بررسی افزایش اقبال به متون شکسپیر در ایران با نگاهی به «اتاق هملت»
این ویلیام نازنین
احسان زیورعالم
واژه شکسپیر را در تیوال جستجو میکنم. طی چند سال اخیر نزدیک به 100 نمایش با اقتباس از این نویسنده بریتانیایی روی صحنه رفته است. شاید بیش از هر کس دیگری. تاریخ تئاتر ایران را که مرور میکنیم، میتوان دریافت پیش از انقلاب چندان اقبالی به این نمایشنامهنویس نشان داده نشده است. حتی در حوزه کتابهای پژوهشی نیز این یک دهه اخیر است که شکسپیر محبوب میشود و مترجمان اقدام به ترجمه آثاری با محوریت او میکنند. حتی میتوان ادعا کرد پس از ترجمه «شکسپیر معاصر ما» است که نگاه ناشران حوزه نقد و تئاتر، نسبت به کتابهای تحلیلی درباره شکسپیر سهل میشود. گویی پس از چند قرن، جامعه تئاتری ایران به منبعی متصل شده است که میتواند حداکثر خواستههای او را رفع و رجوع کند. در حالیکه در زمانه شکسپیر تراژدینویسان دیگری نیز حضور دارند که از قضا متونشان به فارسی ترجمه شده است؛ اما برای جامعه ایرانی بن جانسون فاقد اهمیت است، حتی اگر ملکالشعرای زمانه او بوده باشد. راز شکسپیر برای ما چیست؟
این پرسش با تماشای نمایش «اتاق هملت» ساخته بابک محمدزاده به ذهنم خطور میکند، نمایشی اقتباسی از هملت شکسپیر که در آن محمدزاده با تأسی از روش بیومکانیک، تعریفی گروتسک از هملت ارائه میکند. با خودم کلنجار میروم که آیا شکسپیر در زمان نگارش متن خود به بیومکانیک یا گروتسک میاندیشیده است!!؟ آیا او میپنداشت روزگاری در شرقی دور، آثارش اسبابی باشند برای بیان حرفهایشان!؟ یحتمل او چنین پنداشتی نداشته است. در زمانه او ایرانیها طبق مستندات چیز زیادی درباره تئاتر نمیدانستند. هنوز پای مردان قاجار به این دنیا باز نشده بود که برای تفریح و تعجب، لندن را گز کنند و از تماشاخانههای عظیمش بگویند. شکسپیر را در نهایت ژورنالیستها به جامعه ایرانی معرفی کردند، کسانی چون میرزا صالح شیرازی یا اعتمادالملک در مجله کمنادیده «بهار». نظام روشنفکری ایران گویی چهرهای یافته است در برابر نظام سرگرمیطلب مولیرزده؛ اما شکسپیر آنگونه که باید و شاید در ابتدای کار جریانساز نمیشود. هرچند نوشین و اسکوییها با شکسپیر سروکار داشتند؛ اما واقعیت آن است شکسپیر و اجرایش در ایران، پدیدهای فراسوی انقلاب است. برای مردمان پس از انقلاب شکسپیر چیزهایی داشت که برای مردمان پیش از انقلاب مفهوم قدرتمندی نداشت. به هر حال شکسپیر از شاهانی سخن میگفت که در اداره زندگانی و حکومت خود، نشسته بر زین خطا، اسب قدرت را به نیستی میراندند. در نظامی که نفر اول مملکت شاه است «مکبث» و «هنری هشتم» میتوانستند توهینهایی به ساحت آریامهر آندوران به حساب آیند؛ اما بعد از انقلاب که سلسله منظم شاهان از هم دریده شده بود، شاهان از اسب افتاده شکسپیر لقمهای آماده به حساب میآمدند.
اما در یک دهه گذشته شکسپیر اهمیتی دوچندان یافته است. بیشک ترجمه کتاب یان کات توسط رضا سرور بیتأثیر نبوده است. فهم تازهای از شکسپیر در قد و قامتی مدرن قابلتوجه بود. به یاد داشته باشیم کارگردان مدرن انگلیسی چون کریگ روی خوشی به اجرای شکسپیر نشان نمیدادند؛ اما حال یک متفکر چپگرا از وجوه مدرن شکسپیر میگفت. نتیجه کار حجم انبوهی از هملتها و مکبثها در این یک دهه اخیر بوده است. با نگاهی به نمایش «اتاق هملت» میتوان دید که چگونه متن شکسپیر انعطافپذیری از خود نشان میدهد. در اجرای محمدزاده، شخصیتها دگرگون شده و حتی ذات ابتدایی خود را از دست دادهاند. با این وجود متن کارکرد خود را حفظ کرده است. محمدزاده در دنیای هملت پرسوجویی کرده و آنچه برای اجرایش یا بهتر است بگویم برای جهانبینی شخصیش لازم بوده را برداشته و استفاده کرده است. به عبارتی شکسپیر برای او دکانی است عمیق با انبوهی از داشتهها که میتواند در آن قدم بزند و انتخاب کند و با داشتههای شخصیش آمیخته کند. بدونشک در دنیای شکسپیر چیزی به نام یخچال وجود نداشته است؛ اما اگر هملت دانمارکی امروز وجود داشت، آیا یخچال نمیداشت!؟ اما نتیجه این آمیختگی یک وضعیت ساده هم نخواهد بود، در گذار تاریخی، یخچال شمایل تثبیتشدهاش را از دست میدهد و این چیزی است که نمایش «اتاق هملت» تلاش میکند به نمایش بگذارد.
نمایش تصویری از یک نظام فاسد است که در آن امیال فردی بر هر جنبه زیستی چیره میشود تا مردان و زنان در قدرت به خواستههای نفسانی خود دست یابند. کلودیوس، این گناهکار ظاهری از صحنه خارج شده است و در غیابش، شخصیتها در تقلا برای تکهپاره کردن یکدیگرند. اینجا ما دیگر نه با یک هملت معصوم فیلسوف که شاید با ترکیبی از عقدهها و تروماها روبهروییم، فردی که دیگر نه در بازی جنون که در چنگال جنون اسیر شده است. این خوانشی از امروز است. از وضعیت ما که هم امیال قدرت فراتری یافته است و هم جنون وجودمان را فراگرفته است. متن شکسپیر این اجازه را به ما میدهد تا برحسب نیازمان، زمینه اجتماعی و سیاسیمان چیزی را برجستهتر کنیم. میل هملت به افلیا میتواند چنان خوانشپذیر باشد که رفتن به دیر هم معنای مذهبی یابد و هم معنای شهوانی. «اتاق هملت» از این توانایی بهره میبرد. جنبه سادومازوخیستی روابط هملت را عیان میکند. آدمهایی که از در کنار هم بودن لذت نمیبرند و تصویری نهچندان زیبا از این همبودگی ارائه میکنند. به خودمان بازگردیم. آیا واقعاً ما از در کنار هم بودنمان لذت میبریم یا درگیر نوعی ریاکاری برای حفظ بقاییم؟ در «اتاق هملت» پرده ریا که برمیافتد نتیجهاش انقطاع بقاست.
«اتاق هملت» دیگر قرار نیست تصویر شیک و شکوهمند از یک نظام سلطنتی به نمایش بگذارد. خبری از آن جبروت نمایشهای شکسپیری نیست. به سیاق اقتباسهای ایرانی، با توجه به زمینههای اقتصادی در ایران، ما با یک شکل فروخورده از شکسپیر روبهرو میشویم. داشتههای ما برای اجرای شکسپیر محدود است و این محدودیت خودش واجد نوعی زیباییشناسی است. نه تنها «اتاق هملت» که بیشتر اقتباسهای جوانانه از شکسپیر با نوعی نیستی در دکور یا رویکرد هیبریدی با اشیا روبهرو است. بهعبارتی هر شی میتواند در اجرا چیزهایی باشد که نیست، دچار تکثر معنایی میشود و چون نگاه ویتگنشتاین برحسب کاربرد، معنا تولید میکند. شاید مولیر چنین توانی به ما ندهد. مولیر و آثارش برای بزنگاههای مشخصی طراحی شدهاند. شاید امروز ما مملو از تارتوفها باشد؛ اما بیگمان مواجهه ما در جامعه امروز ایران با شخصیتهای مشابه شکسپیر بیشتر است و این رازی است برای محبوبیت این مرد بریتانیایی و البته میل شدید به مکبث و هملت که جهان ما را فراگرفتهاند.
**«اتاق هملت» جنبه سادومازوخیستی روابط هملت را عیان میکند. آدمهایی که از در کنار هم بودن لذت نمیبرند و تصویری نهچندان زیبا از این همبودگی ارائه میکنند. به خودمان بازگردیم. آیا واقعاً ما از در کنار هم بودنمان لذت میبریم؟ در «اتاق هملت» پرده ریا که برمیافتد نتیجهاش انقطاع بقاست
**شاید امروز ما مملو از تارتوفها باشد؛ اما بیگمان مواجهه ما در جامعه امروز ایران با شخصیتهای مشابه شکسپیر بیشتر است و این رازی است برای محبوبیت این مرد بریتانیایی و البته میل شدید به مکبث و هملت که جهان ما را فراگرفتهاند
دیدگاه تان را بنویسید