کارگردان «خط باریک قرمز» از دشواریهای نمایش این مستند اجتماعی میگوید؛
درگیر مافیای پلتفرمها و اکران آنلاین هستم
کارگردان مستند «خط باریک قرمز» که جوایز متعددی از جشنوارههای داخلی و خارجی دریافت کرده و توانست موجب بازگشت به زندگی هشت نوجوان بزهکار و رهایی یک نوجوان از اعدام شود؛ درباره جامعه هدف و مخاطب این مستند اجتماعی گفت: کسی که باید این فیلم را ببیند شخص ریاست قوه قضاییه است. به گزارش خبرنگار ایلنا، مستندهای اجتماعی همیشه بیانگر مشکلات و دغدغههایی بوده که شاید سینمای داستانی در بیان آن الکن مانده است. در سینمای داستانی پرداختن به مشکلات و آسیبهای اجتماعی بیشتر مواقع نگاه کارگردان و نویسنده را به خود گرفته و تبدیل به سیاهنمایی میشود. در این سالها و به دلیل وجود شبکههای مجازی؛ علاقمندی به ساختن فیلم مستند اجتماعی هم شدت گرفته، اما به واقع فیلم مستندی که بتواند تاثیرگذاری در جامعه پیرامون خود داشته باشد، به ندرت دیدهایم. فیلم مستند «خط باریک قرمز» ساخته فرزاد خوشدست، از معدود فیلمهای مستند بوده که تا حد زیادی مخاطبان را درگیر خود کرده و توانسته به هدف خود برسد. فیلمی که در دل کانون اصلاح و تربیت ساخته شده و با همیاری چند بازیگر شاخص سینما از نظر ویترین بازیگر هم با مخاطب همراه بوده است. با کارگردان این فیلم مستند درباره مصائب ساخت این نوع فیلمها گفتگویی داشتیم، گفتگویی که شاید کمی از مشکلات یک کارگردان حوزه مستند اجتماعی را بیان کرده و عدم همراهی مسئولان دولتی را به چالش کشیده است.
در مورد مستند و مستند اجتماعی و دشواریهای آن بگویید. ژانر اجتماعی در ساخت فیلم مستند خصوصا در کشور ما چه دشواریهایی دارد؟ موضوع دیگر اینکه ما سوژه زیاد داریم که موجب میشود دست مستندساز باز باشد، این تعدد سوژه چه حسنهایی دارد؟
سینمای مستند اجتماعی ما در گفتن حقیقت و جسارت و رو به رو شدن با موضوعات مختلف به شدت جلوتر از سینمای داستانی اجتماعی ماست. نکته دیگر این است که بخش عمدهای از سینمای داستانی ما از سینمای مستند تغذیه میکند. در چند هفته گذشته موارد مختلفی دیدم که همکارانم که در حال نوشتن فیلمنامه یا پیشتولید فیلمهایشان بودند، یا بازیگری که نقشی به او پیشنهاد شده است همه آنها میخواستند مستندهای مرا ببینند و برای بازی یا نوشتن فیلمنامه از آنها الهام گرفتهاند؛ این موضوع اثبات میکند که سینمای اجتماعی ما در چه جایگاهی قرار دارد. نکتهای که در سینمای مستند اجتماعی ما بسیار مهم است، اما جدی گرفته نمیشود، شکل برخورد و مواجهه با آسیبهای اجتماعی است. در کل سینمای اجتماعی ما در هر دو حوزه نتوانسته برای مسائل و بحرانهایی که آسیبهای جدی اجتماعی هستند و همه ما هم به خوبی از آنها مطلعیم، کاری انجام دهد.
من سه مجموعه و دو فیلم در زندانهای کشور ساختهام، حدود ۱۰ سال از عمرم در همین فضا گذشته است، جدا از زندانها جاهای دیگری مثل اداره آگاهی، دادگاههای مختلف و... هم رفتهام و بسیاری از قضات کشور و بسیاری از مسئولین دادگاهها در حوزههای مختلف مرا میشناسند و با من در ارتباط هستند. بسیاری از دوستانم نیز کسانی بودند که روی این موضوعات کار کردند. من فیلمی در زندان زنان به نام «زنی که نام ندارد» ساختم، یک مجموعه به نام «حقِ حبس» ساختم که در سه زندان مختلف فیلمبرداری شده است، یک مجموعه دیگر به نام «در حبس» که آن هم در زندان قرچک ورامین و مکانهای زندگی کارتنخوابها و چند کمپ ترک اعتیاد و آگاهی و چند دادگاه ساخته شده و یک فیلم به اسم «خط باریک قرمز». جدا از اینها یک مجموعه ۴۰ قسمتی در کانون اصلاح و تربیت و محلههای زندگی افرادی در جنوب شهر ساختم که از حدود یک ماه و نیم دیگر از تلویزیون پخش میشود. دو فیلم بلندم هم موفقیتهای بسیار زیادی کسب کردهاند. «در حبس» به دلایلی هیچوقت پخش نشده ولی دو مجموعه دیگر به زودی پخش میشوند. میدانید که یک فیلم مستند میتواند سه تا چهار سال وقت یک مستندساز را بگیرد و من در مورد پکیجی صحبت میکنم که بیش از ۳۰۰۰ دقیقه است، مثلا مجموعه «در حبس» شامل هفت فیلم یکساعته میشود.
من فیلمسازی هستم که با موضوع آسیبهای اجتماعی حدود ۳۰۰۰ دقیقه مفید تولید کردم و جوایز مختلف داخلی و خارجی گرفتم، از بسیاری از مسئولین کشور بابت فیلم «خط باریک قرمز» جایزه گرفتم و از همه مهمتر اینکه رضایت مخاطب را دارم، از طرفی فیلم «خط باریک قرمز» پرفروشترین فیلم مستند سال در دوران کرونا بوده و توانسته مخاطب را راضی کند و واقعأ ما هیچ واکنش منفی در مورد این فیلم نداشتیم و همیشه انرژی مثبت گرفتیم و حالا حق دارم یک درخواست از آقای رئیسی داشته باشم.
من برای یک قسمت از مجموعه «در حبس» سه شبانه روز بین آدمهای دروازه غار زندگی کردم و شب تا صبح با آنها بودم، چه کسی چنین کاری انجام میدهد؟ کدام بازیگر سینمای داستانی حاضر میشود این کار را بکند؟ کدام کارگردان حوزه داستانی حاضر میشود پنج ماه در زندان بماند؟ این فضایی است که ما به آن رسیدهایم و متاسفانه به صورت سیستماتیک از کنار این تجربهها راحت عبور میکنیم.
واقعا از آقای رئیسی درخواست میکنم که وقت بگذارند و «خط باریک قرمز» را ببینند. من در بخش تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر، از معاونت فرهنگی قوه قضاییه جایزه گرفتم، اما کسی که باید این فیلم را ببیند شخص ریاست قوه قضاییه است. همانطور که آقای دکتر علی اصغر پورمحمدی در جشنواره جهانی فجر فیلم مرا دیدند و گفتند سران سه قوه باید این فیلم را ببینند، اما متاسفانه چنین اتفاقی نیفتاد.
مدیران مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نه تنها هیچ کمکی به اکران فیلم من نکردند که حتی عدهای میخواستند با آجر به پیشانی فیلم بکوبند، اما این فیلم رفت جشنواره آسیاپاسیفیک و بوسان و چهار جایزه در همان جشنواره سینماحقیقت گرفت. این فیلم اولین مستندی بود که جایزه نتپک آسیایی را دریافت کرد
اگر قرار بود نظارتی باشد فیلم شما به این خوبی نمیشد و به یک فیلم سفارشی تبدیل میشد و قطعا یک فیلم سفارشی نمیتوانست این تاثیرگذاری را داشته باشد.
این صحبت شما کاملا درست است، اما این نکته را هم در نظر داشته باشید که زمانی که فیلمساز میخواهد کاری را انجام دهد، با شناختی که نسبت به کارهای پیشین او داریم میتوانیم به او کمک کنیم که کارش را با خیال راحتتر بسازد، اما فکرش را نمیتوانیم هدایت کنیم. مثلا من میخواهم مجوز بگیرم که در زندان فیلم بسازم، طبیعتا نباید برخوردها و نگاهها به من مثل همان ۱۰ سال پیش باشد، باید بتوانم راحتتر کارم را انجام دهم. در مورد «خط باریک قرمز» دقیقا همین اتفاق افتاد و زمانی که میخواستم این فیلم را بسازم با کمترین چالش مواجه شدم، چون مدیر خوبی کنارم بود. در صورتی که برای فیلم اولم بسیار مشکل داشتم، اما بحث من برای زمانی است که اثر ساخته میشود و در سطح جامعه گفتمان به وجود میآورد و مسئول مربوطه در جریان این گفتمانها نیست. مسئول دقیقا نمیداند آسیبهای اجتماعی یا فضای زندانی که در موردش صحبت میشود و فیلم در آن فضا ساخته میشود، چه بازخوردی در جامعه و همان سوژهها داشته است. من به عنوان یک فیلمساز، وقتی در مورد یک ساختار در سینما حرف میزنم، میتوانم ۱۰ فیلم داخلی و خارجی را مثال بزنم. وقتی داریم در مورد آسیبهای اجتماعی حرف میزنیم سند خوب تصویری کم داریم. فیلمهایی که در این حوزه ساخته شده و موفق بوده و توانسته فضای گفتمانی را در مورد آسیبهای اجتماعی ایجاد کند را چقدر دیدهایم؟ آیا بعد از اینکه این فیلمها ساخته شد، در زمان اکران برای بیشتر دیده شدن از آنها حمایت کردهایم؟ خیر. مشکل اصلی من این است. چرا میگویم یک فیلم نیاز دارد که حمایت شود؟ زمانی که یک مسئول عالیرتبه و مقام بالادست در وزارت ارشاد بیاید و فیلم را ببیند و متوجه شود که چه فضایی بهوجود آمده است، میتواند به بیشتر و بهتر دیده شدن آن فیلم کمک کند، نه اینکه چنین روزی من مشکل داشته باشم و وقتی سینماها به علت کرونا تعطیل هستند، مدیریت بعضی از پلتفرمها اجازه ندهند، فیلم من روی پلتفرمها دیده شود. همین الان با مافیای پلتفرمها و اکران آنلاین درگیر هستم، با من تماس میگیرند و برای اینکه فیلمم را اکران کنند، شرایط میگذارند. چرا؟ چون احساس میکنند این فیلم متعلق به آن جریانی که از آنها حمایت میکند، نیست و میتواند برای فیلمهای دیگری که این کیفیت را ندارند، اما متصل به جریانی هستند که از آنها حمایت میکند، دستانداز ایجاد کند.
یکی دو پلتفرم خاص و بخشی از جریان مدیریتی در سینمای ما زیاده از حد با دست باز و رفاقت خاص عمل میکند. اجازه بدهید بیشتر و راحت تر توضیح دهم؛ از من میپرسند چرا این فیلم اکران آنلاین نمیشود؟ تماشاگری داشتم که از شیراز و کرج به تهران آمدند که فیلم را ببینند. مخاطب داشتم از مشهد دو ماه اول شیوع کرونا که سینماها تعطیل بود، برایم پیام میفرستاد که بیاید تهران فیلم را ببیند. این افراد مخاطبان موردی هستند و حجم گستردهای از مردم با ما در ارتباط نیستند.
آیا فیلمی که توانسته کمک کند هشت نوجوان به زندگی برگردند و جلوی یک اعدام گرفته شود، واقعا باید در این حد مورد حمایت قرار گیرد؟
چرا مخاطب من در بندرعباس نمیتواند «خط باریک قرمز» را در اکران آنلاین ببیند؟ وقتی یک تماشاگر از مشهد به من پیام داد، در حضور آقای صادقی معاونت فرهنگی قوه قضاییه بودم و ایشان در جریان قرار گرفتند. یک پسر نوجوان به صورت اتفاقی بعد از دو ماه در مشهد فیلم «خط باریک قرمز» را میبیند که فردای آن روز قرار است یک سرقت گروهی داشته است، وقتی فیلم را میبیند، به آن سرقت نمیرود و بعد به خودم در اینستاگرام پیام داد و کل ماجرا را تعریف کرد.
وقتی یک مسئول در مورد آسیبهای اجتماعی حرف میزند چرا به چنین فیلمی استناد نمیکنیم که راه فیلم باز شود و کمک کنند که در اکران آنلاین دیده شود. مشکل از حلقه ارتباط است، مدیران مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نه تنها هیچ کمکی به اکران فیلم من نکردند که حتی عدهای میخواستند با آجر به پیشانی فیلم بکوبند، میگویید چرا؟ چون این فیلم متعلق به مرکز نیست و مرکز زمانی که میخواستم فیلم را بسازم، این فیلمنامه را رد کرد، اما این فیلم رفت جشنواره آسیاپاسیفیک و بوسان و چهار جایزه در همان جشنواره سینماحقیقت گرفت. این فیلم اولین مستندی بود که جایزه نتپک آسیایی را دریافت کرد.
ما الان درباره چه چیزی صحبت میکنیم؟ در مورد بیتدبیری در حمایت از اکران. مدیران مرکز در یک بده بستان مستند مورد حمایت خودشان را به پرمخاطبترین پلتفرم دادند و آن پلتفرم بعدا گفت که این فیلم صعیف بود و شکست خورد؛ پس چرا مدیران مرکز از فیلم شکستخورده حمایت کردند؟! چرا به فیلمهای جدیتر و جریانسازتر توجه نکردند؟ چون از ابتدا مرا زدند و اگر شاهکار هم میساختم میزدند که زدند.
آیا فیلمی که توانسته کمک کند هشت نوجوان به زندگی برگردند و جلوی یک اعدام گرفته شود، واقعا باید در این حد مورد حمایت قرار گیرد؟ ۱۰ سال پیش در مراسم اسکار کسی که جوایز را اهدا میکرد درباره یکی از فیلمهایی که جایزه گرفت گفت «این وظیفه سینماست. این فیلم (فیلم مستند «خلیج کوچک») باعث شده یک سری نهنگ از مرگ نجات پیدا کنند.» این در حالیست که من در مورد نهنگها حرف نمیزنم، من در مورد انسانهای این جامعه حرف میزنم که از خلاف و بزه به زندگی برگشتهاند و حتی از اعدام رهایی یافتهاند.
خیال آقایان راحت من «خط باریک قرمز» را رها میکنم و سراغ فیلم بعدیام میروم، اما تاریخ آن را رها نخواهد کرد و درباره خیلی چیزها زمان قضاوت خواهد کرد.
دیدگاه تان را بنویسید