درباره انتخابهای عجیب نود و پنجمین دوره جوایز سالانه آکادمی اسکار
اسکار رو به سقوط!
محمدعرفان صدیقیان
نود و پنجمین دوره جوایز سینمایی آکادمی اسکار در حالی به پایان رسید که به باور بسیاری از کارشناسان و منتقدان سینما، امسال شاهد یکی از کمرمقترین دورهها در میان تمام ادوار برگزاری این رویداد سینمایی بودیم. همچنین اهدای هفت جایزه به فیلم «همه چیز همه جا به یکباره» انتقادات بسیاری را متوجه آکادمی اسکار کرده است.
این فیلم موفق به دریافت پنج جایزه اصلی یعنی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه ارجینال، بهترین بازگر نقش اصلی زن و بهترین بازیگر نقش اصلی مرد شد و به این ترتیب به چهارمین فیلم در تاریخ این رویداد تبدیل شد که موفق به دریافت تمامی جوایز اصلی آکادمی میشود. رویکردهای تجاری و همچنین توجه به تنوع نژادی و برابری جنسیتی باعث شده سالانه صدها نفر از دستاندرکاران سینمایی در کشورهای مختلف به عضویت آکادمی اسکار درآیند و همین امر رویکردهای حرفهای پیشین را در اهدای جوایز دچار تغییر کرده است.
سالهاست که دیگر این مراسم اعتبار سابق را میان مخاطبان جدیتر سینما ندارد. البته این مسئله تنها مربوط به جوایز اسکار نیست بلکه جشنوارههای جهانی مهم و رده الف دنیا مانند ونیز و کن نیز با در پیش گرفتن رویکردهایی چون توجه بیش از اندازه و اغراقآمیز به مسائل سیاسی و همچنین مسائل مربوط به دگرباشان جنسی، اهمیت دادن به سینما به عنوان یک هنر را در درجه دوم توجه خود قرار داده و همین موضوع سبب شده گاهی جوایز به دلایل فرامتنی و خارج از روال و قاعدههای مربوط به هنر سینما توزیع شود. رویکردی که از سال 2015 در جشنواره فیلم کن با اهدای جایزه به فیلم متوسط «آبی گرمترین رنگ است» صورتی علنی پیدا کرده است.
بدین ترتیب سینمای جهان در حال تجربه دورانی تازه در تاریخ خود است و در صورت ادامه پیدا کردن این شرایط، هیچ بعید نیست که دیگر فستیوالها و رویدادهای مهم سینمایی در جهان مرجعیت رسانهای خود را در میان مخاطبان عام نیز از دست بدهند. وضعیتی که چندین سال است در مورد مراسم سالانه اسکار نمود پیدا کرده به طوری که تعداد مخاطبان تلویزیونی آن هر سال نسبت به سال گذشته کاهش چشمگیری را به ثبت میرساند.
«همه چیز همهجا به یکباره» به نویسندگی و کارگردانی دنیل کوان و دنیل شاینرت، به عنوان یک محصول سینمایی اثری کاملا استاندارد و قابل قبول است که با تلفیق هنرمندانه ژانرهای گوناگون، به عنوان فیلمی مولتی ژانر عرضه شده است.
درامی فلسفی با رویکردی اگزیستانسیالیستی و ابسورد که کسب انبوه جوایز در یک سال اخیر آن را به عنوان پرجایزهترین فیلم تاریخ سینما مطرح کرده است. این در حالی است که در بسیاری از رشتهها که این فیلم موفق به کسب جایزه در آنها شده است، نامزدهایی شایستهتر وجود داشته است.
برای مثال میشل یئو برای این اثر اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را کسب کرد و به اولین بازیگر آسیایی تبدیل شد که موفق به دریافت این جایزه میشود؛ در حالی که بسیاری از صاحبنظران بازی کیت بلانشت در فیلم «تار» را دارای چنان ظرافت و قدرتی در اجرا میدانند که شاید تا سالها هیچ بازیگری توان ارائه نقشی در این سطح را نداشته باشد.
بنابراین هیچ بعید نیست مسائل نژادی که از جمله موضوعات باب روز به شمار میرود، در این انتخاب موثر بوده باشد. یا دنیل کوان و دنیل شاینرت برای این فیلم موفق به دریافت تندیس بهترین کارگردانی شدند حال آنکه فیلمسازانی چون تاد فیلد(تار)، مارتین مک دونا(بنشیهای اینیشرین)، روبن اوستلوند(مثلث غم) و استیون اسپیلبرگ(فابلمنها) در اجرای آثارشان توجه بسیار بیشتری به جزئیات سینمایی داشته و برای کسب این عنوان گزینههای لایقتری به نظر میرسیدند.
فهرست غافلگیریهای اسکار نود و پنجم تنها به این فیلم محدود نمیشود. دیگر مورد عجیب اسکارامسال، جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد بود که به برندان فریزر برای فیلم «وال» تعلق گرفت در حالی که آستین باتلربرای فیلم «الویس» بدون شک گزینه بسیار شایستهتری بود. او توانسته بود با پرداخت درست این شخصیت در اجرا و توجه به ریزهکاریهای رفتاری الویس پریسلی، برداشتی بسیاری باورپذیر و گیرا از این نقش به مخاطب ارائه دهد حال آنکه نتیجه هنرنماییاش مورد توجه اعضای آکادمی قرار نگرفت.
از آنجا که مسائل تجاری و سودآوری مالی همواره در معادلات صنعت سرگرمیساز سینمای آمریکا حرف اول را میزند، هیچ بعید نیست وجود چنین انتقاداتی باعث شود آکادمی مسیر تازهای را برای سالهای آینده برگزیند که طی آن دوباره و به مانند سالهای دور، عدالت بیشتری در تقسیم جوایز وجود داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید