در میزگرد «پژوهشهای تئاتر کودک و نوجوان» مطرح شد؛
پژوهشهای مخاطبشناسی تئاتر کودک و نوجوان، ضعیف و محدود است
مهدی کاموس، نویسنده و کارگردان در عرصه نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان گفت: پژوهشهای انجامشده در حوزه مخاطبشناسی تئاتر کودک و نوجوان بسیار ضعیف و محدود بودهاند. دچار کمبودهای جدی در زمینه بررسی تأثیرات و پیامدهای این آثار بر مخاطب کودک و نوجوان هستیم. بسیاری از پژوهشها بهجای بررسی مخاطب به آثار پرداختهاند. به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ تئاتر کودک و نوجوان فرصتی برای ارتباط کودکان با همسالانشان است و میتواند به عنوان یکی از بهترین روشهای آموزش کودکان و پرورش خلاقیتشان شناخته شود. خبرگزاری کتاب ایران میزگردی با هدف بررسی چالشها، فرصتها و تحولات ئاتر و نمایشنامههای مرتبط با این گروه سنی را با حضور محمود فرهنگ پژوهشگر و کارگردان مطرح تئاتر کودک، و مهدی کاموس نویسنده و کارگردان در عرصه نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان، برگزار کرد تا دیدگاههای کارشناسانه این دو هنرمند در زمینه تئاتر کودک و نوجوان بهطور جامع مورد بحث قرار گیرد. قسمت نخست این میزگرد را در ادامه میخوانید.
بخشی از فعالیتها تئاتر و سینمای کودک، کارکرد سرگرمی دارند، اما کارکرد بخش دیگری از آنها، تاثیرگذاری است. طبیعتاً کودکان با قرارگیری در محیط تحت تأثیر قرار میگیرند و ممکن است تشخیص درست از نادرست برایشان ممکن نباشد. با توجه به پژوهشهایی که در زمینه تئاتر کودک انجام دادهاید و با در نظر گرفتن تحقیقات روانشناختی مرتبط، تاثیر تئاتر بر روی کودکان به چه شکل بوده است؟ آیا پژوهشهایی که در این زمینه انجام شده، نتایج ملموسی به همراه داشته است؟ آیا شما در عمل بازخوردهایی از تاثیر این پژوهشها دریافت کردهاید که نشان دهد این تاثیرگذاری ثمربخش بوده است یا خیر؟ به طور کلی، بحث تاثیرگذاری تئاتر کودک را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاموس: بسیار خوشحالم که خبرگزاری کتاب ایران به حوزه تئاتر کودک توجه میکند. من از سال ۱۳۷۶ در این زمینه فعالیت دارم و در آن سالها، با انتشار مجموعه نمایشنامههای مدرسه، به همراه محمود فرهنگ و دوستان، فعالیت خود را آغاز کردم. بعد از آن، به نقد و پژوهش در حوزه تئاتر کودک و نوجوان پرداختم. از سال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۰ پژوهشهایی را در این زمینه انجام دادم که یکی از محورهای اصلی آنها تئاتر کودک و نوجوان بوده است.
واقعیت این است که پژوهشهای انجامشده در حوزه مخاطبشناسی تئاتر کودک و نوجوان، بسیار ضعیف و محدود بودهاند. ما در حوزههای تئاتر، سینما و حتی ادبیات کودک و نوجوان، دچار کمبودهای جدی در زمینه بررسی تأثیرات و پیامدهای این آثار بر مخاطب کودک و نوجوان هستیم. بسیاری از پژوهشها تنها به آثار، از جمله نمایشنامهها، تئاترها، داستانها و فیلمها پرداختهاند و نه به مخاطب آنها.
یکی از مسائل اصلی این است که دوران کودکی و نوجوانی در کشور ما بهدرستی مورد توجه قرار نگرفته و مخاطب کودک و نوجوان در تئاتر به رسمیت شناخته نمیشود. به این معنی که در بسیاری از تئاترها، حقوق کودک و نوجوان و ویژگیهای دوران کودکی و نوجوانی نادیده گرفته میشود. ما باید به این نکته توجه کنیم که کودک و نوجوان امروز، با کلیشههای قدیمی که از آنها در ذهن داریم، تفاوتهای بسیاری دارد.
یکی از اشتباهات رایج، تلفیق تئاتر کودک و نوجوان است، در حالی که این دو جامعه هدف، دنیای کاملاً متفاوتی دارند. دوران کودکی و نوجوانی، بهویژه در شرایط فعلی که با جهانیشدن و پیشرفت فناوری همراه است، تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارند. برای مثال، دوران کودکی تا حدود ۱۱ سالگی تعریف میشود و نوجوانی از ۱۱ سالگی تا حدود ۱۸ یا ۲۰ سالگی. حتی خود دوران نوجوانی نیز به دو بخش، نوجوانی اول (تا ۱۴ سال) و نوجوانی دوم (تا ۱۸ سال) تقسیم میشود. با این حال، دوران کودکی در دنیای امروز با تحولات گستردهای روبهرو شده است.
با توجه به مشکلات مطرحشده در حوزه تئاتر کودک و نوجوان، به نظر شما چگونه میتوان آموزش و پرورش و سیاستگذاران فرهنگی را به تعامل و همکاری بیشتر برای تولید نمایشنامههای مخاطبمحور و توجه به حقوق کودکان و نوجوانان در تئاتر ترغیب کرد؟
کاموس: یکی از مشکلات اساسی در تئاتر کودک و نوجوان، مسئله نمایشنامهنویسی است. ما در حوزه تئاتر با دو چالش اساسی ضعف در نمایشنامهنویسی و مشکلات مربوط به گروههای تئاتری مواجه هستیم البته جناب استاد فرهنگ با تجربیات مدیریتی خود در ۴ دهه فعالیت در حوزه ساخت فیلم و تئاتر برای کودکان، بهتر میتوانند در این زمینه توضیح دهند.
تئاتر کودک، مخاطبمحور است. مهمترین مسئله این است که نمایشنامهنویسان، بازیگران، کارگردانان و سیاستگذاران فرهنگی چقدر این مخاطب را به رسمیت میشناسند. ما در کشور خودمان تنها در چند سال اخیر به سمت ایجاد فضاهای ویژه برای کودکان مانند رستورانها، پارکها یا سرویسهای بهداشتی مخصوص کودک حرکت کردهایم؛ اقداماتی که الگوبرداری از تجربیات جهانی است. با این حال، مسئله اصلی این است که کودک حقوقی دارد که اغلب نادیده گرفته میشود و ما بیشتر بر تکالیف او تمرکز کردهایم، در حالی که کودک نیازمند تجربه شادی، آزادی و فعالیت است.
متاسفانه در نظام تعلیم و تربیت ما، کودک ایدهآل کسی است که زیاد حرف نزند، سوال نپرسد و مطیع باشد. اما کودک حق دارد که شادی کند، بازی کند، جیغ بزند و انرژی خود را تخلیه کند. حتی در برخی موارد مانند تغذیه کودک نیز به حقوق او توجهی نمیشود؛ مثلاً در مهمانیها یا جلسات خانوادگی، به ساعت خواب و بیداری کودک یا وعدههای غذایی او توجه نمیشود. این مسائل حتی در رسانهها نیز رعایت نمیشوند.
در تئاتر کودک و نوجوان، مسئله اصلی این است که تئاتر باید مخاطبمحور باشد و مخاطب کودک و نوجوان به رسمیت شناخته شود. باید نمایشنامههایی تولید شود که به حقوق کودک و نوجوان توجه داشته باشد و دوران کودکی و نوجوانی را بهدرستی بازتاب دهد. این مشکل به تیم نمایشنامهنویسان و سیاستگذاران فرهنگی بازمیگردد، چرا که گروههای تخصصی و حرفهای در این حوزه کمبود دارند.
نوشتن برای کودکان کار سادهای نیست و برخلاف تصور رایج، بسیار پیچیده و تخصصی است. نویسنده باید هم دانش لازم را داشته باشد و هم تجربه کافی از ارتباط با کودکان. این تجربه نه از خواندن کتابهای روانشناسی و جامعهشناسی، بلکه از ارتباط مستقیم با کودکان به دست میآید. در گذشته، نویسندگان برجستهای که برای کودکان مینوشتند، ارتباط نزدیک و مستقیم با کودکان داشتند، زیرا زبان آنها را میفهمیدند.
یکی از مسائل اصلی این است که نمایشنامههای ویژه کودک و نوجوان کم داریم و ریشه این مشکل در آموزش و پرورش است. متولی اصلی کودکان و نوجوانان، آموزش و پرورش است و ما باید از آنها بپرسیم که در این زمینه چه کاری انجام دادهاند. از سوی دیگر، سیاستگذاران فرهنگی را نیز مورد پرسش قرار نمیدهیم که چرا در زمان مناسب اقدام نمیکنند. در حالی که بیشترین بودجهها و توجهها باید به آموزش و پرورش معطوف شود.
فرهنگ: توضیحات آقای کاموس تخصصی و حاوی نکات مثبت و مهمی بودند. میخواهم از آخرین جملهای که گفتهشد، آغاز کنم و به مسئله آموزش و پرورش بپردازم. خاطرهای از شهید رجایی در این خصوص دارم که میخواهم به شما عرض کنم. زمانی، احساس کردیم باید تجربیاتمان را به آموزش و پرورش منتقل کنیم. به همین منظور، خدمت شهید رجایی رفتیم و او ما را به معاونش، آقای شاهحسینی، معرفی کردند. از ما پرسیدند چه کاری میخواهید انجام دهید و ما گفتیم میخواهیم مربیان پرورشی را آموزش دهیم. در آن دوران، مربیان پرورشی در آموزش و پرورش اهمیت زیادی داشتند، اما امروز چنین نیست.
ما برنامهریزی کردیم تا حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر از مربیان پرورشی تهران، شامل خانمها و آقایان، را در زمینههای مختلف آموزش دهیم. یادم هست که در گروه ما افرادی مانند آقای دکتر نصری که تئاتری بودند، حضور داشتند. همچنین رائد فریدزاده، محمد رجبی و جعفر پتگر نیز حضور داشتند. ما حدود ۱۰ رشته مختلف از جمله عکاسی، نمایشنامهنویسی، پوسترسازی و دیگر رشتههای لازم را انتخاب کردیم تا به این مربیان آموزش دهیم.
در نهایت، این دورهها به جنگ منتهی شد. زمانی که خرمشهر سقوط کرد، دانشآموزی به نام فریبرز که همه خانوادهاش را از دست داده بود، در رادیو مصاحبه کرد. من این موضوع را به عنوان طرحی پیشنهاد دادم و نویسندهای بر اساس این نوجوان و تجربههایش داستانی نوشت. این داستان به تئاتری تبدیل شد که بعدها به نام «اما امام ما گفت...» شناخته شد.
ما آموزشهای لازم را به این ۲۰۰ نفر در کانون تحت هدایت مهدی مفتح دادیم و کلاسها در آنجا برگزار شد. مربیان آموزش دیدند و این حرکت در جریان جنگ ادامه یافت. بعد از پایان جنگ، من به آموزش و پرورش برگشتم و دلم میخواست که ادامه این حرکت را در تئاتر آموزش و پرورش ببینم.
چه عواملی باعث شد که شما تصمیم بگیرید نمایشنامههای کوتاه و متناسب با سنین مختلف را برای اجرا در مدارس تولید کنید و این روند چه تأثیری بر توسعه تئاتر کودک و نوجوان داشت؟
فرهنگ: ما در اولین قدم، تصمیم گرفتیم پیشنهادی به آموزش و پرورش شهر تهران ارائه دهیم. در آن زمان، تهران شامل ۳۲ منطقه بود که شهرهای اطراف مانند قم، دماوند، فیروزکوه و کرج نیز جزو این مناطق محسوب میشدند. اولین اقدام ما این بود که یک هسته برای نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان ایجاد کنیم و نمایشنامههای نوشته شده در سالهای گذشته، بهویژه در سالهای ۶۵ و ۶۶ را ارزیابی کنیم. ما تمام نمایشنامهها را جمعآوری و شروع به مطالعه آنها کردیم.
در این مسیر، افرادی دیگری نیز با ما همراه بودند. مثلاً احمد زینالزاده که بعدها وارد سینما شد و احمد میرعلایی که در یک منطقه دیگر فعالیت داشت و مهران رنجبر در کانون تئاتر بانوان و برخی دیگر که در حوزه ادبیات نمایشی مشغول به کار بودند. بعدها این افراد به ما در حوزه آموزش نمایش عروسکی کمک کردند. ما حتی با مربیان پرورشی قرارداد بستیم تا در مدارس دبیرستانی آموزش بدهند، چرا که در آن زمان مشکلاتی در بخش دبیرستانها وجود داشت. دختران بیشتر مشغول آرایش و پوشیدن لباسهای خاص بودند و در مسابقات تئاتر شرکت میکردند.
بهجای این فعالیتها، ما تصمیم گرفتیم نمایش عروسکی را جایگزین کنیم. تمامی نمایشنامهها را خواندیم و متوجه شدیم بسیاری از آنها شامل آیتمهای میانپردهای ضعیف و سطحی بودند. متأسفانه، چنین نمایشهایی اکنون دوباره به صحنه بازگشتهاند و پر از رقص و پایکوبی و جیغزدن، شدهاند. ما تمامی نمایشنامهها را جمعآوری کردیم و گفتیم هرکس بیشتر نمایشنامه بیاورد، پاداش بیشتری میگیرد. باورکردنی نبود، اما این طرح موفقیتآمیز بود.
یادم میآید که در کلاس، نمایشنامههایی ارائه میشد که هیچ ارتباطی با دنیای کودک و مقاطع ابتدایی، راهنمایی یا دبیرستان نداشت. متأسفانه، این نمایشنامهها که بیشتر مخصوص بزرگسالان بودند، در دبیرستانها نیز اجرا میشدند. من نمیخواهم به جزئیات این موضوع بپردازم، اما به هر حال، این روند به نوعی به عرف تبدیل شده بود.
در آن زمان، ما تصمیم گرفتیم که برای هر مقطع سنی، نمایشنامههای مناسبی تولید کنیم. برای این منظور، نمایشنامهنویسان را دعوت کردیم و از آنها خواستیم نمایشنامههای کوتاه، حدود ۵ تا ۶ دقیقهای، بنویسند که قابلیت اجرا در کلاسهای درس را داشته باشد. هدف این بود که این آثار به دنیای کودکان، فضای زندگی آنها و نیازهایی که در هر مقطع سنی داشتند، مرتبط باشد. همچنین، موضوعاتی مانند دفاع مقدس نیز مطرح بودند، چرا که بچههایی در آن زمان بودند که در جنگ شهید شده بودند.
در نتیجه، ما جشنواره تئاتر کودک و نوجوان تهران را با دبیری مسلم قاسمی برگزار کردیم. این جشنواره نویدبخش رویکردی جدید در حوزه ادبیات نمایشی و تولید تئاتر بود که مستقیماً به دانشآموزان مربوط میشد. در اولین دوره این جشنواره، بسیاری از افرادی که اکنون دکتری تئاتر دارند، در آن زمان دانشجوی تئاتر بودند. بسیاری از دانشجویان در آن زمان در جشنواره شرکت کردند و کمک کردند تا آثار متناسب با مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان تولید شود. هر مقطع حدود ۱۴۸ اثر داشت که مورد بررسی قرار میگرفت و آثار برتر انتخاب میشدند. عکسهای آن زمان هنوز موجود است و دوستانی که در آن زمان با ما همکاری داشتند، اکنون استاد دانشگاه هستند.
ما همچنین برای ایجاد انگیزه در دانشآموزان، سالنهای تئاتر شهر را برای اجراهای آنها فراهم کردیم. برای مثال، دبیرستانیها در سالن اصلی تئاتر شهر، راهنماییها در سالن چارسو و ابتداییها در سالنهای کوچکتر نمایشهای خود را اجرا میکردند. این کار انگیزه بسیار زیادی در مربیان و دانشآموزان ایجاد کرد و ما توانستیم برای تمام مناطق تهران، هزاران نفر را دعوت کنیم تا این نمایشها را ببینند.
البته در آن زمان، ظرفیت پژوهش وجود نداشت تا آثار حفظ و نگهداری شوند، اما طی چهار دوره جشنواره، آثار ارزشمندی تولید شد که تأثیر بسزایی داشت.
دیدگاه تان را بنویسید