کوتاه درباره «هفته تئاتر اردیبهشت» دانشکده هنر دانشگاه دامغان
جشنوارهای که طعم جوانی میدهد و دوری از تئاتر بدنه
محمدحسن خدایی
امسال بار دیگر این امکان برای من مهیا شد که به دعوت دانشجویان و دستاندرکاران برگزاری جشنواره تئاتر اردیبهشت دامغان، مهمان این رخداد هنری باشم. جشنوارهای که بر خلاف ادوار گذشته در مقیاس داخلی برگزار شد و عرصهای بود برای رقابت دانشجویان ادبیات نمایشی دانشکده دامغان. از نکات قابل اعتنای این رویداد فرهنگی، مشارکت حداکثری دانشجویان در جشنواره اردیبهشت و برنامهریزی و همکاری در تمامی بخشها و عرصههای اجرایی بود. از یاد نبریم که دامغان شهری است تاریخی و کوچک با حدود هشتاد هزار نفر جمعیت که در طول سال چندان شاهد اجراهای صحنهای تئاتر نیست و بنابراین تلاش دانشجویان هنر در برپایی این رویداد سالیانه فرهنگی، ارزش مضاعفی دارد و نوعی مداخله در وضعیت فرهنگی شهر دامغان محسوب میشود. به هر حال تجربه این چند دهه در زمینه توسعه فرهنگی شهرهای کوچک به ما نشان داده که دانشگاه و دانشجویان یکی از مهمترین امکانهای توسعه متوازن شهری بودهاند و جشنواره امسال را هم ذیل همین واقعیت میشود صورتبندی کرد. پس میتوان اهمیت حضور جوانان دانشجو و عاملیت آنان به میانجی مشارکت فعال در یک جشنواره کوچک دانشجویی تئاتر را گرامی داشت و در انتظار بهبود و تعالی کلیت جشنواره اردیبهشت بود. از این منظر نگاهی کوتاه میافکنیم به آثار شرکتکننده در این جشنواره که به علت پارهای از مشکلات اجرایی از اردیبهشت به خرداد منتقل شد و مهمانان جشنواره را با آب و هوای بهاری و گاه تابستانی و صد البته نابهنگام شگفتزده کرد.
بخش صحنهای
این بخش رقابتی با هشت اجرا از ششم تا یازدهم خردادماه 1402 برگزار شد. متن اغلب نمایشنامههایی که برای اجرا انتخاب شده بود پیش از این منتشر شده و توسط گروههای مختلف نمایشی در کشور به دفعات بر صحنه آمده بود. با کمی مداقه در این مسئله این پرسش برای ما مطرح میشود که چرا دانشجویان ادبیات نمایشی دامغان، خودشان مشغول نوشتن نمایشنامه نمیشوند و دست به تالیف نمیزنند. پاسخ به این پرسش البته چندان دشوار نیست و میتوان ساختار آموزشی در این دانشکده را علت اصلی این قضیه برشمرد. به دیگر سخن، فقدان گرایشات مختلف تئاتری چون کارگردانی، بازیگری و نمایش عروسکی، زیست متنوع و متکثر یک فضای دانشگاهی تئاتر را بدل به عرصهای تکساحتی کرده که در آن دانشجویان ادبیات نمایشی بیآنکه آموزش علمی بازیگری و کارگردانی ببینند مجبور میشوند تمامی پروسه تولید یک نمایش را خود بهشکل تجربی از سر بگذرانند و با آزمون و خطا به همراه همکلاسیهای خود به تولید تئاتر مشغول شوند. پس جای تعجب نخواهد بود که کیفیت اغلب آثار پایین باشد و فیالمثل متدهای مختلف بازیگری و کارگردانی در اجراهای صحنهای مشاهده نشود. اما با تمامی نکات ذکر شده، در میان هشت اجرایی که بر صحنه آمدند همچنان بارقههایی از امید نمایان بود و بدنها، بیانها و ژستها نشان میداد که گویا دوران منحوس انزوای کرونایی در حال پایان یافتن است و میتوان به اجتماع دانشجویان دل بست.
هشت اجرای صحنهای این بخش شامل نمایشهایی چون: «نمیدونم فردا چی میشه؟» به نویسندگی تنسی ویلیامز و کارگردانی رضا طاهری سروتمین، «مصائب مارلو» به نویسندگی و کارگردانی جواد موسوی، «مونولوگ» به نویسندگی هارولد پینتر و کارگردانی و بازی امین ناطقی، «چیزهایی که در شب تقوتوق میکنند» به نویسندگی دان نیگرو و کارگردانی امیر رضا مخولی، «آژیر بیصدا» به نویسندگی جورج سایمون کافمن و کارگردانی آرش رجبی، «آخرین وکیل» به نویسندگی و کارگردانی امیرمحمد کبیری، «مجلس حاملهخوانی» به نویسندگی سجاد طهماسبی و کارگردانی سجاد باقری و آخرین نمایش این بخش اجرای «اژدهاک» به کارگردانی و بازی جلال موسوی که نوعی بازنویسی از متن بهرام بیضایی محسوب میشد.
با نگاهی کلی به این هشت اجرا میتوان نکاتی را برشمرد که حائز اهمیت اجرایی و زیباشناسانه هستند. شاید بزرگترین مولفه این هشت اجرا، نسبت فرمی، محتوایی و انضمامی با وضعیت اینجا و اکنون ما باشد. بعضی اجراها چندان نسبت معناداری با وضعیت ما برقرار نمیکردند. بیشتر از یک منظر غربی در حال بازتاب زندگی انسان مدرن در هستی آشوبناک جهان بودند. جهانی که فیالمثل نویسندگانی چون پینتر، تنسی ویلیامیز و دان نیگرو و کافمن روایت میکنند بازتاب خلاقانه این حضور معناباخته است. مسئله اما شیوه اجرایی است که این نمایشنامهها را به اجراهایی خلاقانه بدل کند. امین ناطقی در مونولوگ توانسته به جهان پینتری نقب زند و هراس یک مرد تنهای سالخورده را در فقدان دوست خود به نمایش گذارد. همچنانکه انگلیسیمآبی شخصیتهای کافمن و خصلت سهلانگارانهشان نسبت به آتشسوزی و هجوم فاجعه، خلاقانه به اجرا درآمده است. در مقابل نمایش مصائب مارلو که متنی تالیفی است چندان نتوانسته زیست یک انسان انضمامی غربی را متعین کند و در نهایت اجرا پر شده از گزینگویههای اخلاقی و ناامید کننده یک بوکسور ناکام. در این میان تجربه تماشای «آخرین وکیل» نوعی یادآوری به اشتباه رفتن یک گروه تئاتری است. وقتی قرار است درام «آخرین وکیل» فضای تاریک و نوار یک قاتل زنجیرهای را به نمایش گذارد و به دلایل مختلف در این وادی ناکام میماند، این واقعیت عیان میشود که از قضا داستان پلیسی احتیاج به دقت و فضاسازی دارد و در این اجرا تماشاگران مدام با شلختگی و بیدقتی روبرو شده و تجربه تلخی را با تماشای این نمایش از سر میگذرانند. اما شاید بتوان با اطمینان اجرای «مجلس حاملهخوانی» را حرفهایترین اجرای این بخش دانست که رضایت مخاطبان را کسب کرد و به لحاظ اجرایی نشانی از یک گروه باانگیزه و هماهنگ را به نمایش گذاشت. این اجرا به یکی از مسائل زنان جامعه یعنی بارداری ناخواسته میپردازد و با شیوه نمایش ایرانی، نگاهی تازه به مناسبات انسانی در جامعه مدرن این روزهای ما میاندازد.
بخش نمایشنامهخوانی
در این بخش چهار نمایش شرکت کرده بودند اما تنها سه اجرا کیفیت قابل قبولی داشتند. البته هر سه اجرا با افزودن عناصر فرمال و کنشهای بدنی و استفاده از اشیا و طراحی صحنه، از فرم نمایشنامهخوانی فراتر رفته و به اجرای صحنهای نزدیک شده بودند. اجراهایی چون «بانوی دریایی» به نویسندگی و کارگردانی حسین صالحی، «چهار صندوق» به نویسندگی بهرام بیضایی و کارگردانی رضا خاشع و در نهایت اجرای «آندروماک، زنی از تروآ» که کار جمعی گروه کارگاه تجربه بود و خوانشی خلاقانه از آثار اورپید، سارتر و سنهکا. در این بخش بیشک نمایشنامهخوانی «مدهآ» یک اجرای ضعیف و بیارتباط با زمانه پرآشوب ما بود. اجرای با حضور کلیشهای نقش خوانان در خوانش دیالوگها.
در بخش نمایشنامهخوانی اجرای بانوی دریایی به لحاظ متن و شیوه اجرایی، نسبت معناداری با زیست و زمانه مردمان جنوب ایران داشت و تلفیق هوشمندانهای مابین نمایشنامه بانوی دریایی ایبسن و داستان کنیزو از منیرو روانیپور برقرار میکرد. اجرایی که امکان بر صحنه رفتن در یکی از سالنهای حرفهای را داراست و بیشک اجرایی تماشایی برای مخاطبان خواهد بود. چهار صندوق بیضایی اجراخوانی جالب توجهای را تدارک دیده بود. بازیگر نقش مترسک با الگوبرداری از شخصیت جوکر، حضوری به یاد ماندنی را برای تماشاگران رقم زد و از این باب نوعی غافلگیری کوچک بود برای من. در نهایت اما اجراخوانی «آندروماک، زنی از تروآ» که شیوه تولید جمعی را در پیش گرفته بود، توانست با خروج از پلاتوهای تئاتر دانشگاه، تجربه نامتعارفی از یک اجرای تئاتری را در پلهها و راهروهای دانشکده هنر ترتیب دهد و بازی خوب شقایق شاهری این نامتعارف بودن را فرمی دگرگون بخشد.
جشنواره تئاتر دانشگاهی اردیبهشت در روز پنج شنبه 12 خرداد ماه با اعلام نتایج پایان یافت و پروندهاش تا سال بعد بسته شد. اما همچنان امید است در کنار حضور پرشور دانشجویان، با کمک اساتیدی چون دکتر جاوید، دکتر علویطلب و دوستانی چون حمیدرضا مراد ویسی و مهام میقانی و مازیار نیستانی، این جشنواره با گرمی و بضاعت بیشتری برگزار شود و اتفاق مبارکی باشد بر تارک تئاتر ایران زمین.
دیدگاه تان را بنویسید