به بهانه ۱۲ اردیبهشت؛
معلم تئاتر بودن چه ارزشی دارد؟
احسان زیورعالم
زمانیکه میرزا رضا نایینی طباطبایی در سهشنبه چهارم ربیعالاول ۱۳۲۶ قمری در مطبعه فاروس روزنامه «تیاتر» را به طبع رساند، جملات نخستین مقدمه روزنامه، شاید کمتر از نمایشنامه دنبالهدار آن توسط مردمان عصر مشروطه خوانده شد.
مقدمهای که امروز چراغ راهی است از آنچه بزرگان مشروطه میخواستند و آنچه امروز ما در مقام میراثداران درو میکنیم. مقدمهای که با واژگان «عقیده عقلای عالم و حکمای بنیآدم در این مسأله مسلم است که تبدیل اوضاع بربریت و تکمیل لوازم تمدن و تربیت در هیچ مملکت ممکن نخواهد شد، مگر به ایجاد سه چیز که اصول سیویلیزاسیون و ترقی تمدن میباشد و اگر یکی از آنها قصور داشته باشد تمدن ناقص است» آغاز میشد. نایینی باوری راسخ دارد که سه رکن روزنامه، مدرسه و تئاتر در کنار هم میتوانند منجر به تمدن شوند، آن هم در کنار هم.
او برای هر یک از این سه رکن توضیح کوتاه میدهد، در باب مدرسه مینگارد «اول مدرسه که افراد ملت را از جهیم جهالت و عذاب الیم مذلت به بهشت نعیم سعادت وکوثر و تسنیم معرفت میرساند» و سپس درباره تئاتر مینویسد: «سیم تئاتر که تجسم اعمال نیک و بد و ارائه و عرضه داشتن آن است به مناظر و مشاهد بینندگان» است.
به عبارتی مدرسه و تئاتر از دید نایینی پدیدههایی هستند برای پالودن و سرند کردن امور خیر از امور شر، جاییکه عامه مردم درمییابند برای سعادت دنیوی و اخروی خود چه باید بکنند و چه برگزینند. پس به نوعی تئاتر و مدرسه در یک همپوشانی معرفتی قرار میگیرند که محصولش جامعهای متمدن و سالم است. اما این پرسش مطرح میشود آیا این ایدئال تئاتری یکی از چهرههای مشروطهخواهی با گذشت 120 سال از نوشته شدنش به منصه ظهور رسیده است؟
میخواهم 120 سال پرش کنم و به امروز برسم، زمانهای که مدرسه و تئاتر تثبیت شدهاند و از قضا درهمتنیده. این روزها حتی مدارسی وجود دارد که کارشان آموزش تئاتر است و از قضا تئاترهایی وجود دارد که کارشان تدریس است و اسمشان هم شده است تئاتر پداگوژیک.
هم معلمان تئاتر داریم و هم تئاتریهای معلم. گویی آن مکنونات میرزای نایینی در زمانه ما عملی شده است و میتوان نشانههای جذابی از حیاطش هم یافت. اگرچه این روزها به سبب شرایط اجتماعی و سیاسی کمی فتیله آموزش تئاتر پایین کشیده شده است؛ اما تا همین یک سال پیش انواع و اقسام تبلیغهای آموزش تئاتر از سر و کول شهرها و روستاهای ایران پایین ریخته بود. کارگاههای متعدد با عناوین عجیب و غریب و البته برخی با رقمهای شگفتانگیز.
میلی سیرناشدنی برای بازیگری در کشور شکل گرفته بود که با گونههای محکنخورده آموزشی توسط چهرهها داغتر هم میشد. ظاهر ماجرا چیزی بود که گویی باید تصویر ناموجود میرزای نایینی را بر سردر این مدارس کوبید؛ اما این ظاهر ماجرا بود. باطن چیز دیگری است.
99 درصد از کلاسهای تئاتر معطوف به بازیگری است. به عبارتی این کلاسها جولانگاههایی هستند برای انسانهای با تصوری اغراقشده، اینکه سعادت دنیوی از مسیر بازیگری میگذرد. بازیگری سکویی است برای رسیدن سریع به شهرت و ثروت. چیزی شبیه فوتبالیست شدن یا تجارت رمزارز. راهی است برای عبور یک شبه از گذرگاهی به طول
صد سال.
بازیگری یک بیماری ضدتمدنی است که دامن کشور را فراگرفته است. توهمی است بختکوار که روی جامعه افتاده و تمنای بلند شدن هم ندارد. آدمها در خیابان بزک و دزک بازیگران از آن سوی جهان تا این سوی جهان را تقلید میکنند، صرفاً برای شبیه شدن به فردی که به زعمشان موفق است.
تئاتر مجموعهای از پدیدهها است: نویسندگی، کارگردانی، دراماتورژی، طراحی، موسیقی و ... و البته بازیگری هم جزئی از آن است. آنان که در معلمی خود راه کشف و ابداع در پیش گرفتهاند بازیگری را جدا نمیکنند و به هنرجو رویا نمیفروشند. آنان در پی یافتن راهی برای رستگاری عمومی ما هستند، نه نجات خویشتن از این بزنگاه تلخکامی
موفقیت تقلیل یافته به چیزی است که رسانه تولید کرده است و رسانه همان رکن سومی است که نایینی در مقدمهاش گفته بود: روزنامه. روزنامه هم جایی بود که قرار بود خوبی را از بدی سوا کند؛ اما حالا روزنامه در اشکال تازهاش کارکردی دیگر دارد. آنها سبک زندگی میفروشند.
در چنین وضعیتی به این میاندیشم که معلم تئاتر چه کسی است؟ آیا آنچه امروز در حال رخ دادن است میتواند تجلی از آن مکنونات نایینی باشد؟ آیا این همه معلم تئاتر میتوانند عامل سعادت و تمدن جامعه ایرانی باشند؟ اساساً تئاتر میتواند ابزار خوبی برای تمدنسازی و سعادتبخشی باشد؟ آیا معلمان تئاتر به این چیزها فکر میکنند؟ آیا آنان در برابر هنرجویان خود میپرسند چرا گردهم آمدهاند و قرار است خروجی این گرد هم بودن چه باشد؟
بیشک سرکلاس بسیاری از معلمان تئاتر نیستم؛ اما به نظر میرسد آنان در مسیری قدم میزنند که مجبورند. آنان به عنوان بخشی از جامعه ایران با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند. میدانم بسیاری اصلاً تمایلی به تدریس ندارند و میلشان بر حضور روی صحنه است و این غم معاش است که مجابشان میکند تدریس کنند.
بسیاری از معلمان تئاتر در مسیری قدم میزنند که مجبورند. آنان به عنوان بخشی از جامعه ایران با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند. میدانم بسیاری اصلاً تمایلی به تدریس ندارند و میلشان بر حضور روی صحنه است و این غم معاش است که مجابشان میکند تدریس کنند. برخی هم میدانند از دل آن کارگاهها بازیگر قابلی درنمیآید
برخی هم میدانند از دل آن کارگاهها بازیگر قابلی درنمیآید و همه چیز به یک دوره شاد برای چند جوان است که حالا تجربهای را مزهمزه کرده باشد؛ اما آن سوی ماجرا هم معاش است و هم فراموشی. بدون این کارگاهها هنرمند کجا میتواند خودش را بروز دهد، کجا میتواند هنرمند بودنش را تکرار کند و به خودش یادآوری کند چه بوده و چه شده است.
معلمی تئاتر این روزها نه با مکنونات نایینی همخوانی دارد و نه با تصور خود تئاتریها. برای تئاتریها یک تجسم رویاگونه از بیضایی در سر کلاس وجود دارد. البته به لطف یوتیوب امروز ما با بخشی از شیوههای تدریس بیضایی آشنا شدهایم. مدرسی که بازیگری آموزش نمیدهد؛ بلکه او معلم ریشههاست. او بیپژوهش سر کلاس حاضر نمیشود و برای مستمعان خود آوردههای تازهای دارد.
در واقع کلاس درس جایی است برای کشف چیزی ناب، چیزی که کمتر درباره آن حرف زده شده است و حالا وقت است مورد پرسش قرار بگیرد. از قضا کلاس درس بیضایی محل رجوع به تمدن است. او که میلی شدید برای یافتن ریشههای نمایش در گذشتههای دور ایران دارد، معلمی میشود برای گره زدن حال به تمدنی که ریشهدار است. شاید نایینی در عصر قاجار برای ایران گذشته تمدنی متصور نبود؛ اما بیضایی و البته بسیاری دیگر قصدشان یافتن رابطه میان تمدنی پیوسته بوده است که در برهههایی دچار مکث شده است.
اما معلم امروز چطور؟ آیا او هم میتواند همچون بیضایی عمل کند؟ من معلمانی میشناسم که چنین میکنند؛ اما از قضا آنان هم معلم بازیگری نیستند. آنان معلم تئاترند و شاید لازم باشد میان این دو خطی فرضی بکشیم؛ چون تئاتر مجموعهای از پدیدهها است: نویسندگی، کارگردانی، دراماتورژی، طراحی، موسیقی و ... و البته بازیگری هم جزئی از آن است. آنان که در معلمی خود راه کشف و ابداع در پیش گرفتهاند بازیگری را جدا نمیکنند و به هنرجو رویا نمیفروشند. آنان در پی یافتن مکنونات میرزای نایینی هستند، راهی برای رستگاری عمومی ما، نه نجات خویشتن از این بزنگاه تلخکامی.
دیدگاه تان را بنویسید