به بهانه اکران نسخه مرمت شده مستند «باد صبا» در موزه سینما
سندی تصویری از یک ایران متفاوت!
محمد تقیزاده
سه شنبه ششم شهریورماه، نسخه اصلاح و مرمت شده مستند «باد صبا» ساخته آلبرت در موزه سینما به نمایش درآمد. این نخستین باری نیست که این مستند با کیفیت اصلاح شده در سینما اکران میشود؛ اما با وجود این نمایش چندباره، همچنان نمایش این شاهکار بیبدیل سینمای مستند ایران، کنجاویبرانگیز و تماشایی است. مستندی که توامان هم آرت و هنر را شامل میشود، هم جنبههای ملی و فرهنگی ایران را تصویر کرده است.
نکته حسرتبرانگیز در تماشای این مستند، فازغ از جنبه های هنری آن، تغییرات و تخریبات زیست محیطی و ماهوی است که در ساختار کشور اعم از طبیعت و شهرها اعمال شده است. در مستند «بادصبا» جغرافیای گسترده ایران تصویر شده است اما تفاوتی که جغرافیای ایران در بیش از نیم قرن قبل با ایران مدرن و ماشینی کنونی پیدا کرده، بیش از آنکه رضایتبخش و جذاب باشد، ناامیدکننده و حسرتبار است.
درباره فیلم
این فیلم چشماندازهای گوناگونی از ایران را از آسمان و با بالگرد نشان میدهد. موسیقی فیلم آثار سنتی موسیقی ایران و ساخته حسین دهلوی و ابوالحسن صبا هستند. فیلم به سفارش وزارت فرهنگ و هنر ساخته شد. گویندگی این فیلم را منوچهر انور انجام داد.
در باره انتخاب لوکیشنهای فیلم که یکی از مهمترین بخشهای مستند است در اطلاعات مربوط به ساخت آن آمده است: «لاموریس به هنگام تهیه فیلم جهت انتخاب مکانهایی که از آنها فیلمبرداری کرد، از مشاوره با گروهی از صاحبنظران ایرانی و نیز پرفسور چلکوفسکی، ایرانشناس برجسته، بهره جست و بدین ترتیب نگاه و نظر خویش را بر تجربهی افراد صاحبنظر وآگاه در این زمینه استوار کرد و بهترین نتیجه را نیز گرفت. او در انتخاب شخصیت اصلی که محور فیلم قرار گرفت، از هوش، تجربه و ذوق شاعرانهی خویش بهره جست. قالبی که او برای فیلم مستند خویش برگزید قالب استعاره بود که در فرهنگ و ادب مردم ایران از جایگاه خاصی برخوردار است.»
انتخاب باد به عنوان گردانندگان صحنههای فیلم این امکان را داده که از لحاظ فیلمبرداری از منظر چشم بادها به ایران نگاه شود و با آنها به هر سوی این سرزمین سفر کند، به گوشهها و زوایای مختلف این کشور پهناور سربکشد، بیهیچ دلبستگی سیال و رها راه خود را پیشگرفته و از جایی دیگر سردربیاورد اما نکتهی قابل توجه این است که لاموریس با انتخاب گونههای باد در واقع رفتارها و صورتهای مختلف فرهنگ و خلق و خوی مردم ایران را به تصویر کشیده است. این گونه است که از یک مستند علاوه بر زیباییشناسی و هنر، فرهنگ و اجتماعی نیز برداشت میشود و ابعاد چند وجهی این مستند ماندگار را به رخ منتقدان، تماشاگران و حتی داوران جشنوارهها میکشد به نحوی که نقل است که «با وجود این که «باد صبا» نمایش عمومی گستردهای نداشته اما در سال ۱۳۵۷ از سوی وزارت فرهنگ و هنر به آکادمی علوم و هنرهای تصویری آمریکایی (اسکار) ارسال شده و در نهایت تعجب، با وجود یکی از شرایط این آکادمی برای اکران فیلم در کشور سازنده، فیلم مورد بحث در بخش بهترین مستندهای سال پذیرفته شده و حتی یکی از پنج نامزد دریافت این جایزه بوده است.»
درباره کارگردان
آلبرت لاموریس کارگردان، فیلمنامهنویس و مبدع سیستم فیلمبرداری از هلیکوپتر که برای فیلم کوتاه بادکنک قرمز (۱۹۵۶) جایزه بهترین فیلمنامه کن و اسکار به او تعلق گرفت. در هنگام ساخت مستند باد صبا در اثر حادثهای که برای بالگرد او بر روی سد کرج در ایران اتفاق افتاد در ۴۸ سالگی کشته شد. فیلم، پس از او بر اساس دستنوشتههایش تدوین و در سال ۱۹۸۷ منتشر و نامزد جایزه اسکار بهترین مستند شد.
آلبر لاموریس، فعالیت سینمایی خود را با فیلمبرداری آغاز کرد و در اواخر دهه 40 میلادی با ساخت فیلمهای کوتاه و مستند ادامه داد. او ساخت فیلم کوتاه را از سال ۱۹۴۰ آغاز کرد.
لاموریس از نبوغ قابل توجهی در ساخت این مستند برخوردار بود که این توانایی از نگاه او به فرهنگ ایرانی به خوبی مشاهده میشود، بدین معنی که او با انتخاب الگوی داستان روایی که در میان ایرانیان سابقهای دیرینه دارد و شاید بتوان گفت که یکی از ماندگارترین الگوهای رایج در این سرزمین برای انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر است، فیلم خود را از حالت سفارشی بودن به پارهای از ادبیات داستانی ایران بدل کرد و همین رمز ماندگاری و توفیق فیلم اوست. در «باد صبا» داستان و روایت فیلم از زبان شخصیتهای مجازی ولی در عین حال قابل قبول و لمسشدنی برای مردم روایت میشود و نه از زبان کارگردان. این ویژگی از جذبههای فیلم است که بیننده را با خود تا انتهای داستان همراه میکند. این سبک روایی و ادبی همان الگویی است که در ادبیات کلاسیک به جان بخشیدن به اشیا مشهور است و نوعی جنبههای سورئالیسمی و فانتزی به فیلم داده است.
تحلیل ساختار فیلم
آنچه باعث وجه تمایز «باد صبا» با آثار مشابه اینچنینی میشود که ماهیت معرفی یک جغرافیا را دارند؛ متن گیرا و کارگردانی متفاوت و منحصر به فرد کار است. نحوه پرداخت به متن داستان، تکنیک ابداعی لاموریس برای فیلمبرداری و شیوه تدوین از بهترین نمونههای مستندسازی در ایران است. به علاوه اینکه ثبت مکانها و بناهایی از ایران که در طول سالیان دراز دستخوش تغییرات فراوانی شدهاند در این فیلم، باعث شده است که مستند «باد صبا»، هم به عنوان سندی تاریخی و هم به عنوان بخشی از تاریخ سینمای ایران، از جایگاه خاصی برخوردار باشد.
صدای منوچهر انور نه تنها بر فیلم نشسته بلکه باعث شده متن «باد صبا» رنگ و بوی دیگری پیدا کند و نوشتار اثر، جزو درخشانترین و جذابترین بخشهای آن محسوب شود. او در یکی از سکانسهای درخشان از مستند میگوید: «آسمانیترین مائدههای زمینی را در اصفهان میتوان یافت» یا در جایی دیگر بیان دارد: «این تپه که نامش شوش است بازمانده شهرهایی است که دستنشانده کردیم. این اواخر عدهای به یاد این شهرها افتادند. برای این که بیابندشان ناچار شدند گودهای عمیق بکنند چرا که ما در کارمان سنگ تمام گذاشتیم. هزاران سال پیش نخستین شهر در همینجا بود و نسلهای پیدرپی زحمت کشیدند و خوش زیستند و ما همه چیز را دفن کردیم و کوچیان آمدند و روی شهرها چادر زدند و شهر بار دیگر بر پا شد و بار دیگر ویرانی بر آن تاخت و ما همه چیز را دوباره دفن کردیم. در برهههای بلند و کوتاه زمان، پانزده شهر در اینجا برآمده و در خاک شده هر یک از آنها خود عالمان بزرگ زعیمان بزرگ و جنگاورهای بزرگ و هنرمندان بزرگ خود را داشته. زیباترین بلکه قادرترین و کاملترین میدانسته ما پانزده بار این شهرها را در خاک و شن کردیم.» خوانش این متن به خوبی جزئیات نوشتاری و توانایی فنی و ادبی نویسنده را در ترسیم یک جغرافیای جدید نشان میدهد و وقتی ماجرا حیرتانگیز میشود که بدانیم نویسنده مستند یعنی روژه گلاشان یک نویسنده خارجی بوده که چنین توصیفات و کلماتی را درباره ایران به کار برده است.
وجه مهم دیگر مستند «بادصبا» به زیرلایههای متنی و فرمی آن برمیگردد جاییکه با نشان دادن تصاویر طبیعی و حتی سنتی، به نقد جهان مدرن و ماشینی میپردازد این گونه است که مستند از یک مستند زیبای از نظر بصری به یک مستند عمیق فلسفی بدل میشود که فارغ از وجوه فرهنگی و هنری، تاثیرات اجتماعی و سیاسی را نشانه میگیرد و مورد تاکید قرار میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید