نویسنده «شنا در استخری زیر باران»:
شبکههای اجتماعی در حال کشتن ما هستند
«جرج ساندرز» نویسنده آمریکایی برای کتاب «لینکلن در باردو» موفق به کسب جایزه ۵۰ هزار پوندی بوکر شد. به گزارش خبرنگار ایلنا به نقل از گاردین، او دومین نویسنده آمریکایی بود که به این افتخار دست پیدا کرد. کتاب روایتی از داستان غم و اندوه آبراهام لینکلن رئیسجمهور پیشین آمریکا پس از مرگ پسر نوجوانش است. این کتاب نخستین رمان بلند ساندرز است که پیش از این بیشتر برای داستانهای کوتاهش شناخته میشد و داستان آن یک شب در گورستان روی میدهد. این نویسنده در جدیدترین کتاب خود یعنی «شنا در استخری زیر باران» از ۲۰ سال تدریس در زمینه نویسندگی خلاق در داستان کوتاه روسی سخن میگوید و این داستانها را آموزنده میداند.
شما سابقه تدریس در حوزه نگارش را دارید و تعالیم آموزشی خود را در قالب یک کتاب منتشر کردید. هدف و انگیزه شما از انتشار این کتاب چه بود؟
تور کتاب لینکلن در باردو زمانبر بود و این موضوع سبب شد تا زمان طولانی را در سفر بگذراندم. هنگامی که تدریس را بار دیگر از سر گرفتم با خود اندیشیدم از سابقه طولانی در زمینه تحقیق در حوزه کتاب و ادبیات برخوردار هستم، این سابقه نزدیک به ۲۰ سال میشود. تصور کردم، با مرگ من تمامی این اطلاعات نابود خواهد شد لذا تصمیم به چاپ کتاب گرفتم. وقتی تصمیم به این کار گرفتم، تصور میکردم که تنها کار من تایپ کردن نکات آموزشی است اما وقتی در مراحل انجام کار قرار گرفتم، کار را سختتر یافتم.
شما در کتاب «شنا در استخری زیر باران» به آثار چهار نویسنده یعنی «چخوف،» «تورگنیف»، «تولستوی»، و «گوگُل» توجه کردهاید. کدام ویژگی از این نویسندگان برای شما جذاب است که در سالهای فعالیتتان مورد توجه شما قرار گرفتهاند؟
من تلاش کردم تا چنین کلاسی نیز در ارتباط با نویسندگان آمریکایی برگزار کنم، نکته مهم این است که نتایج حاصله خوب نبود. من ارتباط خوبی با این نویسندگان روس دارم. سادگی و فلسفه اخلاقی این نویسندگان شبیه به یکدیگر است. آیا او زنده میماند؟ آیا این فرد عملکرد درستی داشته است؟ این موارد با ذهن من سازگار است.
کتاب جدید شما فراتر از یک کتاب آموزشی است. این کتاب آموزههایی درباره زندگی دارد. همچنین چگونگی انسانی بهتر و مهربانتر شدن را به مخاطبان آموزش میدهد.
داستانها به ما آموزش میدهند تا به رفتار و عملکرد خود فکر کنیم. من بودایی هستم و باور دارم که میتوان جهان را با ذهن خود ساخت. داستانها شبیه به یک آزمایشگاه هستند که به مخاطبان در شناخت عقاید و عادات کمک میکنند. افزون بر این موارد با نویسنده کتاب هم در ارتباط خواهید بود. کار با این کتابها به من فهماند، وقتی داستانی میخوانید و آن را تجزیه و تحلیل میکنید، به طور قطع با آن ارتباط برقرار میکنید حتی اگر نویسنده دشمن شما باشد. شاید هم همیشه اینطور نباشد. تا زمانی که این ارتباط بر قرار نشود، شما در دنیای فعلی حضور خواهید داشت.
شما معتقدید که روایت خوب و واقعی به بازخوانی و آرام ویرایش کردن وابسته است. با تمام این تفاسیر، جامعه مجازی رفتاری متفاوت دارد و به محیط اطراف خود به سرعت واکنش نشان میدهد، نظر شما درباره این فضا چیست؟
واکنشهای این فضا مثبت است اما این فضا برای مردمی که در حال حاضر از آن استفاده میکنند، کشنده است. شنا در استخری زیر باران، آموزنده است زیرا تلاش میکند تا به مخاطب بفهماند که همدردی در بخشهای عمیق ایجاد میشود. یک اثر را باید چندین بار خواند و اصلاح کرد تا بتوان با آن ابراز همدردی بیشتری کرد. مخاطبان درباره آثار چخوف با خود میگویند، «چه اتفاقی خواهد افتاد؟» یا «من باید چه چیزهایی بدانم»، تمامی این موارد فرصتی ایجاد میکنند که یک فرصت جدید است. من طرفدار و عضو شبکههای اجتماعی نیستم زیرا که در حال کشتن ما هستند.
اکنون در حال مطالعه چه کتابی هستید؟
«دن کیشوت»، این رمان به من آموخت که هر اصل اخلاقی که برای ساخت آن تلاش میکنیم در حال نابودی است. کتاب دیگر «سرود کریسمس» است که سالانه این اثر را مطالعه میکنم.
کتابهای مدنظر شما برای مطالعه در فرصت بعدی چیست؟ یعنی تصمیم دارید که در آینده چه کتابی را بخوانید؟
میخواهم آثار تولستوی را بخوانم. من اکنون ۶۲ سال دارم اما به این نتیجه رسیدهام که برنامههای انجام نشده از زمان جوانی دارم. من به دنبال نگارش کتاب «جنگ و صلح» جدید هستم که چندین سال طول میکشد.
آیا از کتابی جدید سخن میگویید؟
بله، پیش از خواندن این کتاب چنین ایدهای در ذهن داشتم.
دیدگاه تان را بنویسید