پیاده از هرانده تا چشمه خمده
زلال چون اشک چشم در دل کوههای فیروزکوه
آرزو احمدزاده، راهنمای طبیعتگردی
همیشه تصویری که از سفر در ذهن همگان نقش بسته است، تصویر بیدار شدن در تاریک و روشنای صبح و حرکت در یک جاده پر پیچ و خم طولانی و یک مقصد دوردست است، اما همیشه هم منظور از سفر، رفتن به جایی در دور دستها نیست، بلکه میشود بعد از طلوع آفتاب بیدار شد و به مقصدی نزدیکتر رفت. زیباییها همیشه در دورترین نقطه قرار ندارند بلکه در همین نزدیکی هم میشود مکانهای زیبا پیدا کرد. و ما این هفته تصمیم گرفتیم که به جایی خلوت در اطراف پایتخت برویم و از طبیعتش لذت ببریم. تنها چیزی که میتواند استرس این روزهای سخت را کمتر کند طبیعت، صدای آواز پرندگان و نسیم خنک رودخانه است. طبق معمول همیشه که از تنهایی سفر رفتن فراری هستیم با چند نفر از دوستان هماهنگ و صبح جمعه به مقصد روستای هرانده حرکت کردیم. هرانده از روستاهای خوش آب و هوا و ییلاقی تهران است که در 19 کیلومتری جنوب فیروزکوه واقع شده است. روستای هرانده بهدلیل طبیعت سرسبز و بکر و قرار گرفتن غار بورنیک در نزدیکی آن، به یکی از پرطرفدارترین جاذبههای گردشگری اطراف تهران تبدیل شده است، اما بر عکس دفعههای قبل که برای بازدید از غار بورنیک به این روستا میآمدیم، این بار هدفمان پیادهروی از روستای هرانده بود تا روستای بعدی به نام خمده. سالها بود که میدانستیم یک مسیر پیادهروی میان این دو روستا قرار دارد اما فرصت نمیشد که گام در این مسیر بگذاریم تا اینکه بالاخره این فرصت را پیش آوردیم. صبحانه را در آبسرد خوردیم و بعد از رسیدن به روستا ماشینها را پارک کردیم و کولهها را بر دوش انداختیم و در مسیر پاکوب به راه افتادیم. در انتهای روستا که ابتدای مسیر جنگلی بود چادر گردشگرانی بر پا بود که نشان میداد شب گذشته را در این منطقه کمپ کرده بودند. با سلام و صبح بخیر از کنارشان گذشتیم و در مسیری که از کنار رودخانه میگذشت حرکت کردیم. از لابهلای باغها و درختان سیب گذشتیم و از سکوت لذت بردیم. یکی دو ساعتی که رفتیم در میان جنگل نشستیم تا کمی تجدید قوا کنیم. دو کودک هشت ساله نیز با ما همراه بودند که هر چند باید سرعت گامهایمان را با آنها تنظیم میکردیم، اما تجربههای زیادی را قرار بود در طبیعت کسب کنند که به کند رفتنمان میارزید. تجربههایی مثل: حفظ تعادل هنگام عبور از روی سنگها، پریدن از جوی آب، تقسیم انرژی در طول مسیر، مصرف بهینه آب در طول پیادهروی و ... که بدون شک در هیچ مدرسهای چنین درسهایی را یاد نخواهند گرفت مگر طبیعت. پس کمی زمان استراحت را طولانیتر کردیم تا بچهها با انرژی بیشتر به مسیر ادامه دهند. بالاخره به روستای خمده رسیدیم و به سمت چشمه آب معدنی خمده حرکت کردیم. بچهها از خوشحالی آب تنی در استخر طبیعی سر از پا نمیشناختند و همه خستگی راه را فراموش کردند. چشمه خمده در مسیر رودخانه حبلهرود قرار دارد و آب آن از دل کوه بیرون میزند و درون یک استخر سنگی میریزد. آب این چشمه آنقدر زلال است که به زلالی اشک چشم میماند. پسرها با پدرها به استخر طبیعی رفتند و مشغول آب تنی شدند و ما هم در زیر سایه درختان اطراف روستا زیرانداز را پهن کردیم و گرم خاطرات شدیم و نهار را آماده کردیم. بعد از صرف نهار به سمت محل پارک ماشینهایمان به راه افتادیم. عصرهنگام به هرانده رسیدیم و شب نشده خانههایمان بودیم. سفر همیشه رفتن به مقصدی دور نیست، خستگی هفته را در همین اطراف هم میشود از تن به در کرد.
دیدگاه تان را بنویسید