از اولین خیابان ایران تا شیشههای رنگی اُرسیخانه صد ساله در سفر به قزوین
سرزمینی که نباید از آن غافل شد
پگاه دهدار- راهنمای گردشگری
قزوین شهریست که هر کدام از ما ممکن است هزاران بار از آن رد شده باشیم! قزوین به خاطر موقعیت جغرافیایی خاص و به دلیل قرار گرفتن در گلوگاه ارتباطی استانهای شمالی و غربی کشور، سبب شده بسیاری از مسافرانی که قصد سفر به استانی را دارند در میان راه از قزوین نیز رد شده باشند. اما به راستی تنها قابلیتی که قزوین دارد صرفا محدود به همین است؟
تصمیم گرفتم تا یک روز به این شهر با پیشینه تاریخی و جاذبههای بسیار سفر کنم تا از نزدیک بیشتر و بهتر با قابلیت و زیباییهای این شهر آشنا شوم...
صبح سفر خودم را شروع کردم و در مسیر حدودا دو ساعتهای که در پیش داشتم مثل همهی سفرهام شروع کردم به مطالعه در مورد شهری که مقصدم بود.
متوجه شدم که نوشتههای باستانی یونان، قزوین را با نام «راژیا» معرفی میکند و پس از آن در نوشتههای اروپایی این شهر با نام شهر باستانی «آرساس» یا «آرساسیا» شناخته میشده است. اشکانیان قزوین را به نام مؤسس آن «اردپا» میخواندند؛ و ساسانیان نام این شهر را «کشوین» (یعنی سرزمینی که نباید از آن غافل شد) نهاده بودند. در بعضی از متون نام این شهر «قسوین» (یعنی شهری که مردمی پر صلابت و استوار دارد) ذکر شده است. اما در هرصورت مورخان و باستان شناسان عصر حاضر قزوین را عربی شده «کاسپین» میدانند؛ و بر این باورند که قوم کاسپیها که در سواحل دریای کاسپین زندگی میکردند به مرور کوچ کردند و شهر قزوین را بنا نهادند و به همین دلیل است که در متون کهن عثمانی و عربی نام دریای خزر «بحرالقزوین» ذکر شده است.
دانستم که پیشینهی تاریخی قزوین به دوران مادها برمیگردد. آن زمان که ناحیه کوهستانی جنوب و جنوب غربی قزوین جزئی از قلمرو مادها به شمار میرفت و همواره مورد تاخت و تاز اقوام و قبایل مختلف، از جمله اقوام آشور و کاسیها، قرار داشت.
بنای اولیه شهر قزوین درعصر ساسانیان و توسط شاپور ساسانی معروف به ذوالاکتاف نهاده شد و بعدها در عصر صفوی و در زمان شاه تهماسب این شهربه مدت ۵۷ سال پایتخت بوده است و به همین دلیل است که این شهر مملو از موزه و بناهای تاریخی است.
زبان مردم قزوین فارسی همراه با لهجهی خاص قزوینی است و زبانهای تاتی، گیلکی و آذری نیز رایجترین زبانهای شهر قزوین هستند. علیرغم جمعیت قابل توجه آذریها، تاتها و گیلکها در شهر قزوین، اغلب آنها بومی خود شهر نیستند و از نقاط دیگر استان به این شهر آمدهاند، بهخصوص که اکثر اهالی شهرها و روستاهای استان قزوین را تات ها و آذری ها و گیلک ها تشکیل می دهند. کردها و لرها از دیگر اقوام شهر قزوین هستند.
غرق تاریخ و پیشینهی قزوین بودم و بدون آنکه متوجه شوم دو ساعت طی شده بود و من به شهر رسیدم.
من همیشه دوست دارم وقتی به شهری ناشناخته میروم از گوگلمپ استفاده کنم و مسیرها را از رویش پیدا کنم. به من حس کشف کردن آن شهر را میدهد و به محض اینکه به قزوین رسیدم گوگلمپام را روشن کردم و متوجه شدم اغلب اماکن تاریخی و گردشگری قزوین همگی در یک محدودهی شهری هستند و این نکتهی بسیار مثبتی بود تا بتوانم فرصت داشته باشم بیشتر در این شهر پیادهروی کنم و در میان خیابانها و کوچه پس کوچههایش قدم بزنم و از حال و هوای شهر و مردم آن با خبر شوم...
نخستین خیابان ایران
این تیتر بسیار کوتاه آن قدر برایم جالب و هیجانانگیز بود که میخواستم اول از هر جایی این جاذبه را ببینیم.
خیابان سپه قزوین امروزی، نخستین خیابانی است که در ایران و در عصر صفوی طراحی و ساخته شد. و زمانی که شاه تهماسب صفوی دستور به ساخت آن داد نام «خیابان» را برای آن برگزید و حتی بعدها در زمان شاه صفی به محلهای که این خیابان در آن قرار داشت «محلهی خیابان» میگفتند.
و بعدها در عصر کنونی این خیابنی که به عنوان اولین خیابان ایران نیز هم ثبت ملی شده است به سپه نام گرفت و واژهی خیابان برای همهی فضاهای شهری این چنینی به کار گرفته شد.
سر در عالی قاپو
در ابتدای خیابان سپه سر دری عظیم با کاشیکاری و گچبریهای بسیار زیبا چشمنوازی میکنند. این سردر، ورودی اصلی به دولتخانه دوران صفویه بود. این بنا نخست در دوره شاه طهماسب ساخته شده و در زمان شاه عباس اول به صورت کنونی تغییر شکل یافته است. در دوران ناصر الدین شاه نیز، تعمیرات و اضافاتی صورت گرفت و در دوران پهلوی اول به علت اقامت پلیس در آنجا ابتدا نام «نظمیه» و سپس «شهربانی» در ترنج بالای سردر به خط عبدالعلی پزشکیان، معلم خط قزوینی، گچبری انجام گرفت و در زمان پهلوی دوم قسمت اضافی بالای سردر را حذف کردند. سر ام را که بالا گرفتم بر پیشانی این سردر رفیع که ۱۷ متر ارتفاع دارد، کتیبهای با کاشی معرق به خط ثلث از علیرضا عباسی - خوشنویس معروف عهد صفوی - جلوهگری میکرد و توجهم را جلب کرد.
قزوین پایتخت بزرگ خوشنویسی ایران نیز هست و از جمله خوشنویسان معروف خط پارسی میتوان به میرعماد قزوینی اشاره کرد.
آب انبار سردار بزرگ
آب همیشه با توجه به موقعیت جغرافیایی گرم و خشک ایران همیشه مورد توجه ایرانیان بوده و شیوههای متفاوت به دست آوردن و نگهداری از آب سبب شکلگیری شیوه معیشت و در کنار آن آداب و رسوم و فرهنگ های بسیاری شده است. یکی از این شیوهها ساخت آب انبار است.
آب انبار سردار بزرگ قزوین بزرگترین آب انبار تک گنبدی در ایران و جهان است که برای وارد شدن به آن ابتدا باید پنجاه پله سنگی به سمت پایین آمد و بعد حیرت کرد از عظمت و شکوه آن. این آب انبار یک نظام بزرگ و جالب از آبرسانی شهری محسوب میشود که حجم مخزن آن بالغ بر سه هزار مترمکعب است.نگهداری آب در آب انبار فوت و فنهای بسیار جالبی دارد. مثلا اینکه دیوارهی آب انبار را مواج میساختند تا آب در حرکت و تلاتم باشد و حجم زیاد آب به دیوارهها فشار وارد نکند و سبب ترک و شکستگی شود. برای جلوگیری از فاسد شدن آب یا درونش ماهی قرمز میانداختند و یا بر روی سطح آب خاکستر می پاشیدند تا خاکستر یک لایه بر روی آب ایجاد کند و مانع از ورود آلودگی به داخل آب شود.
در بیرون و قسمت پایینی دیوارهی آب انبار مجراهایی وجود دارد که مردم از طریق آن آب مورد نیاز خود را در ظرفهایشان پر میکردند.
میگویند در قدیم وظیفهی تامین آب خانه با زنان و دختران بوده است و آنها بودند که به آب انبارها میآمده اند. و خیلی از زنان ازین طریق برای پسرانشان دختری را انتخاب میکردند! به این صورت که چون مجراهایی که پایین تر از سایر مجراها بود آب تمیزتری داشت دختری که ازین مجراها آب برمیداشت در نظرشان باهوشتر بود و به همین علت او را به عنوان عروس خانواده خود میپسندیدند.
قیمه نثار
غرق زیباییهای قزوین یودم که احساس گرسنگی کردم و وقتی نگاهم به ساعت افتاد متوجه شدم که از ظهر دارد میگذرد و من گذشت زمان را احساس نکردهام.
به هتل خانه بهروزی رفتم. خانهی بهروزی از بناهای مربوط به قاجار است و امروزه پس از مرمت به هتل و رستوران تبدیل شده است و فضاهای مختلفی دارد که یک بخش آن بهشت نام دارد. بهشت در حیاط این خانه، با چند تخت در اطراف حوض و زیر سایه درختان حیاط برپا شده است.
سفارش قیمهنثار دادم تا برای اولینبار این غذای قزوینی را در مهدش امتحان کنم . متوجه شدم که روزهای جمعه بر روی ایوان ارسیبندی شده این خانه و رو به بهشت موسیقی زنده اجرا میشود...
دقایقی گذشته بود که قیمه نثار من آماده شد و میتوانم بگویم یکی از خوشمزهترین غذاهایی بود که تا کنون در سفرهایم امتحان کرده بودم.
پس از صرف نهار به گشت و گذارم در قزوین ادامه دادم...
کاروانسرای سعدالسطنه
سرای سعدالسلطنه قزوین بزرگترین کاروانسرای سرپوشیده و مرکزتجاری داخلی شهری کشور هست که با وسعتی بیش از ۶/۲ هکتار در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و به دستور سعدالسطنه حاکم وقت قزوین ساخته شد .
امروزه این بنا مرمت و احیا شده و قدم زدن در آن حس قدم زدن در میان تاریخ را به من میداد. پس از مرمت حجره و مغازههای مختلفی در آنجا شکل گرفت اعم از فروشگاه لباس و زیورآلات و صنایع دستی. همچنین رستوران، شربتخانه و کافههای مختلفی در این کاروانسرا هستند که از معروفترین آنها میتوان به کافه سعدالسطنه اشاره کرد.
خانه امینیها
خانه و حسینیه امینیها، از خانههای زیبا و اعیانی قزوین است که توسط حاج محمد رضا امینی از اعیان تجارقزوین در مغرب رودخانه دزج ساخته شد که بعدها در زمان پهلوی اول، رودخانه پر شده و خیابان مولوی به جای آن احداث شد.
این ساختمان در سال ۱۲۷۵ هجری قمری با دو طبقه بنا گردیده و در آن وقت مبلغ چهل و هشت هزار تومان صرف ساخت آن شدهاست.
این خانه ی صد و اندی ساله ی زیبا و بسیار باشکوه توسط حاج محمدرضا امینی وقف حسینیه شده و وصیت شده تا نود و نه نسل بعد از ایشان مراسم حسینی را در این منزل برگزار کنند. در حال حاضر نسل پنجم آقای امینی در قید حیات هستند و هرساله به اجرای مراسم می پردازند.
از این خانه درساخت فیلم های بسیاری از جمله شب دهم استفاده شده و از ویژگیهای جالب بنای این خانه استفاده از شوفاژ را میشود نام برد که قطعا جز اولین خانههایی بوده که در زمان خودش از این سیستم گرمایشی استفاده می کردند. و از دیگر ویژگیهای جالبِ این بنا آینه کاریها و گچ بری آن است که بر عکسِ اکثرِ بناها، گچبری بر روی آینه استفاده شده است.
همچنین وجودِ دو بخش تابستانه و زمستانه با اُرسیهایی بسیار خیرهکننده که در قسمت بالایی اُرسیها نماد صور فلکی و ماههای سال درج شده و زمانی که نور خورشید به هر کدام از نمادها میتابد نمایانگر آن ماه از سال میباشد. در هنگام روضهخوانی با بلند کردن ارسیها، هر سه تالار یکی میگردند و محوطه سر پوشیده بزرگ و آیینه کاری زیبایی تشکیل میدهند. در وسط تالار بزرگ چهلچراغ آویخته شده و فرشهای تالار یک تخته و عتیقه بودهاست. زیر تالارها خالی بوده وسردابه، زیرزمین، شربتخانه و انبار ساختهاند که امروزه قسمت زیرین خانه به محلی برای نمایش اداب و رسوم و وسایل مورد نیاز برگزاری مراسم حسینی تبدیل شده است.
دل کندن از این خانه با شیشههای رنگی ارسیهایش و حیاط با صفااش برایم بسیار سخت بود. فرشهای قرمز رنگ و تالارهای بزرگاش همراه با پشتیهایی برای نشستن و تکیه دادن که مرا به دوران کودکیام میبرد و حسی آرامشبخش یه من میداد.
هوا رو به غروب میرفت و میدانستم بسیار جا هست که هنوز قزوین به من نشان نداده و وقتم کوتاه است.
پس لاجرم به ترک خانهی امینیها و قزوین شدم تا بار دیگری که به این شهر بازگردم...
دیدگاه تان را بنویسید