محمدحسن خدایی

 

پتر هانتکه به سال ۱۹۴۲ در اتریش متولد شد و فضای جنگ جهانی دوم و ایدئولوژی ناسیونال سوسالیسم هیتلری را چندان تجربه نکرد. زندگی او میان اتریش و آلمان در رفت و آمد قرار گرفت و از این باب، شخصیتی دوپاره را از خود به نمایش گذاشت. اما مگر می‌شد از زیر بار گناه عمومی ملت آلمان در سال‌های پس از جنگ و دوپاره شدن کشور رایش سوم به راحتی گذر کرد. نویسنده معترض اتریشی - آلمانی، در نمایشنامه‌ای چون «اهانت به تماشاگر» کمابیش در حال واکنش نشان دادن به مدرنیزاسیون اروپایی قرن بیستم است. متنی خلاف‌آمد جریان مسلط تئاتری که قرار است با رویکردی زبانشناختی و پساساختارگرایانه، مسئله مهمی چون «بازنمایی» در هنرهای نمایشی را به چالش کشد. به هر حال فیلسوفی چون میشل فوکو در کتاب «الفاظ و اشیا» به بحران بازنمایی در هنر، سیاست و اجتماع فرهنگ غرب می‌پردازد و کسانی چون پتر هانتکه در مقام نمایشنامه‌ و رمان‌نویس، این بحران بازنمایی را به میانجی روایت و هنرهای نمایشی، صورتبندی تازه‌ای می‌کنند. نمایشنامه «اهانت به تماشاگر» در ژوئن سال ۱۹۶۶ برای اولین بار به کارگردانی کلاوس پیمن در شهر فرانکفورت اجرا ‌شد. نمایشنامه‌ای عصیانگر که از مناسبات هر روزه تئاتر بدنه فاصله انتقادی می‌گیرد و علیه سنت‌های محافظه‌کارانه گذشته، شورش می‌کند. هانتکه در این اثر تلاش دارد به مفاهیم فلسفی چون «نگاه» از منظر سارتر و جایگاه تماشاگر و گروه اجرایی از منظر اجرایی بپردازد. بنابراین پیشنهادات تئاتری هانتکه شامل توصیه‌هایی قابل توجه به گروه‌های اجرایی است که در تکاپوی به صحنه بردن این نمایشنامه هستند. این مولفه‌ها به متنی ساخت‌شکنانه میدان می‌دهد که قرار است حرف تازه‌ای برای اهالی تئاتر داشته باشد. یک متن که بر مرز اجرا شدن یا اجرا نشدن ایستاده و موتور محرک تغییرات تازه را تامین می‌کند. گویی با نمایشنامه‌ای مواجه هستیم که در آستانه اجرا شدن ایستاده اما هیچگاه توان آن را ندارد که از این آستانه عبور کند. یک «پیش‌درآمد» اجرایی آن هم در زمانه‌ای که هر نوع بازنمایی واقعیت اجتماع، توهمی آشوبناک و بازنموده است. هانتکه در تمنای بحرانی کردن جایگاه امن و امان تماشگر فهیم تئاتر به فضایی رادیکال و پساساختارگرایانه عزیمت می‌کند. دیگر به سیاق گذشته نمی‌توان به تماشای تئاتری نشست که سودای لذت و آرامش دارد و برای مخاطبان خویش، لحظات خوبی را آرزو می‌کند. از دل این فاصله‌گیری انتقادی است که هانتکه می‌خواهد به تماشاگر طبقه متوسطی خویش، اهانت کند و با زبانی گزنده، از طریق فرمی ستیهنده، از بحران فزاینده در هر نوع بازنمایی تئاتری، گفتاری نوین و انقلابی تولید کند.

نادر خوشبخت در مقام بازیگر و کارگردان، خوانشی تازه از متن هانتکه ارائه داده است. در زمانه‌ای که مناسبات اجتماعی و سیاسی در اینجا و اکنون ما، پر التهاب شده است، شاید دیگر ضرورتی نداشته باشد که شورشی بودن هانتکه را مد نظر قرار دهیم و به همان حال‌وهوای دهه شصت میلادی جوانان عاصی و میل‌ورز اروپایی، «اهانت به تماشاگر» را بر صحنه آوریم. پس بی‌جهت نیست که نادر خوشبخت و گروه اجرایی‌اش از تهاجمی بودن هانتکه‌ای دست شسته و گویی «صلح با خویشتن» را تمنا می‌کند. از این باب، اجرا کمابیش بر «پیش‌درآمد بودن» خویش تاکید دارد و از گفتار بی‌وقفه و سراسر انتقادی هانتکه، فاصله معناداری می‌گیرد. حتی در جایی از اجرا، نادر خوشبخت در مقام بازیگر مقابل نگاه خیره تماشاگران سفره‌ای پهن کرده و مشغول خوردن نان و پنیر می‌شود تا شاید با خلق فضایی صمیمانه، رابطه صحنه و تماشاگران را از تضاد و تنش پالوده سازد. به دیگر سخن با اجرایی روبرو هستیم که میل آن دارد که از اهانت کردن به تماشگر، اهانت‌زدایی کند و با ایجاد فضایی گرم و دوستانه، تماشاگران را دچار اضطراب هستی‌شناختی نگرداند. البته این فضا به تناوب با ورود و خروج عوامل فنی و اجرایی، دچار وقفه و گسست شده و تداوم حسّانی تماشاگران نسبت به رخدادهای صحنه‌ای ناممکن می‌شود. از یاد نبریم که چگونه اجرایی که این روزها در سالن اصلی تئاتر مولوی بر صحنه آمده است، با وجدانی معذب و البته در انتخابی آگاهانه، از رادیکال بودن تمام عیار، دور می‌ایستد و گویی بر سترون بودن هر شکلی از اجرا در سالن‌های تئاتری در این روزهای پر تلاطم سیاسی و اجتماعی، شهادت می‌دهد. به لحاظ تاریخی نمایشنامه هانتکه سال‌ها پیش در طلیعه دوران اصلاحات و دولت اول خاتمی، به دست علی‌اصغر حداد ترجمه شده و در انتشارات تجربه به قیمت صد تومان منتشر شد. صدایی تازه و امیدبخش و صد البته بحران‌ساز در آن فضای گشودگی‌ به نسبت خوب فرهنگ و سیاست. به راستی که از سال ۱۳۷۸ تا اکنون، ضرورت به اجرا بردن این نمایشنامه و فرم مناسب آن، پاسخ‌های متفاوتی یافته و شاید تلاش نادر خوشبخت در اجرا کردن صمیمانه از این متن، تذکاری در این باب باشد که دیگر حتی رادیکالیسم هانتکه‌ای هم ما را به وجد نمی‌آورد و اهانت نویسنده اتریشی به تماشاگران، کسی را شگفت‌زده و عصبانی نمی‌کند. چراکه رویدادهای بیرون از سالن‌های نمایشی از تمامی فرم‌هایی که ادعای رادیکال بودن دارند پیش‌روتر است. جایی که واقعیت اجتماع بیش از آنکه گرفتار بحران بازنمایی باشد از قضا مستعد برآمدن سوژه نوین انسانی است.

اجرای نمایشی چون «اهانت به تماشگر» از دل مناسبات تئاتر دانشجویی بیرون آمده و از این باب قابل تحسین و تامل است. خوانشی تازه که از خشونت هانتکه فاصله می‌گیرد و یادآور سوژه سیاست‌زدایی شده نئولیبرال است. اهانت‌زدایی از اهانت به تماشاگر ادامه منطقی مسیری است که مناسبات مادی تولید در این روزهای اقتصاد سیاسی گرفتار رکود تورمی، ایجاد کرده است. روح زمانه برای انسان ایرانی این روزها، بی‌شک تفاوت ماهوی با اروپای دهه شصت میلادی دارد. یک روایت خاورمیانه‌ای از نمایشنامه‌ای که سال‌ها پیش تئاتر اروپایی را واجد گسست‌های غیرقابل انکار کرده است. به هر حال و پس از تماشای اجرای نادر خوشبخت، می‌توان این نکته را اذعان کرد که شاید دیگر ضرورتی نداشته باشد متن هانتکه را هانتکه‌ای اجرا کنیم. چراکه سرمایه‌داری با ادغام رادیکالیسم هانتکه در مناسبات بازاری خویش، این نویسنده را هم بدل به فیگوری شناخته‌شده و سلبریتی کرده است. کسی که جایزه نوبل برده و آثارش به زبان‌های مختلف ترجمه شده و طعم خوش رفاه و مقبولیت را چشیده است.

 به لحاظ اجرایی با آنکه اشیای چندانی در صحنه مشاهده نمی‌شود اما همچنان گویا قرار بر این است که با وسایلی حداقلی چون نردبان و... قسمتی از فضای خالی نمایش پر شود. اشیایی که همچون روحی سرگردان در فضا حرکت می‌کنند و تماشاگران را با حضور نمادین خویش، از مهابت فضای خالی صحنه در امان نگه می‌دارند. در نهایت می‌توان این‌گونه مسئله را صورتبندی کرد که قرار نیست این روزها به تماشاگران اهانتی شود و هدف نهایی نمایش اجرایی است که همچنان «پیش‌درآمد» بودن را به اجرایی تمام و کمال ترجیح می‌دهد. در پایان اما پیش‌درآمد به اتمام می‌رسد و بازیگران در آستانه شروع چیزی هستند که کمابیش به پایان رسیده است.

**در «اهانت به تماشاگر» با اجرایی روبرو هستیم که میل آن دارد که از اهانت کردن به تماشگر، اهانت‌زدایی کند و با ایجاد فضایی گرم و دوستانه، تماشاگران را دچار اضطراب هستی‌شناختی نگرداند. البته این فضا به تناوب با ورود و خروج عوامل فنی و اجرایی، دچار وقفه و گسست شده و تداوم حسّانی تماشاگران نسبت به رخدادهای صحنه‌ای ناممکن می‌شود

 

**اجرای نمایشی چون «اهانت به تماشگر» از دل مناسبات تئاتر دانشجویی بیرون آمده و از این باب قابل تحسین و تامل است. خوانشی تازه که از خشونت هانتکه فاصله می‌گیرد و یادآور سوژه سیاست‌زدایی شده نئولیبرال است. اهانت‌زدایی از اهانت به تماشاگر ادامه منطقی مسیری است که مناسبات مادی تولید در این روزهای اقتصاد سیاسی گرفتار رکود تورمی، ایجاد کرده است