نگاهی به آثار هایپررئالیستی «طاهر پورحیدری» که به مناظر شهری میپردازد
کند کردن وحشت دگردیسی
علیرضا بخشی استوار
طاهر پورحیدری از جمله نقاشهایی است که طی سالهای فعالیت خود خیلی آرام و در خلوتی خلاقانه به خلق اثر میپردازد. او از زمانی که نام خود را به عنوان یک هنرمند متفاوت مطرح کرده است دنبال ایدهای مشخص را گرفته و آثارش را در پهنهای متفاوت عرضه میکند. آثار او گرچه به هایپررئالیسم نقب میزند، اما گاهی در سطحی فراتر از یک نقاشی هایپررئالیستی قرار میگیرد و تبدیل به فضایی رازآلود و مبتنی بر قواعد خودساخته میشود. او با به تصویر کشیدن نماهای متفاوت از گسترش نوسازی در شهر و همچنین با پرداختن به ظاهر خانههای قدیمی جاگرفته در بافت تغییر کرده شهر به نوعی روند نوسازی غیر اصولی را برای مخاطبش برجسته میکند.
در مجموعه آثار این هنرمند و در بیشتر آثاری که خلق کرده ما همواره با نمایی از یک خانه کهنه و خالی از زیست مواجه هستیم که در چنبره خانههای تازه ساخته شده گیر افتادهاند. پورحیدری در کنار سطوح یکدست و زمخت این سازههای جدید، زیباییهای معمارانه و هنرمندانه در ساخت بناهای قدیمی را هم نمایان میکند تا در یک مقایسه ساده تفاوتی که میان این سازهها وجود دارد را به رخ ما بکشد. این هنرمند با آثارش جدای از این که توجه ما را به معماری جلب میکند و زیباییهای نهفته در این خانهها را به یاد ما میآورد، مخاطب را با یک هشدار هم مواجه میکند. از کُنه آثار این نقاش برمیآید که او با این روند غیرمتعارف در نوسازی زاویه دارد و از همین زاویه دید است که سبک هایپررئالیسم را برای بیان آثارش انتخاب کرده است.
برخورد هایپررئالیستی به تصویر معمارانه شهر جدای از این که ما را با زیبایی منظره مقابل مواجه میکند، وجه دیگری هم دارد و آن مانا کردن تصویر و توسعه دادن به مدت زمان حیات این بناها ولو در فضای قاب است. او تلاش میکند با این برخورد یک تصویر را در تاریخ تصویری ما امتداد ببخشد و از لحاظ اندیشه با ایجاد یک زیبایی بصری نقطهای را حادث میکند که آن زیبایی درونیشده و به لحاظ معنایی وجهی عمیقتر در درون نگاههای مخاطب پیدا کند.
نقاش در مسیر خلق آثارش پا در عرصه و روندی گذاشته که به نظر میرسد پایانپذیر و تکرارشونده نیست. چون او در میان مسیرهای تغییر چهره شهر و در میان دگردیسیهای غالب به دنبال مفاهیم موردنظر خود میگردد. اتفاقی که برخلاف روند کار پورحیدری خیلی تند و سریع در حال رخ دادن است
پورحیدری در مجموعه آخر خود که در گالری هما به نمایش گذاشت اینبار به سراغ آثار تاریخی و باستانی رفته است. در آثار او ما با باقیماندههایی از سازهها و بناهایی تاریخی مواجه هستیم که هنوز عناصر معمارانه منحصر به فردی در آنها پیدا است. در این میان او با استفاده از رنگهایی با تم زرد رنگ نوعی کهنهگی را تداعی میکند که در مسیر همان نگاهش به تغییر در روند بافت شهری است. این تم کهنه باز کارکردی دوگانه دارد. از سویی موجب برجستگی زیباییها میشود و از سویی مانند یک هشدار ما را نسبت به آنچه میبینیم حساس میکند. او در حقیقت به برجستهکردن زیباییهای فراموش شده میپردازد و در مسیر پرداختن به این دغدغه المانها و نمادها را به درستی میشناسد و در بهکارگیری آنها با وسواس و دقت برخورد میکند. اگر به پهنه بومهای آثارش توجه کنیم او علیرغم این که گسترهای وسیع را به تصویر میکشد اما از شلوغکردن تصویر و به همریختگی پرهیز میکند. تصاویری که او پیش چشم ما میسازد از دل یک نظم و وحدت بیرون میآید که بر یک محیط و فضای بینظم سوار شده است.
این نقاش در میان این بینظمی منظمشده، با استفاده صحیح از سطوح مختلف رنگی، به نوعی تفاوت میان آنچه بود و آنچه هست را در شکلی بیتکلف و فارغ از غلو به ما نشان میدهد. شاید همین نکته وجه مهم آثار او هستند. دقت، سکوت، نظمبخشی به نظر آن نکاتی است که از روحیه خود هنرمند به داخل بوم آثارش سرایت کرده است. از آنجایی که پورحیدری خود آدمی بیسروصدا و ساکت است میتوان دریافت که او پیگیر چه مسائلی درون تصاویر شهری میگردد. او در مسیر خلق آثارش پا در عرصه و روندی گذاشته است که به نظر میرسد پایانپذیر و تکرارشونده نیست. چون او در میان مسیرهای تغییر چهره شهر و در میان دگردیسیهای غالب به دنبال مفاهیم مورد نظر خود میگردد. اتفاقی که بر خلاف روند کار پورحیدری خیلی تند و سریع در حال رخ دادن است.
دیدگاه تان را بنویسید