افسانه فرقدان

این روزها که مردم به‌رغم کمبود وقت و حجم عظیم کارها و ورود تکنولوژی وقتگیر و گوشی‌های هوشمندِ حالا دیگر ضروری در زندگی روزمره انسان مدرن؛ همچنان ترجیحشان بر این است که رمان بخوانند و حالا اگر نه رمان‌های دو هزار صفحه‌ای و پیچیده-ای مثل «جنگ و صلح» را، رمان‌هایی با حجم کمتر که حداقل چند روز با خود همراه و درگیرشان کند، و از همین قرار است که ناشران هم به چاپ رمان، آن هم از نوع رئالیسم عاشقانه‌اش رغبت بیشتری نشان می‌دهند تا با هزینه‌های سرسام‌آور چاپ و نشر، کتابی روی دستشان نماند و بتوانند با سلیقه عام همراه شوند و مشتری بیشتری برای کالاهایشان داشته باشند، کمتر به مجموعه داستان کوتاه برمی‌خوریم و داستان کوتاه گوهر کمیاب کتاب‌فروشی‌هاست، چراکه نویسندگان هم بعد از نوشتن یک مجموعه داستان، به سمت نوشتن رمان خیز برمی‌دارند تا به تقاضای ناشر و البته مخاطبان پاسخ دهند و تا موهایشان به سپیدی نگراییده، شاهد چاپ کتابشان و در پی آن چاپ‌های چندمش باشند. حالا می‌شود حساب کرد که در این میان، مجموعه داستانی که بی‌نقص باشد و شتاب‌زده نوشته نشده باشد، از آن دست گوهرهایی است که هر چند سال یک بار بر دریای صنعت نشر ظهور می‌کند.

بسیاری از صاحب‌نظران بزرگ ادبیات جهان، داستان کوتاه را فنی‌تر و هنری‌تر از رمان می‌دانند، زیرا نویسنده باید در تعداد کلمات کمتر و صفحات کمتری مثلا حدود 4 تا 10 صفحه، تمام آنچه را رمان‌نویسان در 200 تا 1000 صفحه می‌گویند، روایت، فضاسازی و شخصیت‌پردازی کند، دیالوگ بگوید، گره داستانی ایجاد و درنهایت از داستان گره‌گشایی کند. بنابراین هنر داستان گفتن و مهتر از آن داستان کوتاه نوشتن کاری به غایت تکنیکی و دشوار است و البته جمعیت کسانی که به سمت داستان کوتاه می‌روند، فارغ از مشکلات آن در نشر و عدم استقبال خوانندگان، بسیار اندک است. از میان این جمعیت در اقلیت؛ داستان‌نویسی که بتواند از پس این هنر مدرن که در قرن بیستم از مغرب‌زمین وارد ادبیات ایران شد، برآید بسیار اندک است. از این روی، مجموعه داستان «من قاتل پسرتان هستم»، نخستین مجموعه داستانی است که صفحه کتاب به آن می‌پردازد.

مجموعه داستان «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان است که تاکنون دو فیلم سینمایی با اقتباس از دو داستان این مجموعه ساخته شده است. این مجموعه داستان را نشر افق منتشر کرده است.

احمد دهقان از بازماندگان به قول خودش، هشت سال دفاع مقدس است که نگاه درست و شجاعانه و بدون داوری خود را صرف داستان‌گویی از جنگ کرده است و به جرأت می‌توان گفت متفاوت‌ترین نوع نگاه و روایت را از حادثه‌ای مهم در تاریخ معاصر داشته که تأثیری شگرف بر ادبیات ایران، به‌ویژه ادبیات داستانی آن گذاشته است. این مجموعه شامل 10 داستان است. در میان مجموعه داستان‌ها کمتر مجموعه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که تمام داستان‌هایش درجه یک باشند و این مجموعه، یکی از آن‌هاست. احمد دهقان زبان ساده‌ای را برای روایت انتخاب می-کند و روایت‌هایش را به دور از هرگونه پیچیدگی بیان می‌کند. تعلیق در داستان‌های این مجموعه بدون تصنع است و داستان‌ها چنان از مفاهیم انسانی که گاه دور از ذهن می‌نمایند، بهره برده که نیازی نمی‌بیند پیچیدگی و تعلیق کاذب را به داستان‌هایی این‌چنین شسته رفته تحمیل کند. نگاه رئالیستی و بدون شعار احمد دهقان درباره جنگ و حقایق آن و آدم‌هایش تصویری آن-چنان عریان به خواننده می‌دهد که موحش بودن جهان واقعی و به‌ویژه جهان واقعی جنگ را نسبت به جهان داستانی، به رخ می-کشد. احمد دهقان از زیاده‌گویی و اطناب پرهیز می‌کند و از این روی ضرب‌آهنگ داستان‌ها بسیار تند است، اما عمق حوادث به قدری زیاد است که امکان ندارد آدم‌هایی چنان واقعی و در عین حال حقیقی را از یاد برد. نویسنده در تمام داستان‌ها از ساخت تصویر مرکزی سود برده و این یعنی خواننده می‌تواند تا پایان عمرش با هر صحنه مشابهی که روبه‌رو شد، داستان‌ها را به‌ خاطر بیاورد. نویسنده از تقدس‌گرایی گریزان است و چنان بی‌پرده ابعاد جدیدی از وقایع جنگ را پیش روی خواننده قرار می‌دهد که چاره‌ای جز باور کردن آن‌ها باقی نمی‌گذارد. روای در تمام داستان‌ها خونسرد است و این مهارت نویسنده را در روایت کردن، نشان می‌دهد. احمد دهقان مجذوب داستان‌گویی و زبان و به‌ویژه نثر خودش نمی‌شود و این نقطه قوت اوست؛ تله‌ای که بسیاری از نویسندگان به دام آن می‌افتند. اگرچه اکنون اغلب ناشران توجه چندانی به طراحی‌های انحصاری جلد کتاب‌ها ندارند، اما طرح جلد این مجموعه با طراحی کیانوش غریب‌پور یکی از بهترین طرح جلدهاست. در ادامه به داستان‌ها نگاهی گذرا می‌افکنیم.

مسافر

مسافر از زبان رفیق شهید مفقودشده‌ای روایت می‌شود که یک روز صبح نامه‌ای از مادر بی‌سواد رفیقِ شهیدش در جنوب دریافت می‌کند؛ نامه هیچ دست‌نوشته‌ای ندارد، بلکه خطوط درهمی روی کاغذ رنگ و رو رفته‌ای است که در ابتدا هیچ معنایی از آن‌ها دریافت نمی‌شود. انگار خط‌های معوج شکل آدمی را نشان می-دهند که دراز به دراز افتاده است. راوی در پی حل راز این خطوط که از طرف ننه مریم، مادر رفیقِ شهیدش پست شده، پیگیر حال او و درنهایت راهی جنوب می‌شود و آن‌جاست که راز این خطوط معوج را کشف می‌کند؛ ننه مریم بعد 10 روز ناپدید شدن، استخوان‌هایی را به خیال این‌که استخوان‌های پسر شهیدش است، داخل یک گونی می‌ریزد و با خودش به خانه می-برد و کنار هم می‌چیند و پتویی را روی آن‌ها می‌اندازد. رسیدن راوی به جنوب قدری دیر اتفاق می‌افتد....

داستان مسافر، داستان پس از سال‌های جنگ است؛ داستان مادرانی که در چشم انتظاری عمر و عقل و هوش و حتی جان خود را از دست می‌دهند. نگاه متفاوت این داستان به مادران قهرمانان جنگ است که شاید تا پیش از آن‌ها تصویر دیگری داشتیم.

بلدرچین

بلدرچین داستان مردانی از جنگ است که از دل طبیعت بکر، از چوپانی، حتی بدون داشتن سواد خواندن و نوشتن، به دهشتناک‌ترین نقطه جنگ قدم می‌گذارند، در حالی‌که حتی کلاه جنگی و لباس جنگی به تن ندارند. مردانی که دغدغه هر روزه-شان آب و دانه دادن به بلدرچین‌ها وسط توپ و خمپاره است. مردانی که تن به دفاع و جنگ می‌دهند، بدون آن‌که با آن پیوندی برقرار کنند.

زندگی سگی

زندگی سگی، زندگی مجروحان جنگی، در سال‌های پس از جنگ است. مجروحانی که به قول راوی نصفه نیمه و بدون دست و پا و چشم و مداوم در حال غش کردن، حالا پس از بازگشت از جنگ گرفتار پرونده‌بازی در اداره‌ای شده‌اند تا درباره قبری را که به آن-ها تعلق گرفته، تصمیمی بگیرند....

تمبر

فیلم «رد خون» که توانست در جشنواره فجر سال گذشته اکثر سیمرغ‌ها را درو کند، با اقتباس از این داستان ساخته شده است. داستان تمبر، داستان دو دوست در همسایگی هم است و البته رویا خواهر رفیق کودکی راوی داستان. راوی و ادریس با هم شروع به جمع کردن تمبر می‌کنند. راوی در کودکی به‌طور اتفاقی سنگی را به پیشانی رویا می‌زند که در حال چیدن خرمالو از درخت خانه آن‌هاست. جای شکستگی ابروی چپ رویا برای همیشه می‌ماند تا میان این دو که در سکوت دل در گرو یکدیگر داشتند، برای همیشه شکرآب باقی بماند. جوانی این سه نفر که سرنوشت‌شان به هم گره خورده است، به دوران انقلاب و هیجان-های ناشی از آن پیوند می‌خورد. رویا به توده‌ای‌ها و پس از آن به مجاهدین خلق می‌پیوندد و یک روز پس از این‌که تمبری را که قلب یک پسر و دختر در آن به هم دوخته شده است، به آلبوم تمبر راوی و برادرش هدیه می‌دهد، ناپدید می‌شود....

نگاه متفاوت احمد دهقان در مرزبندی‌های سیاسی و جناحی، نگاهی انسانی است؛ رویا جوان و خام و بی‌تجربه و بی‌گناه، به دسته و گروهی می‌پیوندد که خیلی زود از بطن جامعه طرد می-شوند و در پی سودای آرمان‌های قدرت‌طلبان فرصت‌طلب، نه تنها شور جوانی خود را از دست می‌دهند، بلکه جان خود و موقعیت تمامی خانواده را نیز در معرض انفجار قرار می‌دهند. تمبر، روایتی تماماً انسانی از آدم‌هایی است که در وهله اول، دشمن به ‌نظر می‌رسند؛ دشمنانی که ما هرگز از چند و چون زندگی‌شان چیزی نمی‌دانیم، هرگز به آن‌سوی چهره آن‌ها ننگریسته‌ایم، در حالی که ممکن است بی‌گناهی فریب‌خورده در بکرترین جای زندگی‌مان باشند. قصه تمبر، قصه‌ای بدون مرز است.

بلیت

بلیت باز هم به قصه بازماندگان جنگ می‌پردازد، اما این بار نویسنده بی‌رحمانه ماندگان پس از جنگ را به چالش می‌کشد تا هاله تقدس را از دور سر آن‌ها کنار بزند و به‌روشنی بگوید که زندگی روزمره و غرق شدن در آن می‌تواند در هر کسی تغییراتی به‌وجود آورد که آن وقت دیگر این از جان گذشتگان دیروز، با کاسبکاران امروز فرقی نداشته باشند.

راوی برای نقد کردن چکش در یک روز برفی با مقدار زیادی پول نقد، راهی بانک می‌شود که به‌طور اتفاقی هم‌رزم قدیمی‌اش را می‌بیند؛ عیال‌وار، بیکار، گرفتار تهمت و زندان، بی‌پول و همچنان صمیمی. رفتار پس‌زننده و امروزی راوی در مقایسه با صمیمیت روزهای جبهه رفیقش، موقعیت این دو را نسبت به هم نشان می‌دهد. هم‌رزمی که جان رفیق دیگری را نجات داده و حالا او از دادن مقداری پول به‌عنوان قرض طفره می‌رود و حالا نوبت راوی داستان است که در دوراهی بزرگ قرار بگیرد....

پری دریایی

پری دریایی روایتی به‌غایت انسانی از سه مجروح جنگ است که در بیمارستانی بستری هستند و کم کم دل در گرو صدای زنی می‌سپارند که هر چند دقیقه یک بار از بلندگوی اطلاعات بیمارستان، دکتری را به یک بخش فرامی‌خواند. اگر چه این دلدادگی در آغاز پنهانی است، اما کم‌کم هر سه هم‌رزم به حرف دل یکدیگر پی می‌برند. پس از آن جست‌وجوها برای یافتن اتاق کار صدا آغاز می‌شود و مرحله بعد دیدن این پری دریایی است. راوی که شرایط بهتری برای راه رفتن دارد، پیش از آن دو، دست به کار می‌شود....

پری دریایی قصه مردانی‌ست که می‌توانند در گرماگرم جنگ، با شکمی پاره و دو پای قطع شده و دو چشم نابینا دل در گرو صدایی بسپارند که هرگز صاحب آن صدا را ندیده‌اند. انسانی‌ترین واکنشی که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید، حتی برای مردان جنگ که شاید چهره‌ای از آن‌ها به ما نشان داده شده است که تصور کنیم هرگز دلشان برای کسی نلرزیده است، اما احمد دهقان در داستانی کوتاه و ساده نشان می‌دهد که آن‌ها نیز از تمام خصیصه‌های انسانی برخوردارند، عاشق می‌شوند و در به-دست آوردن عشقشان از یکدیگر سبقت می‌گیرند و شاید در پی حذف رقیب باشند....

من قاتل پسرتان هستم

«من قاتل پسرتان هستم»، همان داستانی است که فیلم سینمایی «پاداش سکوت» با اقتباس از آن ساخته شده است.

روایت این داستان متفاوت است؛ کل داستان نامه‌ای است که غواصی برای پدر همرزم و مربی‌اش در غواصی می‌نویسد. نویسنده نامه در حال اعتراف به قتل است. او در نامه به شرح ماجرای عملیاتی می‌پردازد که مربی‌اش در آن به شهادت می‌رسد، اما اعتراف می‌کند که او به دست دشمن به شهادت نرسیده، بلکه خودش مربی‌اش را کشته است.

ماجرا از این قرار است که مربی راوی در شب عملیات تیر می-خورد و تیر درست در گلویش می‌نشیند و خرخره‌اش را می-شکافد، باد و خون صدایی از خرخره او بیرون می‌دهد که هر آن ممکن است دشمن متوجه آن‌ها شود و عملیات لو برود. راوی از فرمانده‌اش که در روز خاکسپاریِ مربی غواصی سخنرانی می‌کند، دستور می‌گیرد که سر او را زیر آب کند. راوی سر باز می‌زند و همچنان در حال نجات مربی‌اش است، اما فرمانده خودش وارد عمل می‌شود تا سر او را زیر آب کنند....

مجموعه داستان «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان است که تاکنون دو فیلم سینمایی با اقتباس از دو داستان این مجموعه ساخته شده است

اکنون قصه از لونی دیگر است؛ بلی! می‌شود که تعدادی از رزمندگان قربانی شرایط شده باشند و در موقعیت‌هایی، سخت-ترین دوراهی‌ها پیش رویشان بوده باشد و حالا شبیه فیلم‌های اصغر فرهادی یا حتی شاید قوی‌تر از آن، دوراهی انتخاب است...

بازگشت

بازگشت قصه آخرین روز جنگ است؛ مردانی خسته از جنگیدن و سرگشته از فردایی نامعلوم و دلتنگ برای دیار و خانواده.

گردانی که منتظر قطار است تا از راه برسد و آن‌ها را به شهر برگرداند تا با حلقه‌های گل از آن‌ها استقبال کنند. بی آب و غذا دو روز را انتظار می‌کشند، تمام دارایی‌شان زیر و رو می‌شود و یادگاری‌های جنگ از آن‌ها بازستانده می‌شود و زیر آفتاب داغ منتظر رسیدن اولین قطار می‌شوند تا آن‌ها را به مرکز ایران برساند، اما هیچ قطاری برای سوار کردن آن‌ها توقف نمی‌کند تا این‌که بعد از دو روز تصمیم می‌گیرند راه اولین قطاری را که بیاید، سد کنند و سوار آن شوند. روی ریل منتظر می‌مانند و قطار مجبور به توقف می‌شود. گردان خسته و دلشکسته شیشه‌های قطار را می‌شکنند و مردم را از کوپه‌ها و قطار بیرون می‌ریزند و سوار می‌شوند....

نگاه ویژه این داستان به موقعیت دیگری که در هنگامه خشم و خستگی برای تمام آدمیان رخ می‌دهد، بی‌پناهی جنگجویانی دلتنگ و اکنون مواجه با قدرناشناسی، شمه‌ای دیگری از نظرگاه احمد دهقان به قهرمانان جنگ است. موقعیتی که با ایثار و فداکاری این سال‌های گذشته‌شان در تناقض قرار می‌گیرد. نویسنده آشکارا از شعار دادن پرهیز می‌کند تا جایی که پارادوکسیکال‌ترین تصویرها را می‌آفریند و روی دیگر سکه را به نمایش می‌گذارد.

بن‌بست

بن‌بست از روایت دوم شخص خاموش استفاده کرده و الحق که از پس آن خوب برآمده است. روایت از زبان پدربزرگی است که در حال بازگویی چگونگی خودکشی دو نوه‌اش در خانه‌ای در کوچه بن‌بست است. بازپرس خاموش است و ما فقط حرف‌های پدربزرگ را می‌شنویم که همسرش را شب تظاهرات 17 شهریور از دست داده است. پسر بزرگش نیز به انقلابیون می‌پیوندد و پس از پیروزی انقلاب، می‌خواهد با یکی از هم‌قطاران انقلابی‌اش ازدواج ‌کند که مورد مخالفت پدر قرار می‌گیرد. به هر روی پسر با دختر موردعلاقه‌اش ازدواج می‌کند و در اتاقی در همان خانه زندگی‌شان را شروع می‌کنند، جنگ آغاز می‌شود و پسر در حالی که همسرش را در همان اتاق به جا می‌گذارد، راهی جبهه‌های جنگ می‌شود و پس از چندی، خبر شهادتش را می‌آورند و نام کوچه بن‌بست را به نام او تغییر می‌دهند. مدتی بعد، به توصیه پدر، پسر دوم که نه اهل انقلاب است و نه اهل جنگ، با زن برادرش که یک پسر دارد، ازدواج می‌کند و آن دو صاحب دختری می‌شوند. جنگ تمام می‌شود و در هنگامه آزادی اُسرا، پسر بزرگ‌تر که اسیر بوده، بازمی‌گردد و اکنون با ازدواج عشق و همسرش با برادرش و دخترشان روبه‌رو می‌شود....

موقعیت‌هایی هستند که می‌توانند در یک لحظه هر کسی را به انسان دیگری تبدیل کنند، حتی اگر اسیر بازگشته به وطن باشند، این داستان نیز بعد دیگری از نمایش انسانی، تماماً انسانی مردان جنگ است.

هنر داستان گفتن و مهتر از آن داستان کوتاه نوشتن کاری به غایت تکنیکی و دشوار است و البته جمعیت کسانی که به سمت داستان کوتاه می‌روند، فارغ از مشکلات آن در نشر و عدم استقبال خوانندگان، بسیار اندک است

پیشکشی

پیشکشی، باز هم قصه مادران در انتظار فرزندان مفقودشده‌شان است که به‌رغم آن چیزی که متصوریم، گاه تحمل روحی‌شان پایان می‌یابد. شاید از پی همین بی‌قراری‌ها و تحولات روحی مادران بود که گروهی برای پیدا کردن پیکرهای شهیدان دست به کار شدند.

این قصه به‌گونه‌ای قصه مسخ است. رفیق کودکی راوی، غواصی ا‌ست که در عملیاتی تیر می‌خورد و ناپدید می‌شود، مدت‌ها بعد، تنها پلاکش را از شکم کوسه بیرون می‌آورند و حالا اوست که باید به‌عنوان رفیق کودکی عبدو، این خبر را به مادری که از درد مفقود شدن پسرش، به شکل یک ماده گرگ استحاله شده برساند. ننه عبدو قول داده که به کسی که از فرزندش خبری بیاورد، پیشکشی بدهد. راوی پلاک را در سینی چای می‌گذارد و ننه عبدو که حالا دیگر به شکل گرگ‌ها غذا می‌خورد، می‌رود تا از اتاقی دیگر پیشکشی را بیاورد....