پریسا نوروزی؛ و نگاهی انتقادی به «سمنوپزان»ِ آلاحمد در «نه ماه پس از تولید»
بازتولید مناسبات مردسالارانه در یک جمع زنانه!
محمدحسن خدایی
نمایش «نه ماه پس از تولید» که نگاهی خلاقانه دارد به داستان «سمنوپزان» مجموعه «زن زیادی» جلال آل احمد، یادآور اجراهای قابل اعتنای جشنواره دانشگاهی است. همان حال و هوایی که مخاطبان خسته از نمایشهای سترون تئاتر بدنه، به هنگام مواجهه با آماتوریسم رادیکال دانشجویان تئاتر تجربه میکنند و به واقع از جسارت و نابهنگامی این اجراهای نه چندان حرفهای کیفور میشوند. از این باب میتوان اندک خبط و خطاهای اجرایی این گروه جوان را به دیده اغماض نگریست و از تماشای این فضای به تمامی زنانه لذت برد.
بعد از حوادث سیاسی پاییز 1401 نهاد اجتماعی تئاتر در ایران کمابیش سعی کرده به فرم و جایگاه نمادین خویش فکر کند. از این منظر میتوان نمایش «نه ماه پس از تولید» را یکی از تقلا و تمناهای کوچک این عرصه دانست که تلاش دارد با احضار گذشته، امروز را بحرانی کرده و آینده را طلب کند. البته که این تقلایی است زیر نگاه خیره ساختارهای موجود
پریسا نوروزی در مقام نویسنده، طراح و کارگردان، با گروه جوان و همدل خویش، توانسته یک فضای زنانه را چنان برسازد که زبان و ژستهای بدنی، نشانهای باشد از سرکوبشدگی تاریخی و مقاومتهای پیدا و پنهان زنانهای که در نهایت همچنان پیشامدرن محسوب میشوند و در خدمت بازتولید مناسبات مردسالارانه این سرزمین. اجرا با نگاهی انتقادی به داستان کوتاه سمنوپزان جلال، بار دیگر این واقعیت مهم را تذکار میدهد که زنان بدون خروج از خانه و مشارکت فعال در شیوه تولید اقتصادی جامعه، نمیتوانند عاملیت خویش را برای تغییر مناسبات مردسالارانه اعمال کنند.
بنابراین سیاست اجرایی نمایش «نه ماه پس از تولید» بر مدار اغراقآمیز کردن اطوارهای زنانه و استفاده هر چه بیشر از زبان متکلفانه استوار است تا این نکته فراموش نشود که بدون تغییر در ساختارهای اجتماعی، مردسالاری حتی در جمعهایی کاملا زنانه بازتولید خواهد شد. پس نقد ما به وضعیت ناعادلانه کنونی میبایست بیش از پرداختن به تک تک زنان به ساختارهای متصلب اجتماع مردسالار باشد و به درستی نقطه تلاقی و منازعه را روشن کند. برای مثال در این اجرا مشاهده میشود که چگونه دغدغههای زنانه در ایام قدیم، «فرزندآوری» به جهت رضایت شوهر بوده است و همچنین توسل به انواع و اقسام جادو و جنبل برای حذف آن دسته زنانی که نقش «هوو» را برای خانم نازای خانه ایفا میکنند. حتی مناسک مقدسی چون سمنوپزان از این رقابتهای مضحک زنانه در امان نبوده و شاهد نوعی حرمتشکنی بهدلیل حسادتها و رقابتهای زنانه هستیم. پریسا نوروزی سعی دارد با دقتی مثالزدنی و صد البته با قبول محدودیتهای مربوط به این قبیل روایتهای مسئلهساز، نوری بتاباند بر گذشته تاریخی زنان این مملکت. از قضا با نگاهی به دوران گذشته است که میتوان وضعیت امروز را سنجید و این نکته مهم را تذکار داد با آنکه زنان امروز ایران، گامهای محکمی به جلو برداشتهاند اما همچنان میباید با نقد ساختارهای موجود، مطالبهگری کنند و از پا ننشینند.
پریسا نوروزی و گروه اجراییاش برای امروز تئاتر ما غنیمت هستند. اینکه به میانجی فرم اجرایی، علیه کلیشههای زنانه باشیم و محدودیتهای پیدا و پنهان را به چالش بکشیم ضرورت این روزهای تئاتر ما است
به لحاظ اجرایی انتخاب سالن کوچک تالار مولوی در خدمت اجرا بوده و حسی از صمیمیت را میان بازیگران و تماشاگران ایجاد کرده است. با آنکه استفاده از اشیا محدود بوده اما صحنه به تدریج به تسخیر کاسههای فلزی و سفالی درمیآید. کوچک بودن سالن مولوی، فشردگی فضا و تنش مداوم شخصیتها را القا میکند و همچنین تجربه «زیرنظربودگی» را شدت میبخشد. جالب اینکه تمامی این صحنه کوچک سالن مولوی مورد استفاده قرار گرفته و حس و حال حضور در یک مراسم سمنوپزان قدیمی را به تماشاگران انتقال میدهد. در این فضای تنگ که با غیاب امر خصوصی همراه شده، گفتگوها و اطوارها، بخصوص با شیوه اجرایی مبتنی بر تکلف و اغراق زنانه، یک فضای گروتسک را میسازد که به واقع مقدمهای است از برای نقد رادیکال و تمنای تغییر دادنش. پریسا نوروزی ترجیح داده از فضای سنتی جلال آل احمد تا حدودی فاصله گرفته و یک فضای زنانه غیرطبیعی را بازنمایی کند که شبیه بعضی آثار تئاتر و سینمای معاصر ما است. طعنهها، پنهانکاریها، سکوتها و اطوارها، به خوبی نشان از محافظهکاری درازدامن این قبیل جمعهای زنانه است. گویی برای این طیف از زنان، همه چیز در نسبت با رضایت مردان و فرادستیشان معنا مییابد. به هر حال نمیتوان این واقعیت را کتمان کرد که ابزار تولید مادی جامعه را مردان در دست داشته و با کار بیرون از خانه، آسایش و رفاه زنان را تامین میکنند. مردانی که داشتن فرزند را حق مسلم خویش دانسته و سترون بودن زن را عیبی بزرگ میدانند که میبایست به هر شکل رفع و رجوع شود، حتی با ازدواجی مجدد و آوردن فیگور محنتزایی چون «هوو».
پریسا نوروزی در «نه ماه پس از تولید»، ترجیح داده از فضای سنتی جلال آل احمد تا حدودی فاصله گرفته و یک فضای زنانه غیرطبیعی را بازنمایی کند که شبیه بعضی آثار تئاتر و سینمای معاصر ما است. طعنهها، پنهانکاریها، سکوتها و اطوارها، به خوبی نشان از محافظهکاری درازدامن این قبیل جمعهای زنانه است
یکی از بهترین دقایق اجرا، جایی است که بازی نمایشی بازیگران، دچار وقفه میشود و بدن و بیانِ طبیعی آنان را مشاهده میکنیم. حداقل دو بار به صورت تعمدی این اتفاق میافتد و روایت پرتکلف اجرا، با نوعی «ازجادررفتگی»، اجرابودگی خود را به سخره میگیرد. یک بار به وقت گفتگوهای زنانه در باب پختن سمنو و یک بار به وقت پرسشهای آزاردهنده از شخصیت نبی که گویی دچار لکنت است و زبانپریشی. اما قرار نیست این گسست روایی بیش از اینها تکرار شود و اجرا میبایست برای بازنمایی این فضای سرکوبشده زنانه، به استراتژی قبلی بازگردد. بنابراین مراسم سمنوپزان با تمامی فراز و فرودها و آشکار شدن رازهای مگو، تا نهایت منطقی خویش ادامه مییابد تا کاسهها از سمنوی نذری پر شده و دفع شر و جذب برکت ممکن شود. اما همین دو نقطه ازجادررفتگی است که مقدمه آجیدن اجرا و
رستگار شدناش است.
بازیگرانی چون شکوفه حیدریان، بیتا طالشی، نگین فیروز منش، شیده غفاریان، فهیمه معین، شهره عادل، سینا شکاری و پارمیدا حسینی در این نمایش به هنرنمایی پرداخته و توانستهاند با ساختن یک فضای پرتنش اما هماهنگ، در خدمت اجرا باشند. با آنکه به لحاظ رده سنی، این بازیگران از یک نسل هستند اما با مهارت و ممارست، از پس خلق تفاوتها و شباهتهای نسلی مورد نیاز اجرا برآمدهاند. بیشک برگ برنده پریسا نوروزی گروه بازیگرانش است که قبل از این در میدان فرهنگی تئاتر، تجربه کسب کرده و بار دیگر بر اهمیت کار گروهی تاکید میکنند.
پریسا نوروزی و گروه اجراییاش برای امروز تئاتر ما غنیمت هستند. اینکه به میانجی فرم اجرایی، علیه کلیشههای زنانه باشیم و محدودیتهای پیدا و پنهان را به چالش بکشیم ضرورت این روزهای تئاتر ما است. بعد از حوادث سیاسی پاییز 1401 نهاد اجتماعی تئاتر در ایران کمابیش سعی کرده به فرم و جایگاه نمادین خویش فکر کند. از این منظر میتوان نمایش «نه ماه پس از تولید» را یکی از تقلا و تمناهای کوچک این عرصه دانست که تلاش دارد با احضار گذشته، امروز را بحرانی کرده و آینده را طلب کند. البته که این تقلایی است زیر نگاه خیره ساختارهای موجود. اما هر چه هست نشانهای است از نسل تازهای که تن به انقیاد نمیدهد و تلاش دارد در حد توش و توانش، امر نو را فراخواند. پیروزی یا شکست در این عرصه اهمیت چندانی ندارد. مهم ساختن تئاتری است که وضعیت موجود را بازتولید نکند و با تخطی و شوخطبعی، جهانی تازه را بشارت دهد.
دیدگاه تان را بنویسید