نگاهی به نمایش «حقیقت نه یک رویا، که رویاهاست» در کارخانه آرگو
سیمای رویاگونه ایران در هزارو یک شب پازولینی
علیرضا بخشی استوار
«حقیقت نه یک رویا، که رویاهاست» روایتی متفاوت از فیلم «هزار و یک شب» پیر پائولو پازولینی، کارگردان شهیر ایتالیایی است که در تصاویر روبرتو ویلا منعکس شده است. این نمایش که رضا حائری کیوریتوری آن را به عهده دارد در کارخانه «آرگو» برپا شده است.
روبرتو ویلا در اتفاقی کمنظیر در سفری صد روزه به عنوان مسافر با گروه سازنده این فیلم همراه میشود تا به گفتهی خودش در بحثی پیرامون زبان سینما با پازولینی گفتگو کند. اما حضور او در کنار این گروه منجر به ثبت این تصاویر میشود.
«گلچین هزار و یک شب» آخرین فیلم از سهگانه زندگی پازولینی، یکی از موفقترین اقتباسهای سینمایی از قصههای هزار و یک شب است که در ایران و یمن فیلمبرداری شده است.
عکسهای ویلا از چند جهت برای ما میتواند قابل تامل و اعتنا باشد و تماشای آنها حامل سویههای مهمی است. فارغ از هر نوع تفسیر و یا نگاه منتقدانه به شکل عکسها، تصاویر ثبتشده توسط روبرتو ویلا یک منبع غنی مطالعاتی در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
در میان این تصاویر جدای از مواجهه با زیباییشناسی پازولینی در صحنهآرایی و ایجاد قابهای سینمایی منحصر به فرد، با گوشههایی از نحوه تولید و ساخت یک فیلم عظیم و بیگپروداکشن نیز مواجهیم. با ابزارها و شیوههایی در کارگردانی که شاید مختص به همان سالها و دوران اوج سینما است و برای مخاطبان و یا حتی متخصصان خود این حوزه نیز جای تأمل است.
از طرفی همین حضور گسترده نشاندهنده شکلی از تعامل فرهنگی میان هنرمندان سایر کشورها است که بنا به دلایل سیاسی و اقتصادی در دوران حاضر به خصوص کمتر رخ میدهد. یا شاید برای ایرانیان این اتفاق کمی دور و از سویی ناممکن به نظر برسد چرا که نوع مواجهه جامعه جهانی با ما و شکل تعاملات فرهنگی ما با جهان تغییر کرده است.
سویه سوم و مهم این نمایش هم میتواند به برخورد ما با خودمان از دریچه این تصاویر مربوط باشد. آنجا که ما فضاهایی از فرهنگ و اجتماع خود را میبینیم که با امروزمان بسیار متفاوت است و به همین دلیل برای ما حسی ناشناخته را به وجود میآورد.
در واقع این آثار میتواند منبع مهمی برای مطالعات انسانشناسانه در حوزه فرهنگ و مردمان ایران زمین باشد که حدود نیم قرن قبل زیست کاملاً متفاوتی با شرایطی داشتند که امروز و در قرن پانزدهم شمسی ما در حال تجربه آن هستیم.
منظور از توجه به این تفاوت ارزشدادن به شکل خاصی از زندگی در دوره مشخصی نیست، بلکه اتفاقاً مواجههای بدون پیشفرض را طلب میکند تا بتوانیم ابعاد مختلف اصل اتفاقهایی که حالا تصاویرش در برابرمان گذاشته شده را دریابیم.
حضور کارگردان شهیری مانند پازولینی در ایران با تمایلات فلسفی خاص خودش و البته با زبان شاعرانهای که در سینمای خود بروز میدهد میتواند تاییدکنندهی چه نکاتی باشد؟ آیا پازولینی فقط برای روایت اندیشه خود هزار و یک شب و به تبع آن ایران را به عنوان لوکیشن خود انتخاب کرده و یا این که فرهنگ شاعرانه ایران و برخی دیدگاههای فلسفی رایج در کشور او را به این سو از جهان کشانده است؟
حضور پازولینی در ایران و ساخت فیلم «گلچین هزار و یک شب» بسیار به عنوان این نمایش شباهت دارد. در واقع تماشای این عکسها برای نه فقط دوستداران سینما و هنر که میتواند برای هر فرد عادی شبیه به یک رویا باشد. رویایی که یک روز حقیقت داشته و رخ داده است. و حالا فقط تصویری از آن باقی است. تصویری که با اصل آن فیلم متفاوت است. ما از دریچه این تصاویر با یک جامعه طرفیم. با افرادی که در لحظاتی بیرون از زمان فیلمبرداری همان کسانی هستند یا بودند که زندگی روزمره خود را سپری میکردند.
تصویری که در این فیلم از ما ایرانیان ارائه شده یا میشود و ما در دل عکسها آن را جستجو میکنیم، تصویری ناشناخته از خودمان است که البته هیچگاه برایمان قابل شناسایی هم نمیشود. لااقل برای نسلی که تجربه زیستنشان به انقلاب و سالهای بعد از آن گره خورده و هیچ تصوری از زندگی و شکل رخدادها در سالهای قبل از انقلاب ندارند.
این تصاویر البته به گونهای است که ما میتوانیم تصور پازولینی سینماگر شاعر را از ایران و مشرق زمین هم مشاهده کنیم. در واقع تصاویر این نمایش نگاهی ایتالیایی به ایران نیز میتواند باشد. شاید این دیدگاه کمی تنگنظرانه به نظر برسد اما در نهایت تصاویر وجهی توریستی هم دارند. در حقیقت پیوست این تصاویر با خود فیلم بیشتر ما را درگیر یک فضای ساخته شده میکند تا یک فضای دستکاری نشده و همین امر اگرچه شاید برخلاف بخشی از همین نوشته مبنی بر اهمیت این تصاویر در مطالعات انسانشناسانه باشد، اما همین پیوست دورنمای رویاگون این تصاویر را برای ما بار دیگر در جریان میاندازد.
این نمایش جدای از مواجهه با نحوه کار یک کارگردان بزرگ سینمای جهان که خود ارزشمند است، برای ما محل طرح پرسشهای بسیاری در نسبت با روزگار کنونیمان است که شاید باید در جستجوی آن قدمی دیگر برداریم.
دیدگاه تان را بنویسید