نگاهی به فیلم «نبودن» ساخته علی مصفا
آثار گذشته بر تغییرات آینده
محمد تقیزاده
سومین فیلم داستانی بلند علی مصفا در مقام کارگردان بعد از «سیمای زنی در دور دست» و «پله آخر» را باید کاملترین و پختهترین اثر سینمایی وی دانست که توانسته کاستیها و نقصانهای دو فیلم قبلی را تا حد زیادی جبران کند و فیلمی با کیفیت و همراهکننده را نشان تماشاگر دهد. به نظر میرسد ایده اولیه فیلم در ذهن علی مصفا در مقام نویسنده، کارگردان و تهیهکننده از حضور او در فیلم «گذشته» اصغر فرهادی شکل گرفته، اما تفاوتهای زیادی در نوع ساختار و پرداخت این دو فیلم وجود دارد و تنها تم گذشته در هر دو مشابه و یکسان است.
فیلم همچون شمایل اثبات شده علی مصفا در کسوت بازیگری در سینمای ایران، فضای سردی دارد و قرار نیست با هیجانات و اتفاقات کلیشهای رایج در فیلمهای سینمایی ایرانی از تماشاگر هیجان و همراهی بگیرد. تفاوت این فیلم با دو فیلم قبلی مصفا که باعث شده «نبودن» یک سر و گردن نسبت به آن آثار مهمتر، جدیتر و با کیفیتر باشد، فیلمنامه بهتر و رجوع تمام و کمال علی مصفا به سینمای داستانگو به جای سینمای صرفا هنری و روشنفکری است. «نبودن» با وجود المانها و مضامین روشنفکری که دارد اما به شدت به الگوهای کلاسیک داستانگویی نزدیک شده و شاید دلیل موفقیت این فیلم و محبوبیت آن نزد تعداد زیادی از منتقدان همین نکته باشد.
قصه دوخطی «نبودن»، داستان ساده و نه چندان مبهمی است که در پرداخت سینمایی مصفا تاحد زیادی رازآلود، فلسفی و حتی سیاسی-اجتماهی تعبیر و تفسیر شده است: مرد میانسال ایرانی در جستجوی عقبه و گذشته خود به سراغ پیشینه پدرش در یک کشور اروپایی میآید و درهمین اثنا است که با واقعیتهای جالب و البته تکاندهندهای روبرو میشود که تصور و خیال او را نسبت به پدرش که قبلتر برای او شمایل قهرمانی اسطورهگونه داشته، تغییر میدهد. علی مصفا چنین قصه به ظاهر کلیشهای و تکراری را با پرداخت سینمایی منحصر به فردش به فیلمی کنجاوی برانگیز، معمایی و همراهکننده تبدیل کرده که تماشای آن را برای مخاطب تا انتها ممکن و خوشایند میکند.
شروع فیلم «نبودن»، آغازی مبهم و تاحدزیادی نامفهوم دارد و تماشاگری که با کارهای قبلی مصفا در مقام فیلمساز و بازیگر آشنایی دارد، احتمالا تصور اثری روشنفکری، سرد و بدون قصه و تاحدزیادی فیلسوفانه از فیلم پیدا میکند اما هر چه پیش میرود پیرنگهای جذابتری به قصه اصلی اضافه میشود و علاوه بر مضامین هویت، گذشته و نوستالژی، معمای ارتباطی میان آدمها، قویتر و کنجکاویبرانگیزتر میشود به نحوی که از میانه فیلم به بعد، حل کردن معمای میان شخصیتها و ساختار پازلگونه آن، فرصت پلکزدن و رها کردن قصه را از تماشاگر میگیرد و به شدت از آن قضاوت اولیه بیداستان و سرد بودن فضای آن فاصله میگیرد.
شخصیت اصلی فیلم «نبودن»، روزبه کیانی است که برای پیداکردن پدر به مثابه گذشته، ریشه و هویت و اصالتش به پراگ میآید چرا که مدت زیادی پدرش در این شهر ساکن بوده و بعدا متوجه میشود که پدر تجدید فراش کرده است! ولادیمیر، ویرا، مونیکا، آنا و پلیس زن از جمله شخصیتهایی هستند که در این شهر، روزبه با آنها روبرو میشود و هریک سعی دارند تا اطلاعاتی درباره گذشته پدرش به او منتقل کنند و معمای قصه را تکمیل نمایند. او در این حین، متوجه خودکشی برادر ناتنیاش نیز میشود و فیلم تاحدی به زندگی برادر و دلایل خودکشی او نقبی میزند اما مسیر روایت منحرف نمیشود و نویسنده فیلمنامه سعی میکند در راستای مضمون اصلی فیلم یعنی پیداکردن هویت گمشده شخصیت اصلی فیلم حرکت کند و هنر فیلمنامهنویس نیز همین درخدمت بودن خردهپیرنگها در ارتباط با خط اصلی داستان است.
مضمون فیلم «نبودن» گذشته و هویت است. مضمونی آشنا که در این فیلم به شکلی پازلگونه و معمایی روایت میشود اما فیلم اصلا به شکل آثار معمایی مرسوم سینمایی ساخته نشده است. همین ساختار متفاوت و لحن فیلمساز، نکته مهمی است که وجه تمایز فیلم مصفا را با دیگر آثار مربوط به این فضا و ساختار رقم زده است یعنی در عین اینکه فیلم در حال روایت یک قصه معمایی است به هیچ وجه هیجانات این گونه فیلمها را تداعی نمیکند و در حالی که تعلیق داستانی جذابی دارد، به هیچ عنوان مضامین عمیق ماهیتی و هویتی خود را فدای تعقیب و گریزهای این سبکی نمیکند تا «نبودن» یکی از متفاوتترین و درعین حال مهجورترین فیلمهای این سالهای سینمای ایران باشد.
علاوه بر وجوه متنی و نگارشی فیلم «نبودن»، از نظر اجرا نیز در بخشهای مختلف شاهد هنرنماییهای خلاقانه و جذابی از سوی عوامل فیلم هستیم. تدوین معنادار و مرتبط با تم فیلم از سوی هایده صفییاری که با اضافه کردن عکس و فیلمهای گذشته نه تنها فضایی مستند و رئال به فیلم بخشیده بلکه واقعیتهای آن را باورپذیر کرده است، این تدوین در بخشهای روایی فیلم نیز به شدت تماتیک و در خدمت داستان عمل کرده، در نظر بگیرید لحظهای که ولادیمیر برادر روزبه خودش را به پایین پرتاب میکند و در پایین به جای دیدن جنازه یا اثری از او، به روزبه کات میخورد که تازه در حال جستجو و پیداکردن خانواده و هویت جدید خود است. از همین رو، تدوین فیلم در بازنمایی تصویر دوگانه برادر یعنی ولادیمیر و روزبه نقش مهمی را ایفا کرده است. علاوه بر این، فیلمبرداری مسعود سلامی از مهمترین بخشهای بصری فیلم است که علاوه برجذابیت دیداری در تصویری کردن تماتیک فیلم نیز موثر واقع شده است. تصاویر مرتبط با پنچره و پرده از جمله موتیفهای مهم فیلم علی مصفا است که با تصویربرداری مسعود سلامی رنگ و بوی چشمنواز و تماشایی به خود گرفته است.
«نبودن» با وجود شاخصههای متعدد هنری و داستانی نتوانست وارد چرخه اکران شود و ممیزیهای گاه و بیگاه انقدر به مصفای تهیهکننده فشار آورد که عطای نمایش عمومی را به لقایش بخشید و تصمیم گرفت فیلم در یک پلتفرم نمایش خانگی و برای مخاطبان آن به نمایش درآید. بدون شک اگر تهیهکننده باحوصلهتر و فعالتری پشت فیلم بود آینده بهتری در انتظار چنین فیلم متفاوت و تماشایی بود، فیلمی که قربانی کج سلیقگی مدیران وقت و همچنین کمتوانی سازندگان در پیگیری مطالباتشان شد.
دیدگاه تان را بنویسید