تحلیلی بر «روز ششم» به بهانه اکران آنلاین
فیلمی غیرتکراری در یک سینمای تکراری
محمد تقیزاده
حجت قاسم زاده اصل را بینندگان تلویزیونی بهتر میشناسند چرا که خاستگاه اصلی او به نوعی تلویزیون بوده و عمده آثار او در قالب سریال و تله فیلم از این بستر پخش شده است از این رو اطلاق فیلم اولی به این چهره باسابقه، عنوانی است نادرست که با وجود تولید اولین فیلم سینمایی او در جایگاه کارگردان، اما از پس سالها تجربه کاری در حوزه نمایش برآمده است.
ویژگی دوم قاسمزاده اصل، نویسنده بودن او است چرا که عمده اهالی سینما و رسانه او را به جهت نگارش آثار متعدد نمایشی در قالب سریال و تله فیلم به یاد میآورند. سریال «یادآوری» شاخصترین اثر تلویزیونی قاسمزاده اصل است که در زمان خود مخاطبان پر و پا قرصی پیدا کرد و بازپخش آن از آی فیلم نیز چندباره و پرمخاطب شد.
این دو ویژگی مهم قاسمزاده اصل یعنی خاستگاه تلویزیونی و نویسنده بودن او در تحلیل فیلم سینمایی «روزششم» بسیار به کار میآید چرا که فیلم سینمایی «روز ششم» با وجود قابلیتهای متعدد، به شدت تلویزیونی است و در قاببندیها و طراحی میزانسن این مهم به خوبی قابل درک و دریافت است. در وهله دوم نویسنده بودن قاسمزاده اصل مورد توجه است چرا که فیلم «روز ششم» به شدت فیلم فیلمنامه است و برتریهای خود را از این بابت کسب میکند.
«روز ششم» محصول سال ۱۴۰۰ که به تازگی اکران آنلاین شده، از متفاوتترین فیلمهای این سالهای سینمای ایران است که نه در دام کمدیهای سطحی افتاده و نه درگیر سینمای به اصطلاح اجتماعی سیاه شده تا با اثری مواجه باشیم در گونه پر طرفدار اما مهجور دهههای اخیر سینمای ایران یعنی ژانر پلیسی- معمایی.
برای توضیح و تفسیر بیشتر اینکه چرا ادعا شد فیلم «روز ششم» فیلم فیلمنامه است میتوان به دو عامل و علت مهم اشاره کرد: نخست پلات کلی فیلم که طراحی یک درام پرکشش معمایی پلیسی را انجام داده و توانسته در مدت زمان بیش از ۹۰ دقیقه نفس تماشاگر را در سینه حبس کند. این کشش و همراهکنندگی در وهله نخست از فیلمنامهای آمده که جزء به جزء چیده شده و بارها میتواند مخاطب خود را غافلگیر کند. در بُعد دیگر، دیالوگنویسی اثر میتواند بسیار جای بحث و تامل داشته باشد جایی که اطلاعات پینگپنگی به مخاطب ارائه میشود و در عین حال این دیالوگها فضاسازی احساسی خاصی را به مخاطب القا میکند؛ در نظر بگیرید پایانبندی فیلم در ماشین با حضور احمد و شفیع و تاثیر دیالوگ میان این دو نفر در فینال فیلم و مشخص شدن سرنوشت قهرمان و همراهش.
«روز ششم» فیلمی قهرمانمحور است که سعی میکند یک قهرمان بومی جذاب و باورپذیر تحویل تماشاگر دهد. قهرمانی که مخاطب با او همراهی میکند و دوست دارد ببیند در پس این همه اتفاقات و سختیها چه خواهد شد و چگونه احمد قرار است بر مشکلات فایق آید؟
ترسیم قهرمان باهوش و تصویر مرد تنهای زخم خورده، مولفه یک از ژانرهای مهم سینمایی به نام نوآر را تداعی میکند که با وجود یک فم قاتل دستنیافتنی پازل این گونه سینمایی تکمیل میشود. قاسمزاده اصل سعی کرده تا حد زیادی مولفههای ژانر را در این فیلم رعایت و اجرا کند و حضور چنین شمایلی از احمد و دختر صابر در این راستا صورت گرفته است.
پیش از آنکه به بازیها بپردازیم در انتخاب نقشها میتوان دقیقتر شد، گویی بازیگرانی که برای این نقشها انتخاب شدند بهترین و مرتبطترین کاراکترهایی بودند که بدون حضور آنها این فیلم و شخصیتهایش قابل ترسیم نبود؛ مصطفی زمانی در نقش یک مرد تنهای باهوش که قدرت دور زدن و فریب دادن طیف زیادی از آدمها از دزد تا پلیس را دارد؛ مهران احمدی در نقش سیامک که انگار انگ نقشهای مافیایی و ضدقهرمان فیلم است و نخستین مواجهه احمد بعد از پلیس با او صورت میگیرد؛ افشین هاشمی در نقش یک پلیس طماع و کم هوش که از طرفی میخواهد قانونمدار باشد و از سوی دیگر در دام نقشههای احمد و دستگیری سه تبهکار با سابقه میافتد؛ مهدی حسیننیا در نقش شفیع و یکی از بهترین نقش مکملهای این سالهای سینمای ایران که نقش مهمی در پیشبرد نقشههای احمد دارد؛ همایون ارشادی که بسیار خوب در نقش یک پیرمرد حریص، منحرف و فریبکار درآمده است و در نهایت بهاره افشاری که برخلاف بقیه انتخابها، بدترین انتخاب فیلم برای ایفای یک دختر شکستخورده و جذاب است که مشخص نیست با کدام معیار، برای این نقش گزینش شده است.
مصطفی زمانی بازیگر اصلی و قهرمان «روز ششم» است که انفعال و انحراف او در این نقش میتوانست ضربه زیادی به فیلم بزند. این در حالی است که هوش ذاتی زمانی، چهره و صدای جذاب در کنار بازی باورپذیر او توانسته نقش مهمی در سمپاتی مخاطب با نقش و باورپذیری کلی فیلم داشته باشد.
زمانی شمایل قهرمان زرنگ و خسته را در فیلمهای دیگری چون «کیفر» از حسن فتحی و سریال «کرگدن» کیارش اسدیزاده ایفا کرده بود و بیراه نیست اگر او را بهترین انتخاب برای این گونه نقشها در میان بازیگران بیشمار مرد ایران دانست.
مسیر روایی فیلم مسیر پر پیچ و خم، نفسگیر و ناهمواری است که باعث میشود ریتم فیلم، ضربآهنگ قابل قبولی برای تماشاگر داشته باشد و باعث ملال او نشود. ریتمی که علاوه بر تدوین از پس فیلمنامهای کار شده، با جزئیات و دقیق آمده است که مو به مو روی اتفاقات و نقشههای آن کار شده و زمانبندی مناسبی روی رخدادها و وقوع رویدادها انجام شده است.
ارتباط احمد با پلیس آگاهی از شائبهبرانگیزترین بخشهای فیلم است که تاویل و تفسیرهای زیادی روی آن میتوان انجام داد. به نظر میرسد یکی از این تفسیرها دورزدن کلیشههای رایج در داستانهای پلیسی ایرانی و تصویر پلیس در فیلمها است به نحوی که پلیس بد یا شکست خورده در سینمای ایران محلی از اعراب ندارد، از این رو رفاقت احمد با افسر پلیس، سبب شده تاحدزیادی زهر این نوع نگاه گرفته و جنبه رئالیستی اثر حفظ شود ضمن اینکه یکی از دلایلی که فیلم از جشنواره چند سال پیش کنار گذاشته شد شاید همین تصویر پلیس نهچندان مقتدر و کاریزماتیک بوده که شائبههایی را در آن زمان به وجود آورده بود.
در مجموع، «روز ششم» ضمن تفاوت آشکار با اپیدمی اجتماعی کمدی فیلمهای این روزهای سینمای ایران، توانسته الگوی فیلمهای پلیسی و ژانر نوآر را در ایران احیا کند و اگر فیلمنامه کمگوتر و کارگردانی سینماییتری داشت، اغراق نبود اگر عنوان بهترین فیلم پلیسی سینمای ایران به آن نسبت داده میشد.
دیدگاه تان را بنویسید