چاپ غیرقانونی و تکثیر بیرویه کتابهای در حال انتشار
کتاب علیه کتاب
تکثیر و فروش غیرقانونی کتاب به مهمترین آفت کتاب تبدیل شده تا علیه خود کتاب عمل کند و گویا قانون بازدارندهای هم برای این تبر بر ریشه فرهنگ، وجود ندارد هوشیاری خواننده و مصرفکننده کالای فرهنگی و کتاب ضروری مینماید و از طرف دیگر مجلس قانونگذاری و کمیتهها و کمیسیونهای فرهنگی باید با جدیت در پی تصویب قوانین مؤثر در این رابطه باشند
افسانه فرقدان- روزنامه نگار
خیابان انقلاب را که از پیادهروی دست چپ چهارراه ولیعصر به طرف میدان انقلاب راست بگیری و بروی، به تعداد کتابفروشیهای کمکدرسی و کنکوری و آموزش زبان تضمینی، دستفروش کتابهای اُفست را میبینی که کتابها را روی گونیهای چندمتری مرتب چیدهاند و داد میزنند که کتاب نایاب احمد محمود، آثار صادق هدایت، دو قرن سکوت، مأموریت برای وطنم و... میتوانی دیگر باقیاش را گوش نکنی. نزدیکشان که شوی میبینی که عدهای دانشجوی اهل کتاب و هنر دورشان جمع شدهاند یا نشستهاند و کتابها را ورق میزنند. کنجکاو میشوی که بروی و ببینی اداره ارشاد چه کتابی را ممنوع کرده تا تو هم از قافله عقب نمانی و یک چاپ افست بیکیفیت بخری و خوشحال که ممنوعهای در میان کتابهای قفسه کتابخانهات جای دادهای و ممکن است فردا همین هم گیرت نیاید. یعنی یک زمانی همینطور هم بود. چند دستفروش کتابهای دسته دوم و نایاب، گوشه و کنار همین پیادهروی چهارراه ولیعصر تا میدان انقلاب بودند که چندتایی کتاب کنار خیابان میگذاشتند و کارت و شماره تلفن داشتند که کتابهای ضروری برایت پیدا کنند و البته که ارزان هم تمام نمیشد. یعنی همین دور زدن قانون حاکم بر چاپ کتابها هم قانونی داشت برای خودش. میتوانستی مطمئن باشی که کتابهای بهروز و چاپ شده توسط ناشر در کتابفروشیها است و کتابی را که دیگر چاپ نمیشود و حالا حالاها امکان چاپش هم نیست میتوانی سفارش بدهی یا توی همین پیادهرو پیدا کنی و اگر بابتش پول زیادی هم دادی باز هم دلت نسوزد.
قانون بیقانونی
آن وقتها دستفروش کتابهای دستدوم و کتابهای نایاب متخصصی بود برای خودش و جنسشناس بود. نویسنده و تاریخچه کتاب را خوب میشناخت و میدانست گوهری که میفروشد چند میارزد و تو دقیقا دنبال چه چیزی هستی. دستت را میگرفت و یک راست میبرد بالای سر خود اصل جنس. یک جورهایی همهچیز برای خودش قانون داشت، حساب و کتاب داشت و اعتمادی بود و میدانستی پولت را داری کجا خرج میکنی و آیا ارزشش را دارد یا نه. میدانستی چه کتابی را از کتابفروشی بخری و چه کتابی را از دستفروش پیدا کنی.
کتابهای پرفروش به جای کتابهای نایاب
اما حالا قصه از لونی دیگر است؛ دستفروشهای پرتعداد همین پیادهروی چهارراه ولیعصر تا میدان انقلاب از اسم نویسنده کتابی که میفروشند هم اطلاعی ندارند. معلوم است یکی این کتابها را گذاشته روی دستشان که ببرد و بفروشد و فلانقدر دستمزد بگیرد. اما موضوع مهمتر این است که این کتابها دیگر کتابهای نایاب و ممنوعه نیستند. بلکه کتابهای پرفروش ناشرانی هستند که با مجوز چاپ هنوز در حال چاپ آن کتاب هستند. دستفروشان به خریدار ناآگاه و اغلب ترم اولیهای دانشگاههای خیابان انقلاب دروغ میگویند و کتابها را با قیمتهای مختلف ارزان یا برابر با قیمت خود کتاب در کتابفروشیها، به خریدار میفروشند. کیفیت افست و جوهر و کاغذ تنها برای یک بار خواندن آن کتاب جواب میدهد و حتی برای ماندن سالیان در قفسه کتابخانه و استفاده دیگران که بماند. یعنی جوهر روی کاغذ در حال پاره شدن چنان پخش میشود که اگر بتوانی یک بار هم آن را بخوانی، جای شکرش باقی است. اغلب کتابهای ممنوعه هم با حذفیات و سانسور به فروش میرسند، که در غیر این صورت اصلا نمیتوانستند روز روشن کتابها را بفروشند.
دستفروشان ناشران گمنام
برخی از این کتابها هم توسط ناشران کوچک گمنام از روی کتابهای پرفروش ناشران معتبر کپیبرداری میشود و با جلد و نام دیگری یا همان نام و اسم یک مترجم قلابی کنار خیابان به فروش میرسند که همین موجب متضرر شدن ناشران و تبدیل شدن به یکی از مشکلات عدیده آنها برای چاپ کتابهای معتبر و پرفروش شده است. حالا این روزها میتوانی اصل کتاب را با همان قیمت یا با کیفیتی بهتر درست در ویترین روبهروی دستفروشی که کتاب را از آن خریدی ببینی. این روزها این دستفروشان هم خریدار حرفهای ندارند، چون کم و بیش خواننده حرفهای میداند که کدام کتاب در حال چاپ است و کدام کتاب در حال چاپ نیست. اما این آگاهی هم هنوز نمیتواند از آسیبی که به چاپ کتاب میزنند یا ضرر مالیای که متوجه ناشر میکنند، جلوگیری کند. بنابراین تکثیر و فروش غیرقانونی کتاب به مهمترین آفت کتاب تبدیل شده تا علیه خود کتاب عمل کند و گویا قانون بازدارندهای هم برای این تبر بر ریشه فرهنگ، وجود ندارد. و با این وضعیت بحرانی کاغذ، همچنان خبر از خمیر کردن برخی کتابها و فروش کیلویی برخی دیگر به گوش میرسد و این میتواند بدترین سرانجام برای یک کتاب باشد که یا بدون برنامهریزی مناسب و ارزیابی چند و چون و فقط از روی شهوت شهرت و چاپ کتاب توسط نویسندگان و شاعران به چاپ میرسند یا ناشران براساس مناسباتی کتابی را چاپ میکنند که با شکست مواجه میشود. حالا این کتابها یا چاپ اصلی هستند یا چاپ افست. مهم این است که تمام هزینه چاپ و خرید کاغذ، خمیر میشود یا در واقع به عنوان کالایی بیارزش با قیمت 1000 تومان در سبدهای مخصوص جورابفروشی فروخته میشوند.
جای خالی قانون در بازار کتاب
البته برخی ناشران به دنبال پیدا کردن راهحلی برای این مشکل بودهاند و باز هم عدهای در این میان دچار آسیب شدهاند. ناشرانی که تلاش کردند شکل فعالیتشان را با اوضاع بازار کتاب منطبق کنند. یعنی برخی از کتابهایی را که چاپ میکردند، از دور خارج کردند، برخی کتابها را با تیراژ پایین چاپ کردند و برخی کتابها را بهصورت دیجیتالی منتشر کردند. در واقع هزینه نشر کتابهای دیجیتالی یا برابر با کتاب چاپی تمام میشود یا در برخی مواقع بالاتر هم میرود، اما چون تیراژ کم است، هزینهها را کاهش میدهد. از نظر ناشران، انتشار دیجیتالی کتاب برای کتابهای کمشمارگان مناسب است اما برای کتاب پرشمارگان از 1000 نسخه به بالا انتخاب مناسبی نمیتواند باشد. چرا که بر اساس آمار برخی ناشران از هر 1000 نسخه منتشر شده 600 نسخه آن در انبار میماند. چاپ دیجیتالی کتاب هم به مخاطب لطمه وارد میکند، اما عملا چاره دیگری برای ناشران باقی نمانده است. چراکه چرخه معیوب تولید کتاب و بازار نابسامان و بدون قانون تکثیر کتابها، به ناشران آسیب جدی وارد میکند و آنها را از چرخه فعالیت خارج میکند. نکته مهمی که چندان مورد توجه قرار نمیگیرد این است که ناشران بعد از مدتی دیگر دست به انتشار کتابهای پرریسک که در معرض چاپ غیرقانونی قرار میگیرند، نمیزنند و در نتیجه چاپ افست بیکیفیت تکثیرهای غیرقانونی بازی را میبرند و همچنان در بازار باقی میمانند و به حیات خود ادامه میدهند و پس از مدتی یک کتاب قانونی و معتبر دیگر در کتابفروشیها پیدا نمیشود و خواننده مجبور است به همان چاپ بیکیفیت که حالا دیگر با قیمت بالاتری هم فروخته میشود رضایت دهد. اما مسئله مهم و اساسی این است که همچون قانون کپیرایت، قانون بازدارندهای وجود ندارد و بازپرسهای دادسرای فرهنگ و رسانه هم با قدرت و جدیت به این مسائل رسیدگی نمیکنند و اجرای قوانین نیز با ضعف پیش میرود. هزینه قانونشکنی فرهنگی بهویژه در حوزه کتاب در ایران بالا نیست و سودجویان در حریم امن بیقانونی به فعالیتهای خود ادامه میدهند. از طرف دیگر در چنین شرایطی کتابفروشان نیز دیگر همچون سابق به سلامت و شناسنامه کتابی که دریافت میکنند، اهمیت نمیدهند و این در کنار ترجمههای کپی و پرایراد و غیرحرفهای و دزدی تألیفات، بیاعتمادی را ایجاد میکند که به خواننده نیز لطمه وارد میکند و او دیگر برای قراردادن یک کتاب حتی در ماه در سبد ماهانهاش رغبتی ندارد.
قاچاقچیان، همسایه اتحادیه ناشران و کتابفروشان
آشفتگی و نابسامانی در وضعیت کتابهای غیرقانونی تا بدانجاست که یک انبار کتاب قاچاق و غیرقانونی در حالی کشف میشود که انبار در محدوده خیابان روانمهر قرار دارد و ساختمان اتحادیه ناشران و کتابفروشان در تقاطع خیابان روانمهر و فخر رازی است. یعنی درست چند ساختمان آنطرفتر و در همسایگی اتحادیه ناشران و کتابفروشان، چند وانت نیسان کتاب قاچاق و غیرقانونی کشف و ضبط میشود و این نشان میدهد که متخلفین فرهنگی از چه آرامش و خونسردی برخوردار هستند که مانند پوشک بچه انباری در اطراف کرج را انتخاب نکردند و نه حتی ساختمانی دور از اتحادیه ناشران. بلکه درست در همسایگی اتحادیه در حال تخلف بودهاند.
کتابهایی که علیه کتاب
عمل میکنند
بنابراین اگر چه ظاهر آنچه میبینیم کتاب است و لابد مفید است و برای فرهنگ ضروری است. پیشتر ذکر کردیم که چنین نیست و هر تولید چاپی نمیتواند عنوان کتاب را با خود حمل کند، اما همین کالای بهظاهر کتاب و به ظاهر فرهنگی میتواند علیه کتاب و فرهنگ عمل کند و در درازمدت با به هم زدن بازار، آسیبهای جبرانناپذیر و اصلاحناشدنیای به روند تولید و چاپ کتاب بزند. آسیبی که در آن هم مؤلف و مترجم و هم ناشر و تمام عوامل وابسته به آن، هم کتابفروش معتبر و هم خواننده لطمه میبیند. در نتیجه علاوه بر اقدامات پیشگیرانه ناشران که دستشان در این باره تا حدود زیادی بسته است و قانونی از آنها حمایت نمیکند، هوشیاری خواننده و مصرفکننده کالای فرهنگی و کتاب ضروری مینماید و از طرف دیگر مجلس قانونگذاری و کمیتهها و کمیسیونهای فرهنگی باید با جدیت در پی تصویب قوانین مؤثر در این رابطه باشند. البته اجرایی شدن آن توسط دولت و قوه قضائیه نیز برای سر و سامان دادن به آشفته بازار دست بالا را خواهد داشت.
ادامه حیات یک کتاب که برای تولید آن تلاش فراوان شده و حاصل عمر مؤلفی بزرگ و مترجمی پیشکسوت در این حرفه است و ناشرانی که برای سرمایهگذاری روی آن پیشقدم شدهاند، برای چیده شدن دیوارهای فرهنگی یک جامعه ضروری است تا ناشر و مؤلف و مترجم همچنان بتوانند با اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهند. اما صفحه کتاب این مطلب را برای هشدار به خریدار کتابهای غیرقانونی مطرح کرد تا تصویب قوانین کی و چهطور به کمک بهبود شرایط بیایند. تا آن زمان خواننده کتاب باید سره را از ناسره تشخیص دهد و هزینهای بابت یک کالای بیارزش نپردازد.
دیدگاه تان را بنویسید