«مردی به نام اوهه» و جامعه احمق پرور؛
گاهی باید به طرز ابلهانهای مرد!
باور کردن این که ببری در لوله حمام گیر افتاده، از همان لحظه اول غیرممکن است؛ اما ما باور میکنیم و با نمایش و بازیگران، همراه و همداستان میشویم. زیرا در موقعیت آقای اوهه، این شخص اوست که درگیراین مشکل است وخودش باید بتواند آن را حل کند، اما باز شدن پای آدمهای مختلف به خانهاش-حریم شخصیاش- نشان میدهد که حضور ببر در لوله حمام، میتواند باورپذیر باشد. وقتی آدمها به این راحتی وارد فضای خصوصی همدیگر میشوند، چرا وجود ببر در لوله باید غیرممکن باشد؟
آذر فخری، روزنامهنگار
نویسنده: اسلاومیر مروژک
مترجم: نوید ادیبیفرد
کارگردان: بهرام سرورینژاد
بازیگران: سامان توحیدی شایان خدامی، محمدجواد ذوالقدر آتوسا راستی، عسل ساداتاصفهانی بهرام سرورینژاد هورداد سرورینژاد، محمدرضا قلمبر
کامیار محبی و ندا نوری
یک ببر در حمام!
یک کارمند رسمی دولت گزارش میدهد که در لوله حمام خانه آقای اوهه، یک ببر پیدا و یا در واقع پنهان شده است! این ببر، بهانهای میشود برای حضور و دخالت افراد مختلف از طبقات مختلف جامعه که سعی میکنند از این اتفاق، استفادههای خاص خود را ببرند؛ مدیر یک سیرک، یک مامور مالیات، یک دانشمند که میخواهد خانه آقای اوهه را به یک پایگاه تحقیقاتی تبدیل کند، یک شکارچی که میخواهد ببر را شکار کند و منشی وزارت امور خارجه که خبر از حضور مهاراجهای میدهد که حوصلهاش سررفته و با شنیدن این خبر، میخواهد از کسالتی که دچارش شده، رها شود. همین مهاراجه و رفتارش، موجب میشود خانه آقای اوهه، عملا تبدیل به یک سیرک بی در و پیکر بشود؛ سیرکی که به همه افراد حاضر در آن خانه امکان ایفای نقش و نقشهاش را میدهد و مهاراجه تنآسا، از تماشای آنها لذت میبرد؛ بالاخره این آدمها با فضای فانتزی سیاهی - گروتسک- که بهوجود میآورند او را از کسالت و خمودگی برون میکشند و باعث تفریحش میشوند. و چه تفریحی بهتر از اینکه در خانه آقای اوهه برایش بساط شکار ببر راه بیندازند. اما ببر در لانهاش؛ در لوله حمام پنهان شده و برای بیرون آمدنش باید یک طعمه داشته باشند و خوب در این میان چه کسی بهتر از خود آقای اوهه؟!
اوهه برای اینکه هر کدام از این افراد به هدف خود برسند، باید از جان خود بگذرد و در واقع شهید منافع جمعی شود که به خانه او هجوم آوردهاند. منافعی که در ابتدا و در ذات خود، هیچ ربطی به آقای اوهه ندارند؛ اوهه فقط میخواهد این ببر از لوله حمامش بیرون آورده شود: تنها نفعی که در این میان برای او وجود دارد. اما گویا او برای رسیدن به این مقصود، باید از جان خودش مایه بگذارد؛ خوراک ببر شود،تا افراد حاضر در صحنه، هر کدام نقشه خود را عملی کنند و به خواسته خود برسند.
اسلاومیر مروژک کیست؟
ما باید بدانیم «اسلاومیر مروژک» کیست. این دانستن برای ما مهم است، چون سالهاست که آثار او در ایران ترجمه و اجرا میشود. ما باید بدانیم او کیست تا بفهمیم که چرا تئاتر ما با چنین روی گشادهای از مرژوک استقبال میکند و چرا تماشاگران تئاتر، از جمله خود من! به محض شنیدن نام مرژوک، مشتاقانه به تماشای نمایشی از او میرویم.
اوهه باید از جان خود بگذرد و درواقع شهید منافع جمعی شود که به خانه او هجوم آوردهاند. منافعی که در ابتدا و در ذات خود، هیچ ربطی به آقای اوهه ندارند؛ اوهه فقط میخواهد این ببر از لوله حمامش بیرون آورده شود
داریوش مودبیان مدرس دانشگاه، مترجم، بازیگر و کارگردان میگوید:«از همان زمانی که مروژک در فرانسه و اروپا مورد توجه قرار گرفت، در ایران ما هم به او توجه شد و آثار او، بارها از زبانهای فرانسه و انگلیسی به فارسی برگردانده شده است. مروژک با اوج گرفتن تئاتر ما در دهه ٤٠ خورشیدی در ایران شناسانده شده است. در این مقطع زمانی، تئاتر ما به لحاظ نگارش و اجرا مهم بوده است و در آن مکاتب بازیگری رشد کرده و در این سالها تحصیلکردگان تئاتر از خارج به ایران بازگشته و از اواخر دهه ٣٠ خورشیدی، به فعالیت در مملکت خود پرداختهاند. مروژک از دهه ٤٠ بین دانشجویان ایرانی مطرح شد.»
بنابراین «اسلاومیر مروژک» در ایران چهره شناختهشدهای است. او در سال ۱۹۳۰ در کراکوى لهستان به دنیا آمد. از آن جا که با دیدی انتقادی به مسایل لهستان نگاه میکرد؛ مجبور به ترک وطن شد و دولت لهستان تابعیت او را لغو کرد. مروژک؛ کار هنرى خود را با طراحى کاریکاتور براى مطبوعات لهستان آغاز کرد. بعدها از طنز تصویرى به طنز نوشتارى و نمایشی گرایش پیدا کرد و در سال ۱۹۵۷ اولین مجموعه داستانى خود «فیل» را منتشر کرد. از دیگر آثار او میتوان به نمایشنامههاى «سفیر»، «قوزى»، «واتسلاف»، «مهاجران» و «عشق در کریمه» اشاره کرد. مروژک از طنز تلخ و سیاه براى بیان اندیشه خود بهره مىگیرد و خود را در پس تصاویر پنهان کند. او از خنداندن غافل نیست، و با لحنى شیرین و شاد؛ طعمى تلخ و گزنده را به خورد مخاطبش میدهد.
به اسلاومیر مروژک عادت کردهایم!
مروژک از سال ۱۹۶۳ از لهستان مهاجرت مىکند و در غربت به انتقاد از وضعیت نظامهاى بسته دیکتاتورى مىپردازد. هر چند به دلیل همین دیدگاه انتقادى در زمان حضورش در لهستان هیچگاه این فرصت را به او و نمایشنامههایش ندادند، تا با اجراى آنها در کشورخودش مطرح شود. البته او با کاریکاتور و داستانهاى طنز پیش از نمایشنامههایش در لهستان مطرح شده بود.
مروژک در داستانها و نمایشنامههایش صداقت و سادگی و تکبر و تحکم بین مردم عادی جامعه را به نمایش میگذارد .مروژک در یک فضاى فانتزى و غیرواقعی به همهچیز سر و سامان مىدهد. باور کردن این که ببری در لوله حمام گیر افتاده، از همان لحظه اول غیرممکن است؛ اما ما باور میکنیم و با نمایش و بازیگران، همراه و همداستان میشویم. زیرا در موقعیت آقای اوهه، این شخص اوست که درگیراین مشکل است وخودش باید بتواند این مشکل را حل کند، اما باز شدن پای آدمهای مختلف به خانهاش-حریم شخصیاش- نشان میدهد که حضور ببر در لوله حمام، میتواند باورپذیر باشد. وقتی آدمها به این راحتی وارد فضای خصوصی همدیگر میشوند، چرا وجود ببر در لوله باید غیرممکن باشد؟
مروژک از طنز تلخ و سیاه براى بیان اندیشه خود بهره مىگیرد و خود را در پس تصاویر پنهان کند. او از خنداندن غافل نیست و با لحنى شیرین و شاد؛ طعمى تلخ و گزنده را به خورد مخاطبش میدهد
البته در این باور و پذیرش فضای نمایش، حس و حال فانتزى مروژک هم دخیل است؛ او چنان وارد داستان میشود و آنرا به گونهای پیش میبرد که تماشاگر هر فضای غیر واقعی و حتی غیر منطقی را باور میکند.
نمایش موقعیتی برای «شهادت» آقای اوهه پیش میآورد، که ما را بهعنوان تماشاگر، قانع میکند که باید و حتما « پیوتر اوهه» این عمل انتحاری را انجام بدهد و به خاطر منافع جمعی که در «خانه» او گرد آمدهاند، از جان خود بگذرد. وقتی مىشود در خانهاى به روى اینهمه نوع آدم- کارمند، مامور مالیات، مدیر سیرک، منشى وزیر امور خارجه شکارچى پیر، مهاراجه، مرد دانشمند و... باز باشد و همه به دلخواه بیایند و بروند، حتما امکان پذیرش شهات آقای اوهه نیز باید بدیهی باشد.
در نگاه اول، موقعیت «آقای اوهه» احمقانه به نظر می رسد، اما وقتی وارد اعماق نمایش می شویم،همه این چیز ها پذیرفتنى میشود. زیرا حضور هر کدام از این آدم ها و تقاضای شان، معنایى در پس خود دارد که هر چند به غیر معمول شدن موقعیت می انجامد، اما کسی را شگفت زده نمی کند.
چنین است که مروژک برای ما ایرانیها، اینطور خواستنی است و ما را مشتاق نگه میدارد. مروژک تصویرگر جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم و آدمهایی که ما هستیم. در این موقعیت زمانی و مکانی آقای اوهه و ببرش، هیچکس نقش یک آدم معمولى را ندارد، بلکه هر کدام از آنها نمایاننده آرمانهاى نظامی خودکامهاند. اصلا بیایید ببر را حذف کنیم؛ آنگاه فقط یک توهم جمعى باقی میماند که همه آنرا باور کردهاند و مطیع چشم و گوش بسته دنبالهروی جریانات تحمیل شده از سوى جامعه هستند.
مروژک در هیچ کدام از آثارش نسخهاى برای درمان مشکلات مخاطبانش و جامعهاش نمىپیچد و هیچ دارویی پیشنهاد نمیدهد. مروژک مخاطب خود را با دریافتهایش آزاد مىگذارد تا اگر خواست و توانست، مسیر زندگى و شیوه زیستنش را تغییر دهد.
اگر آقای اوهه، شهادت و طعمه شدن را انتخاب می کند، این انتخاب خود اوست، حتی اگر این انتخاب احمقانه باشد باز نمی توان او را به خاطر انتخاب خودش، سرزنش کرد، برای اوهه در موقعیت زمانی و مکانی که قرار دارد، انتخاب بهتری وجود ندارد، پس او آگاهانه این قربانى شدن احمقانه را میپذیرد و با زیرکى، خود را ازجامعه و دایره احمقپرور پیرامون خود بیرون میکشد. بنابراین «شهادت پیوتر اوهه» هم چنان خواندنی و دیدنی باقی می ماند، زیرا هر جامعه رو به رشدی را که درگیر روابط ویرانگر انسانها شده است، در آینهاش نشان میدهد.
دیدگاه تان را بنویسید