حضور پرتعداد هنرمندان زن در «دوسالانه ملی نقاشی» خبرساز شد
هنر منهای جنسیت
علیرضا بخشی استوار
آثار 1904 هنرمند به دبیرخانه نهمین «دوسالانه ملی نقاشی ایران» رسید. این تعداد هنرمند، 4411 اثر را جهت داوری به دبیرخانه این دوسالانه ارسال کردهاند. اما بنا بر گفته برگزارکنندگان، نکتهای که دوسالانه امسال را تحتالشعاع خود قرار داده است حضور 75 درصدی زنان در این رویداد هنری ملی است که مسئلهای قابل تامل است. طبق آمار ارائه شده از سوی دبیرخانه این رویداد 1433 نفر از شرکتکنندگان در دوسالانه را زنان تشکیل داده و 471 نفر از شرکتکنندگان هم هنرمندان مرد هستند.
در وهله نخست، اتخاذ رویکردی مبتنی بر مهم جلوهدادن مسئله جنسیت هنرمندان، از پس دیدگاههایی میآید که در تلاش هستند با ایجاد این مرزبندیها و یا حیرتهای ساختگی بازار کار خود را داغ کنند. اما این به قولی پدیده در حوزه هنرهای تجسمی را از چه طریقی باید تحلیل کرد تا در دام کلیشههای رایج نیافتد و به سمت نگاههای کاسبکارانه غش نکند؟
از زمانی که نخستین هنرمندان زن در این عرصه به تکاپو افتادند تا حقوق طبیعی خود را برای عرضه آثارشان به دست بیاورند تا امروز زمان بسیاری گذشته است. با وقوع انقلاب در ایران و در پس تغییراتی که در نگرش حاکم بر کشور به وجود آمد شاید این نگاه در بین همگان مسلم شده بود که هنر از چهره زنانه خود محروم میماند اما بستر فرهنگی که هنرمندان ایرانی در آن رشد کردند از همان زمان مسیر دیگری را اتخاذ کردند و از پس سدهای مختلفی که در این مسیر روی هم گذاشته میشدند عبور کردند تا زنجیره حضور هنرمندان زن در بالاترین سطح ارائه آثار هنری قطع نشود.
آنچه امروز رخ داده بدونشک حاصل تلاشهای هنرمندانی مثل پروانه اعتمادی، منیر فرمانفرمائیان، ایران درودی و ... است که تلاش کردند با حضور پراثر خود این نگاه جنسیتزده را پس بزنند، تلطیف کنند و یا راهگشا باشند. این هنرمندان پا روی خطوطی گذاشتند که تلاش میکرد زنان را در یک سو و مردان را در سوی مقابل در جبهههایی متفاوت به عنوان رقیب معرفی کند. رقیبهایی که میدان را برای یکدیگر تنگ میکنند و برای همین باید تلاش مضاعفی صورت بگیرد تا این میدان به نفع گشوده شود.
هنرمندانی مثل پروانه اعتمادی، منیر فرمانفرمائیان، ایران درودی و ... تلاش کردند با حضور پراثر خود نگاه جنسیتزده به هنر را پس بزنند، تلطیف کنند یا راهگشا باشند. این هنرمندان پا روی خطوطی گذاشتند که تلاش میکرد زنان را در یک سو و مردان را در سوی مقابل در جبهههایی متفاوت به عنوان رقیب معرفی کند
سوزان سانتاگ در گفتگویی که با جاناتان کات و مجله «رولینگ استون» کرده میگوید:«مرد و زن و پیر و جوان دو کلیشه اصلی هستند که مردم در آنها زندانی شدهاند.»
از پس این گزاره یکی از مسائلی که میتوان مطرح کرد آن است که آثار را میتوان به آثار زنانه و مردانه تقسیم کرد؟ یعنی این سوال به وجود میآید که آیا زنان جنس دیگری از نگرش را نسبت به حیات دارند که مردان ندارند؟
استفاده از این انگارهها از پس کلیشههایی میآید که در آن زنان باید همیشه موجوداتی لطیف و مردان موجوداتی زمخت باشند و به همین واسطه آثار آنها نیز تفاوت چشمگیر خواهد داشت. اما اگر برخورد صحیحی داشته باشیم هر کدام از این هنرمندان چه مرد و چه زن در قامت یک انسان صاحب اندیشه و ذوق دست به خلق اثر هنری زدهاند و همچنان که آثار آنها میتواند نشانی از جنسیت آنها نداشته باشد، پس شمارش جنسیت زنان و مردان که در یک رخداد حضور پیدا کردهاند هم منطقی به نظر نمیرسد.
گزارههایی که ادعای تاکید کردن بر حضور پررنگ زنان در جامعه و رخدادهای مختلف را دارند در وهله نخست خود بیشترین آسیب را به همین جامعه وارد میکنند. اگرچه رقابت در کُنه رویدادهایی مانند دوسالانه نقاشی تهران وجود دارد اما شکل این رقابت چنانچه با ایجاد حساسیتهای جنسیتی پیش برود هیچ خروجی و یا حاصل قابلتاملی نخواهد داشت و صرفاً به میدانی تبدیل میشود که در آن نزاعها نه به نفع هنر و نه به نفع هیچ هنرمندی رقم نمیخورد.
رویدادهایی مانند دوسالانه میتواند فضایی برای حضور هنرمندان با هر جنسیت، از هر طبقه اجتماعی و شهری را فراهم آورد و به آوردگاهی تبدیل شود که در آن سایر مناسبات حاکم بر فضاهای هنری دخیل نیست تا هنرمندان بتوانند با دمی آسوده آثار خود را ارائه کنند.
پیوستگی در برگزاری رویدادی مانند دوسالانه از اهمیت بیشتری نسبت به تعداد آمار و ارقام شرکتکنندگان برخوردار است که اگر مسیر درست خود را پیش برود بدون شک هر ساله بر تعداد این هنرمندان افزوده میشود و قطعاً مسیرهای دیگری برای هر هنرمندی فارغ از سن و شهر و طبقه و جنسیت فراهم میآید.
برگزارکنندگان «دوسالانه نقاشی ایران» برای رسیدن به نگاهی کلان در برگزاری چنین گردهمایی بهتر است در قید و بند آمار و ارقام باقی نمانند. هر چند این دردی است که گریبان همه رویدادهای هنری ملی ما را گرفته و در پس این آمار و ارقام که بیشتر به درد گزارشهایی میخورد که باید به دست مدیران بالادستی برسد هنرمندان کمتر مورد توجه قرار دارند. البته متاسفانه باید گفت ایجاد این فضاهای جنسیتی یکی از کلیشههای مورد علاقه بسیاری از افرادی است که خود در قالب هنرمند، گالریدار یا غیره به اندازه زیادی به آن دامن میزنند و سالانه تابلوهای بنجل فراوانی با موضوعاتی چون خشونت علیه زنان که مشتری بسیاری دارد به فروش میرسانند یا از جوایز بینالمللی بهرهمند میشوند. به امید اتفاقهای روشنتر برای همه هنرمندان ایران زمین.
دیدگاه تان را بنویسید