با سی و نهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر- ۷
فیلمهایی که به دل نمیچسبند
علیرضا بخشی استوار
هفتمین روز از جشنواره فیلم فجر در برج میلاد با نمایش دو فیلم «خط فرضی» و «گیجگاه» گذشت. فرنوش صمدی و عادل تبریزی هر دو فیلم اولی بودند که آثارشان برای اهالی رسانه اکران شد.
خط فرضی
«خط فرضی» فیلمی هنر و تجربهای بود. با ساختاری شبیه به فیلمهایی که طی چندسال اخیر در این گروه سینمایی به نمایش درمیآید. «خط فرضی» فضایی سرد و تلخ دارد. قصهاش مخاطب را به شدت تلخکام میکند و این مسئله باعث میشود مخاطب از همان یک سوم اول فیلم با جهان فیلم فاصله بگیرد. فیلمی که پایان تلختری دارد. اگر چه تمهیدات نویسنده و درام فیلم نقصی ندارد اما فضایی که صمدی در رقم زدن آن تلاش کرده فضایی است که لااقل به دلیل تکرار بیش از اندازه در سینمای ایران از معنا خالی شده است. فیلمی با حال و هوای فیلمهای بهنام بهزادی که به مشکلات طبقه متوسط میپردازد و پیرامون آنها قصهای رقم میزند. فضاهای فیلم به واسطه طراحی صحنه به شدت سرد است و این سرما تلخی فیلم را دوچندان میکند. این معضل که گریبان سینمای ایران را گرفته است مخاطب را در شرایطی قرار میدهد که امکان ورود به جهان فیلم را پیدا نمیکند. با این اتفاق اگر یک فیلم از لحاظ طراحیصحنه، لباس، فیلمبرداری و بازی بازیگرانش عالی هم باشد به خوبی دیده نمیشود. این جهان به تکرار افتاده در سینمای ما تبدیل به کلیشهای موفق شده برای افرادی که با هدف گرفتن جایزه در جشنوارههای خارجی فیلم میسازند. از سوی دیگر بازی بازیگران در این فیلم هم چشمگیر نیست و تفاوتی با بازیهایی که پیش از این از آنها دیدهایم ندارد. چه سحر دولتشاهی، چه پژمان جمشیدی و چه آزیتا حاجیان و حسن پورشیرازی. همه تصویرهایی تکراری را به نمایش درمیآورند و این هم خود یکی از معضلات جدید سینمای ایران است که توانایی معرفی چهره ندارد.
گیجگاه
اما «گیجگاه» فیلمی است با حال و هوای دهههای 60 و 70 سینمای ایران. فیلمی که تلاش کرده همه آن المانها را بنا کند تا در جهان دهه 60 و آن حال و هوا تاثیر سینما بر زندگی مردم را درک کنیم. او در ایجاد صحنههای نوستالژیک با کیفیت عمل میکند اما همانگونه که از ابتدا در تبلیغات فیلم اعلام کرده بود تنها توانسته تصویری از حالوهوایی را به وجود بیاورد که دیگر نیست. او در ایجاد یک روایت دراماتیک دچار لکنت است چون مسئله اصلیاش که ادای دِین به سینمای دهه60 است بر خود قصه سوار شده و روایت ضمنی بر روایت اصلی ارجح است. او تلاش کرده تا از ساختن کمدی فاصله بگیرد اما اساساً فیلمی کمدی ساخته است. نقطه ضعف اصلی فیلم او حضور بازیگرانی مثل باران کوثری و امیرحسین رستمی است. بازیگرانی که کیفیت تازهای برای نمایش دادن به تماشاگران ندارند. بازیگرانی که به دلیل سطح پایین بازی خود این فیلم را به یک فیلم تلویزیونی برای جمعه عصر تقلیل دادهاند. حضور کوتاه سه بازیگر مشهور دهه 60 یعنی جمشید هاشمپور، حسن رضایی و رضا صفاییپور در فیلم یکی از نقاط جذاب آن بود که البته فراتر از خاطرهبازی نرفت. این فیلم تنها حس و حال و فضا ایجاد کرد و هیچ اتفاقی در کُنه قضیه رخ نداد. این فیلم فقط میتوانست حال مخاطبی را که در این روزها فیلم تلخ زیاد دیده، برای لحظاتی عوض کند.
دیدگاه تان را بنویسید