه صورت نگرفته است و تنها به یک معاینه ساده چشم و تجویز تلفنی وضعیت خونی بیمار بسنده کرده است تا همین کاراکتر وضعیت اسفبار فیلم صحت را نمایندگی کند؛ مشت 

نمونه خروار. 

3. ساختار: سریال 90 شبی یا سینمایی 90 دقیقه‌ای!

بسیاری از رخدادها، ولگردی‌ها و دیالوگ‌های کاراکتر‌ها قابل حذف یا ادامه‌دادن تا یک سریال ۹۰ شبی است. حرکت مدام سروش صحت از سریال‌سازی به فیلمسازی باعث شده است در تمایز بین این غفلت شود. این حجم از دوردور کاراکتر‌ها با چه منطقی صورت می‌گیرد، آیا انداختن یک بهانه ساده و تصادفی برای پیشبرد این حجم طولانی از رفت‌وآمد‌ها کافی است یا فیلمساز باید تمهیدات بهتری برای این اتفاقات در نظر می‌گرفت. تصادفی‌بودن اتفاقات در فیلمنامه‌های «آلفرد هیچکاک» نیز به وفور مشاهده می‌شود، اما تصادفی‌بودن رویداد‌ها هم اندازه دارد و نیاز به تسلطی است که هنوز سروش صحت به آن درجه توانایی نرسیده است و این اتفاقات بیش از آنکه در جهت داستانگویی و فضاسازی قصه باشد، در راستای سرگرم‌کردن و بهتر بگویم شیره مالیدن سر مخاطب است. 

4. انتخاب بازیگران: شایسته‌سالاری یا رفیق‌بازی!

سروشکل شیک و آدم‌های به ظاهر جذاب و باحال فیلم شاید تنها امتیاز فیلم باشد، اما با مرور چندباره داستان و رویداد‌ها به خوبی دست فیلمساز برای تماشاگر رو می‌شود. حضور «هوتن شکیبا»، «بیژن بنفشه‌خواه»، «پژمان جمشیدی»، «هادی حجازی‌فر» و «بهرام رادان» چقدر مبتنی با ساختار فیلمنامه و ارتباط این افراد با نقش‌ها و چه اندازه حاصل رفاقت صحت یا به قول معروف رفیق‌بازی بوده است؛ کاراکتر‌هایی که فقط می‌خواهند باحال باشند و کارکرد دراماتیک و سمپاتیکی برای ماندگاری در ذهن تماشاگر ندارند. «صبحانه با زرافه‌ها» فیلمی درباره خود سروش صحت است؛ سرخوش، باحال، کتابخوان، فلسفی، شیک و جذاب، اما مشکل این است که این مضامین و مفاهیم تبدیل به سینما نشده و به قاب‌ها و فضا‌های جذابی که حاصل فیلمبرداری و فضای فانتزی کار بوده، محدود شده است. 

5. تقلید یا گرته‌برداری، اقتباس یا کپی‌کاری!

بحث تقلید، گرته‌برداری، اقتباس و الهام از دیگر وجوه مهم فیلم صحت است. فیلم چه در قاب‌بندی و فیلمنامه و چه در میزانسن و موقعیت‌ها به شدت یادآور برخی فیلمسازان معاصر سینمای جهان از «وس اندرسون» و «وینتربرگ» تا «هنگ آور» از «تاد فیلیپس» است تا پازل تصنعی‌بودن و جلوه‌گرایی فیلم دوم سروش صحت با کپی‌کاری ناشیانه از برخی آثار شاخص سینمای جهان تکمیل شود. سروش صحت خیلی علاقه‌مند بوده که فیلم خودش را که حاصل همزیستی شخصی و جهان ذهنی و فلسفی‌اش بوده است، بسازد، اما دریغ و صد دریغ که فیلم در ورطه تصنعی، فریبندگی، مضمون‌نمایی و خودشیفتگی افتاده و به ظاهری بی‌بدن و کالبدی بی‌روح بدل شده است.