کیمیاگر، کتابی زرد که در ایران فاخر تلقی شد
عامهپسندی از جنس آمریکای لاتین
افسانه فرقدان- روزنامه نگار
پائولو کوئیلو نویسنده نامآشنای آمریکای لاتین، این روزها در ایران نه نامی غریبه است و نه حتی چهرهای ناشناخته. این نویسنده برزیلی با کیمیاگر به ایران آمد، در میانه دهه 70؛ همان سالهایی که مُهر ممنوعیت بر پیشانی بسیاری از نویسندگان نخبهگرای ایرانی خورده بود و استعداد یا تجربههای نوشتن آنها در گوشه خانهها کز کرده بود. همان سالهایی که کتابفروشیها خالی از نامشان بود و البته امروز هم حال و روز نویسندگان نخبه ایران چندان توفیری با آن سالها نکرده است. ناشران نیز به ناچار به چاپ کتابهای ترجمهای روی آوردند و در این میان از هوشمندی و تعهد مترجمان نسل اول خبری نبود. در نتیجه کتابهای زرد بازاری و عامهپسند، بازی را به نفع خود رقم زده بودند و نوجوانان و جوانان ایرانی کتابهای فتانه حاج سیدجوادی و فهیمه رحیمی و م. اعتمادی و نویسندگان اینچنینی را میخواندند و دست به دست میکردند. سالهایی که کتابهای نخبهگرا کمتیراژ بودند و بازار گرمی نداشتند، اگرچه هنوز هم ماجرا به همین منوال است. در این میان رمان کیمیاگر پائولو کوئیلو با ترجمه دلآرا قهرمان به ایران آمد و به سرعت میان جوانانی که رمانهای عامهپسند ایرانی را تازه کنار گذاشته بودند و سرگردان در میانمایگی بودند، به شهرت رسید. خواننده ایرانی با پیشزمینهای ذهنی از عرفان دیرپای ایرانی، در فضای مهآلود عرفانزده عاریتی و تازه کیمیاگر، مجذوب عرفان ذهن تاریخی خود شد. ناگفته پیداست که فرهنگ و اندیشه ایرانی با سابقه طولانی عرفان تنیده شده با ادبیات و موسیقی و هنر و حتی فلسفهاش، همیشه آماده پذیرش فضاهایی فرازمینی و تأیید درونگرایی ذاتی خود است. بنابراین خودیاری قهرمان(و نه شخصیت) کیمیاگر، با فضای آرام و جادویی و متکی به خود، توانست ذهن شرقی ایرانی را تحتتأثیر قرار دهد.
سفر پائولو کوئیلو به ایران
طرفه آن که نام کتاب کیمیاگر و نویسندهاش بر سر زبان دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاهها افتاد و در کوتاهمدت، از آن بهعنوان کتابی محبوب یاد شد تا آنجا که در سال 1376 رتبه نخست پرفروشترین کتاب ایران را به خود اختصاص داد و سال 1379، یعنی سه سال بعد از آشنایی ایرانیان با کیمیاگر، پائولو کوئیلو به ایران آمد تا میان استقبال گرم ایرانیان و همراهی وزیر ارشاد وقت در دهه 70 و بسیاری از بازیگران همچون عزتالله انتظامی و حتی نویسندگان سرشناسی مثل محمود دولتآبادی، پای شهرتش امضا شود و نخستین نویسنده غیرایرانیای باشد که از ناشر ایرانی حق تألیف دریافت میکند و در کشوری برای کتابش حق کپیرایت بگیرد که هنوز حق کپیرایت را به رسمیت نشناخته است.
شگفتانگیزی عامهپسندی در سراسر دنیا
اما این رویدادهای شگفتانگیز نه آغاز ماجرا بود و نه پایان ماجرا. کیمیاگر پیش از چنین فروش حیرتانگیزی در ایران، در برزیل زادگاهش و نیز در آمریکا و تمامی کشورهای اروپایی و استرالیا، رکورد فروش را شکسته بود. همچنین پائولو کوئیلو دو جایزه مهم ادبی از ایتالیا و جایزه ادبی بامبی را از آلمان دریافت کرده بود. پس از آن موفق به دریافت نشان شوالیه از فرانسه شد، عنوان سفیر صلح را در یونسکو به دست آورد و در فرانسه برای چهار سال متوالی و حتی با کتابهای بعدیاش در صدر پرفروشترینها قرار گرفت. اما شهرت پائولو کوئیلو پس از این ابعاد تازهای به خود گرفت. شرکت فیلمسازی برادران وارنر در هالیوود، امتیاز کیمیاگر را از او خریداری کردند که البته پروژه آن متوقف شد و این فیلم هرگز ساخته نشد. همچنین از رمان بریدا فیلمی ساخته شد که با شکست مواجه شد. کوئیلو توانست در کتاب گینس برای بیشترین تعداد ترجمه به زبانهای مختلف دنیا، رکوردی برای خود ثبت کند. حالا دیگر پائولو کوئیلو همچون ستارههای پرطرفدار هالیوودی، با چهرهای شناخته شده، برای امضای کتابهایش به سراسر دنیا سفر میکرد و مورد استقبال پرشور طرفدارانش در تمام کشورهای دنیا که ترجمه کتابهای او به 70 زبان زنده دنیا را میخواندند، قرار میگرفت. اما پائولو کوئیلو کیست؟
پائولو کوئیلو کیست؟
پائولو کوئیلو در 24 اوت سال 1947 در ریودوژانیروی برزیل به دنیا آمد، در مدارس عیسوی تحصیل کرد و اکنون یک کاتولیک مذهبی معتقد است. خانواده پائولو در برزیل از طبقه متوسط محسوب میشد. در ابتدا قرار بود وکیل شود، اما او در عوض اعتبار و زندگی روزمره یک حقوقدان را رها کرد و در سودای نویسنده شدن، به تجربهگرایی روی آورد. او به نقاط بسیاری در سراسر دنیا سفر کرد و در این سالها مانند یک هیپی زندگی میکرد و درنتیجه به مواد مخدر روی آورد. کوئیلو پیش از نویسنده شدن، بهعنوان بازیگر، روزنامهنگار و کارگردان تئاتر نیز به فعالیت پرداخت. همچنین او به ترانهسرایی روی آورد و توانست از این راه درآمد زیادی کسب کند. او در این سفر و آزمون و خطاها با اعتقاداتی که اغلب شرقی بودند همچون بودیسم، یوگا، هندوئیسم و تائوئیسم آشنا شد، اما هرگز پیرو جدی هیچ آیینی نشد، بنابراین از هر آیینی مشتی آب برداشت و بیآنکه حتی به عمق آنها بنگرد یا در هر کدام از مسلکها، سلوکی جدی و طولانی و دیرپا داشته باشد و بتواند معنا را از ژرفنای این اعتقادات بیرون بکشد یا به آنها باور داشته باشد و بتواند از پوسته عبور کند و درکی عمیق پیدا کند، دست به خلق آثاری با فضاهایی ساکن و بدون دینامیک زد. پائولو کوئیلو شخصیتهایی در خود فرورفته ساخت که در جستوجو و سیر و سلوک برای یافتن خویشتن خویش بودند و این درست همان چیزی بود که انسان تازهوارد به قرن بیست و یکم نیاز داشت تا در میان هیاهوی پر سر و صدای ماشینیسم روایتی برای خود و از خود بشنود. در این برهه، پائولو کوئیلو با درایت و هوشمندی، از پرداختن به هرگونه روایت عاشقانه و دراماتیک معمول در رمانهای عامهپسند اجتناب میکند و بر آن میشود تا طرحی نو دراندازد و حرفی تازه بزند، آن هم برای مخاطب سرگردانی که میان آهن و فولاد و خاکسترهای پس از جنگ جهانی دوم در گوشه گوشه جهان، در جستوجوی خویش است.
استقبال خوانندگان عام از داستانی عامهپسند در همه جای دنیا طبیعی است و دور از انتظار نیست، اما اینجا باید یک پرسش جدی مطرح کنیم چرا در ایران داستانی عامهپسند، فاخر تلقی میشود؟
داستان شهرت کیمیاگر
نخستین کتاب کوئیلو به نام «آرشیوهای جهنم» در سال 1986 منتشر شد و شکست خورد. بعد از آن «خاطرات یک مغ» را نوشت و سال بعد «کیمیاگر» را توسط یک ناشر کوچک برزیلی در 900 نسخه منتشر کرد و تصمیم گرفت دیگر آن را تجدید چاپ نکند. اما با انتشار کتاب بعدی او به نام «بریدا» ناگهان کتاب کیمیاگر به پرفروشترین کتاب برزیل تبدیل شد و بیش از 65 میلیون نسخه آن به فروش رفت. کیمیاگر که حاصل 11 سال پژوهش او در علم کیمیاست، برای گریز از زخمها و دردهای گریزناپذیر جهان مدرن، انسان اجتماعی شهرهای شلوغ و پرهیاهو را به دنیای درون فرامیخواند و سفر به درون و رسیدن به روشنایی را پیشروی خوانندگان خود قرار میدهد. شخصیتهای داستانهای پائولو کوئیلو در میانه قرنی که همه درگیر روابط پیچیده انسانی هستند، خط سیری ساده را طی میکنند تا از گزند انسانها و ناگواریهای جهان در امان باشند. کوئیلو در قرن بیست و یکم به غریزه تاریخی انسان مدرن پاسخ میدهد و انسانِ درنهایت به زمین آمده را، دوباره به آسمانها میبرد.
داستانهای پائولو کوئیلو گویی از جهان دیگری میآیند و از جهان دیگری حرف میزنند که هیچ ارتباطی با ما ندارند و همه کم و بیش در یک سطح هستند
شباهت عرفان سطحی کوئیلو به عرفان بودایی سپهری
اگرچه ممکن است قیاس کاملا دقیقی نباشد، اما این نوع نگاه در قرن معاصر، نظرگاه سهراب سپری به جهان را به ذهن متبادر میکند؛ سهرابی که تحتتأثیر عرفان بودایی، از نور و فضا و نیایش گل و گیاه میگوید و گویی از جهان پردغدغه و مردم در حال گذار از بحران سرزمینش، بیخبر است. سهراب در حالی از قطاری که با خودش نور میبرد و از نیایش گل و گیاه میگوید که نیما به انسان معاصر و حتی نیاز به قالب شعری تازه برای انسان اجتماعی معاصر، نگاهی ژرف دارد؛ شاملو تمامیت انسان و بحران او را در عشق و آزادی، جانمایه نگاهش قرار میدهد و اخوان میشود شاعر «اینجا و اکنون» ایران پس از کودتای 28 مرداد و تا به امروز نیز تاریخ شعرهای اجتماعی او منقضی نشدهاند و فروغ فرخزاد زنانگی و جسارت و عصیان را به شعر معاصر میآورد. پائولو کوئیلو نیز به همین ترتیب از روانشناختی انسان معاصر چشم میپوشد و بدون داشتن چشمانداز عمیقی به تمامی کنشها و واکنشهای مردم پیرامونش شخصیتهایی میسازد بدون چالش و یک بعدی که راه گریز را در بازگشت به درون میبینند. پائولو کوئیلو نیز همچون سهراب تحتتأثیر سطحی از عرفان شرقی جهان را فراموش میکند و با تمامیت مدرنیته آمیخته به زندگی انسان همعصرش بیگانه میشود و به ساخت قهرمانی تماماً سفید، روی میآورد. اساسا شخصیتپردازی در داستانهای او، ذهن را به واکاوی وانمیدارد و متعاقب آن، فضا و تصویرها نیز کاملا ساده و بدون پیچیدگی هستند؛ تصویرهایی در هاله که گویی خواننده را در نوعی خلسه فرومیبرند.
خواننده ایرانی با پیشزمینهای ذهنی از عرفان دیرپای ایرانی، در فضای مهآلود عرفانزده عاریتی و تازه کیمیاگر مجذوب عرفان ذهن تاریخی خود شد
رمانهای مشهوری که حرفی برای گفتن ندارند
پائولو کوئیلو نویسندهای پرکار است و علاوهبر آن عنوان پرفروشترین نویسنده پرتغالیزبان در تمام اعصار را به نام خود رقم زده است. او ظرف مدت چند سال آثار زیادی مانند «ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد»، «کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریستم»، «یازده دقیقه» «کوه پنجم»، «شیطان و دوشیزه پریم»، «مثل رود روان»، «ندیمههای اودین و جادوگر پورتوبلو» و «جاسوس» و بسیاری رمانهای دیگر را به چاپ رسانده که همه کم و بیش در صدر پرفروشترینها باقی ماندهاند. اما او در تمام آثار بعد از کیمیاگر، دست به تکرار ضعیفی از خود ضعیفش میزند؛ پیرنگ، فضاها تصویرها و شخصیتها و همان استعاره بازگشت به خویشتن خویش با اندکی تغییر، همان است که در کیمیاگر بود. تلاشی مذبوحانه برای ماندن با همان داستانی که در سراسر دنیا خواننده عام را با خود همراه کرد، بدون آنکه دست به خلق رمانی با ساختار و فرم متفاوت و جدیتر بزند. او هرگز نتوانسته در آثارش به سبکی جدی در فرم و خلق شخصیتهایی ماندگار دست یابد. رمانهای وی حتی از داشتن تصویر محوری برای ماندگاری طولانی و عمیق در ذهن مخاطبانشان خالی هستند. البته تا اینجا نمیتوان چندان ایرادی به این رمانها وارد کرد، زیرا به هر حال این نوع از داستان نیز حیات خود و خواننده مخصوص به خود را دارد. بدونتردید در سراسر دنیا خوانندگانی که به ادبیات و جزئیاتش جدی نگاه نمیکنند، فراوان هستند اما شگفتی آنجاست که در ایران و میان خوانندگان ایرانیاش، کیمیاگر و رمانهای پس از آن، بهعنوان رمانهای فاخر و صرفا با استفاده از مفاهیم سطحی عرفانی، ادبیات کمالگرا محسوب میشوند. طبیعتا سایه سنگین نام این نویسنده پرآوازه موجب شد تا زمانی بس دراز طول بکشد تا سرهشناسان داستان و ادبیات بتوانند روی نامِ بر فراز قله پائولو کوئیلو نقدی بزنند و ناسره بودن داستانها و تفکر درون آنها را اعلام کنند.
برزیلیها نخستین منتقدان کیمیاگر
درحالیکه کیمیاگر و رمانهای پس از آن در حال شکستن رکورد فروش در سراسر دنیا بودند، منتقدان برزیلی پیش از منتقدان ادبی دیگر نقاط جهان، نقدهای تند خود را متوجه پائولو کوئیلو کردند و او را نویسندهای سطح پایین، با آثاری سطحی و ساده خطاب کردند. اکنون باید در همین جا بر نقد جدی و آگاهانه منتقدان برزیلی صحه بگذاریم و بگوییم که بسیاری اوقات، داستانها به تخیل نقبی میزنند تا ما بتوانیم آنچه را در جهان واقعی برای گفتنش ممنوعیت داریم، به جهان داستانی ببریم و روایتش کنیم، اما داستانهای پائولو کوئیلو گویی از جهان دیگری میآیند و از جهان دیگری حرف میزنند که هیچ ارتباطی با ما ندارند و همه کم و بیش در یک سطح هستند.
سطح پایین عامهپسندی در ایران
استقبال خوانندگان عام از داستانی عامهپسند در همه جای دنیا طبیعی است و دور از انتظار نیست، اما اینجا باید یک پرسش جدی مطرح کنیم؛ چرا در ایران داستانی عامهپسند، فاخر تلقی میشود؟ در حالی که همان داستان در تمام دنیا خوانندگان عام خود را دارد و در همان سطح با آن برخورد میشود و حتی منتقدان هموطن خود نویسنده بر این گونه داستانها میتازند. آیا سطح عامهپسندی در ایران آنقدر پایین است که کیمیاگر، نه داستانی برای نوجوانان و خوانندگان عام مانند تمام دنیا، که برای قشر جوانان دانشجو و تحصیلکرده، جذاب و خواندنی میشود؟ آیا سطح نقد و اعتماد به نفس در آنان که دستی بر ادبیات و هنر دارند، آنقدر پایین است که نویسندهای عامهپسند مورد استقبال محمود دولتآبادی و عزتالله انتظامی و وزیر ارشاد قرار میگیرد؟
دیدگاه تان را بنویسید