به بهانه زادروز احمد زیدآبادی
از روزنامهنگاری تا روایتی از سرد و گرم روزگار
روایت بیپرده زیدآبادی «از سرد و گرم روزگار» میتواند گوشهای از تاریخ معاصر باشد و سفیدخوانی از شیوه روایت زیدآبادی را اگر به اطلاعات کتاب اضافه کنیم، میتوانیم تاریخ بیدروغی را بشنویم که هنوز بسیاری از قسمتهای آن معما است
افسانه فرقدان، روزنامهنگار
احمد زیدآبادی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی است که مدرک دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران دریافت کرده است. او کارش را در سال 1368 با روزنامهنگاری در روزنامه اطلاعات آغاز کرد و با بسیار روزنامههای دیگر نیز بهعنوان سردبیر همکاری کرد. احمد زیدآبادی دبیرکل دانشآموختگان ایران اسلامی و عضو هیأت مدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران است. وی در طول سالیان فعالیت خود بهعنوان روزنامهنگار موفق به دریافت جایزه قلم زرین آزادی و در سال 1390 برنده جایزه آزادی مطبوعات جهانی 2011 سازمان یونسکو موسوم به «گیلر موکانو» شد و در سال 2016 بنیاد بینالمللی مطبوعات جایزه قهرمان آزادی مطبوعات جهان را به وی اهدا کرد. او میگوید: «زندگی به اندازهای زیباست که همه چیز را میتوان قربانی آن کرد، مگر شرافت را که عزیزترین و زیباتر از زندگی است و لایق آنکه زندگی را قربانی آن کرد. این اصل اساسی زندگی من است و هر کس لحظهای در این تردید کند هرگز مرا نشناخته است.»
نهم شهریور مصادف است با زادروز احمد زیدآبادی که میان روزنامهنگاران به شرف اهل قلم شهره است و برای یافتن چنین لقبی فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر نهاده و این باب صفحه کتاب در نظر دارد نگاهی کوتاه به کتاب «از سرد و گرم روزگار» این روزنامهنگار کهنهکار بیندازد که نشر نی منتشر کرده و جلد دوم کتاب نیز با عنوان «بهار زندگی در زمستان تهران» در آستانه ورود به بازار کتاب است.
شهامت رویارویی با گذشته
از سرد و گرم روزگار کتابی است که در رده اتوبیوگرافینویسی طبقهبندی میشود که میتوان گفت در ایران عمری طولانی ندارد و کمتر مورد توجه هنرمندان، نویسندگان، شاعران و سیاستمداران ایرانی قرار گرفته است. اتوبیوگرافینویسی گونهای از ادبیات روایی است که در کشورهای غربی بسیار مورد توجه است و اغلب مشاهیر به نوشتن آن توجه نشان میدهند. کم توجهی یا بهتر است بگوییم بیتوجهی به اتوبیوگرافینویسی که مشهورترین آن را با «روزها» اثر محمدعلی اسلامی نوشن میشناسیم موجب شد تا چاپ کتابهایی با عنوان تاریخ شفاهی که پرسش و پاسخی از زمان کودکی و زیر و بم اتفاقات یکی از مشاهر است، در سالهای اخیر مورد توجه عدهای قرار بگیرد. شاید نوعی فروتنی شرقی نهادینه شده در روح ایرانی، مشاهیر ایران را از نوشتن درباره خودشان و زندگی و فراز و نشیبهایی که پشت سر گذاشتند بازمیدارد، اما اتوبیوگرافینویسی، اگر با صداقت و شهامت رویارویی با گذشته ما نگارش یابد میتواند خود بخشی از تاریخ معاصر تلقی شود که در آینده بسیاری از اسرار را گرهگشایی کند و بتواند از برههای از تاریخ اجتماعی و فرهنگی تصویری ارائه دهد و پرده بردارد. احمد زیدآبادی با آن رکی و صداقت همیشگیاش در نوشتن، به این گونه ادبی ورود کرده و الحق که خوب از پس آن برآمده است. از سرد و گرم روزگار، روایتی روان و یکدست و داستانگونه از زندگی احمد زیدآبادی است که حتی به سالهای پیش از تولد او نیز میپردازد، درواقع بخشهایی که به اصل و نسب او مربوط میشود، از آنچه پدرش و مادرش بوده و در نهایت تولدش چهطور و در چه شرایط و خانوادهای اتفاق میافتد. روایت زیدآبادی از حقایق زندگیاش همچون داستانهای سوررئال با حادثهای از سه سالگی او آغاز میشود که میتوانست به مرگ او منجر شود و در ادامه به سرگذشت این کودک در آستانه مرگ تا هجده سالگی میپردازد. احمد زیدآبادی متولد 1344 است و در نتیجه بخشهای از روایت مربوط به دوران پر هیاهوی سالهای آخر حکومت محمدرضا پهلوی و روزهای پر جنب و جوش و پر التهاب انقلاب و پس از آن پیروزی انقلاب و در نهایت به روزها و سالهای جنگ میپردازد که حوادث را از زاویه دید پسری روستازاده در زردوی زیدآباد سیرجان میبیند. احمد زیدآبادی در رو در رو شدن با گذشتهاش چنان صادقانه برخورد میکند که نمیتوان از حیرت و تحسین او صرف نظر کرد. نگاه دقیق و البته بدون قضاوت و تنها و تنها روایت عینی از آنچه رخ داده، خواننده را با تصویری تازهای از چهار دوره در حال گذر آشنا میکند. دوران پهلوی دوم، دوران انقلاب، پس از پیروزی و دوران جنگ ایران و عراق.
روایتی بیپرده
از سرد و گرم روزگار مخاطب را با خود به دل یکی از دورافتادهترین روستاهای ایران میبرد تا او را با زبان، گویش، فرهنگ، محیط اجتماعی، میزان رفاه، تحولات و سیاست در چنین محیطی و اندیشه انسانهایی در نقطهای دورافتاده از ایران آگاه کند و در این مسیر از خودسانسوری پرهیز میکند تا بتواند با صداقت با مخاطب خود چشم در چشم سخن بگوید. روایت بیپرده زیدآبادی میتواند گوشهای از تاریخ معاصر باشد که این بار گروه غالب آن را ننوشته است، بلکه او روایتش را بهعنوان یکی از مردم در معنای واقعی کلمه پی میگیرد و سفیدخوانی از شیوه روایت زیدآبادی را اگر به اطلاعات کتاب اضافه کنیم، میتوانیم تاریخ بیدروغی را بشنویم که هنوز بسیاری از قسمتهای آن معما است و البته هنوز تا نوشته شدن تاریخ منسجمی از دوران معاصر راه درازی داریم. کتاب از سرد و گرم روزگار نقطه عطفی در اتوبیوگرافینویسی است که فراز و نشیبهای زندگی یکی از مشاهیر ایران را در دل حوادث و نه بریده و جدا از آن، روایت میکند. از سرد و گرم روزگار، کتابی پرکشش، سرگرمکننده، پر از اطلاعات فرهنگی و اجتماعی و تاریخی و سیاسی و به شیوه داستانی است تا در جلد دوم یعنی بهار زندگی در زمستان تهران با چه حوادثی رو به رو شویم.
دیدگاه تان را بنویسید