معرفی کتاب
دگردیسی کمونیسم مارکس
کتاب دگردیسی کمونیسم مارکس (از جنبش سرمایهستیز کارگر به حزب ایدئولوژیک سرمایهداری دولتی)، تألیف محسن حکیمی که نشر اختران به چاپ رسانده، به بررسی وضعیت کارگران در برابر سرمایه میپردازد و شرایط اجتماعی و اقتصادی و سیاسی را در زمان ظهور مارکس در اندیشه فلسفه غرب بررسی میکند، پس از آن فعالیتهای انتقادی و انقلابی مارکس را با پسزمینه فضای جامعه اروپا در قرن نوزدهم برمیشمرد و مانیفستهای مارکس را از آغاز تا پایان و تأثیر آنها را روی جامعه بررسی میکند و پایههای آغازین بنای جمعیت کمونیستی در میان جامعه کارگری را مرور میکند.
بهطورکلی کتاب به ناتوانی رویارویی طبقه کارگر چه در سطح ملی و چه در سطح بینالمللی در برابر یورش بیامان و همه جانبه سرمایه میپردازد؛ اینکه طبقه کارگر نتوانسته سطح معیشت را ثابت نگه دارد چه برسد به اینکه به سرمایه یورش ببرد و آن را عقب براند و قیام ابریشمباف فرانسوی با شعار «یا کار میکنیم تا زندگی کنیم، یا میجنگیم تا بمیریم»، دیگر پایان گرفته است. یافتن دلایلی این امر، از یک سوی مستلزم کندوکاو در تحول رابطه اقتصادی و اجتماعی سرمایه و ظرفیتهای آن برای برونرفت از بحرانهای ادواری است که کتاب به آن میپردازد و به این نکته اشاره میکند که دگردیسی کمونیسم مارکس به پسرفت مبارزه طبقه کارگر در نهایت بر ضعف و ناتوانی تاریخی طبقه کارگر، ابتدا در آلمان و سپس در روسیه سایه افکنده است.
بخش عمده کتاب به بررسی هجوم نظری بورژوازی دولتی روسیه و استحاله نظری کمونیسم مارکس و تبدیل آن به حزب ایدئولولژیک نماینده سرمایهداری دولتی اختصاص دارد و درونمایه اصلی کتاب نشان میدهد که تجربه لنینیسم و استالینیسم و بهطورکلی شکست و فروپاشی شوروی تاکنون عمدتا از نظرگاه دفاع از سرمایه مورد نقد قرار گرفته است و این کتاب موضع ستیز با سرمایه را به نقد میکشد بازیایی لنین را در عصر کنونی هیاهوی بسیار برای هیچ میداند.
کتاب نتیجهگیری میکند که لازمه وجود جنبش کارگری سازمان یافته، مستقل و سرمایهستیزی که خود را واجد صلاحیت برای بهدست گرفتن قدرت سیاسی و اداره جامعه بداند، علاوهبر برخورداری از نیروی مادی، برخورداری از افق و دورنمای ضد سرمایهداری مدون متمایز را افقهای احزاب سیاسی میداند و در نهایت خاطر نشان میکند که ویژگیهای کارگری به مواردی برمیشود در کتاب به تنهایی محدود نمیشود، بلکه اینها فقط مهمترین خصوصیات این سازمان ضد سرمایهداری میداند و تاریخ جنبش کارگری در بسیاری از کشورها نشان داده که سازمانیابی شورایی کارگران برای از سرمایهداری امکانپذیر است. در سالهای اخیر نیز حرکتهایی چون جنبش والاستریت در آمریکا و جنبشهای شبیه با آن در اروپا نزدیکی زیادی با سازمانیابی شورایی داشتهاند و میتوانند به مصادیق آن تبدیل شوند، مشروط بر آنکه از تجارب ناکام خود درس بگیرند و برنقاط ضعف و ناکارآمدی خود چیره شودند.
کتاب در فصلبندی به بررسی نظریات مارکس و انگلس میپردازد و درباره حزب لنین در روسیه بحث میکند بازگشت به شرایط حزب لنین را بیهوده میشمارد. کتاب معتقد است که بیشک در گذشته مبارزات تاریخی کارگران جهان بر ضد انواع و اقسام دولتهای سرمایهداری با نقاط ضعف فراوان همراه بوده است؛ نقاط ضعفی که محصول ناتوانی تاریخی طبقه کارگر بوده است. اما به رغم این نقاط ضعف، نمیتوان فرازهای درخشان پیکار کارگران جهان با سرمایه را انکار کرد؛ فرازهایی که اکنون انگار به رویدهایی از یاد رفته یا رویاهایی دسترسی ناپذیرتبدیل شدهاند که طبقات کارگر در کشورهای مختلف باید حسرت آنها را بخورند.
دیدگاه تان را بنویسید