چرا دوست داریم زندگیمان تجملی باشد؟
دارایی بهتر است یا دانایی؟
اگر خرید اشیائ تجملی از طریق تمایل به ارتقای شأن و منزلت اجتماعی تحریک شود، باید آنها را «کالاهای منزلتی» نامید که ارزششان با دارایی سایر افراد سنجیده میشود. چنین تحلیلی به نقد جدی مصرفگرایی میانجامد. موقعیت و منزلت، یک بازی است با حاصل جمع صفر. همانطور که رقابت تسلیحاتی میان کشورها باعث محرومشدن اولویتهای داخلی از منابع میشود، رقابتهای متظاهرانه نیز که «تب تجمل» نامیده میشود، باعث هدررفتن پولهایی میشود که ممکن است در امور مهمتری چون ارتباطات اجتماعی و مسافرت استفاده شوند. البته این انتخاب دشواری است. گفتن اینکه فردی بهآسانی از مشارکت در این بازی خودداری کند، با توصیۀ کشورها به پرهیز از رقابت تسلیحاتی و توقف خرید هواپیماهای جنگی و صرف منابع در ناهار مدارس و آموزش مشابهت دارد. بدون ترس از تهاجم رقبا، کشورها میتوانند از اینگونه هزینهها پرهیز کنند؛ اما چنین ترسی وجود دارد.
نفس همسایه با دیدن خودروتان به شماره میافتد و همکاران، چند لحظه یکبار، به ساعتی که در دست دارید ناخودآگاه خیره میشوند. اگر میخواهیم زمان را بدانیم، ساعتی ارزانقیمت یا تلفن همراه نیز کافی است؛ قاعدتاً احتیاجی به ساعتی چندمیلیونی نیست. مبلغ باقیمانده را میشود پسانداز کرد یا به خیریهها داد. اما برخی از رفتارهای مصرفی ما آشکارا غیرعقلانی، بیفایده و حتی زیانبار است. پس چه چیزی ما را برای خرید کالاهایی اینقدر لوکس و گران وسوسه میکند؟
روانشناسی و تحلیل سیاسی کالاهای لوکس و بیفایده، صرفاً بر امیال میلیونرها متمرکز نیست؛ چراکه همه افراد، اشتیاقی عجیب برای خرید کالاهای تجملی دارند. پُل بلوم، استاد روانشناسی و علومشناختی دانشگاه ییل معتقد است فریبندگیِ چنین کالاهایی به کاربرد، زیبایی یا منزلت اجتماعی محدود نیست؛ بلکه بخشی از جذابیتشان برآمده از تعلق به تاریخچهای خاص است.
خرید گرانقیمت سرآغاز دردسرهای پایانناپذیر
اثر دیدرو به ما توضیح میدهد چرا چیزهایی را میخریم که به آنها احتیاج نداریم
کافی است پول خوبی دستمان بیاید و وسوسهمان کند یک پیراهن دو میلیون تومانی بخریم. جهنم از همینجا شروع میشود: پیراهن دومیلیون تومانی به کفش و شلوار معمولی نمیخورد و، باز اگر تمام لباسهایمان هم نو شوند، این ماشین و خانه است که قدیمیبودنشان آزارمان میدهد
اغلبمان آدمهای معمولی و سادهای هستیم که چندان درگیر زرق و برق لوازم روزمره زندگی نمیشویم. همین که کارمان را راه بیندازد پس لابد چیز خوبی است و محصول گرانقیمتتری لازم نیست. اما کافی است پول خوبی دستمان بیاید و وسوسهمان کند یک پیراهن دو میلیون تومانی بخریم. جهنم از همینجا شروع میشود: پیراهن دومیلیون تومانی به کفش و شلوار معمولی نمیخورد و، باز اگر تمام لباسهایمان هم نو شوند، این ماشین و خانه است که قدیمیبودنشان آزارمان میدهد.
فقرای محترم، لطفاً از شهرها بیرون بروید
تب جدید ساختن برجهای مسکونی فوق لوکس در مراکز شهری نابرابریهای طبقاتی را عیانتر خواهد کرد. سیاست جدید در برنامهریزی شهری در کلانشهرها چنین است: بافت مرکزی و قدیمی شهر را تخریب کنید و بهجایش برجهای مسکونی بسیار لوکس و بسیار گران بسازید تا ثروتمندان، بهجای حومه شهر، در آنها سکونت کنند و به شهرداری مالیاتهای بیشتر بدهند. اما محصول این نوسازی برای فرودستان شهری بیخانمانشده زلزدن به پنجره خانههایی رؤیایی است که کسی در آنها زندگی نمیکند، زیرا این خانهها برای بیشتر مالکان حکم نوعی سرمایهگذاری را دارند.
سادهزیستی نهفقط زیبا بلکه ضروری است
دیدگاه ما درباره سادگی و تجمل، و قناعت و اسراف، از بن، دچار تناقض است طی بخش عمدهای از تاریخ انسان، سادگی مقتصدانه نه گزینش نوعی از زندگی بلکه ضرورتی برای آن بود؛ و از سر همین ضرورتش، فضیلت اخلاقی تلقی میشد؛ اما با ظهور سرمایهداری صنعتی و جامعه مصرفی، نظامی پدید آمد که محکوم به رشدی بیوقفه بود. با این حال، اشتیاقی روزافزون به کشف دوباره فواید سادهزیستی، بهویژه نزد نسل بیستسیساله، به چشم میخورد. اشتیاقی که البته تاحدی نوستالژیک و بعضاً تناقضآمیز است.
در الگوی جدید، ثروتمندان با لباسهای معمولی و دوچرخههایشان اینطرف و آنطرف میروند و بهجای سوپ باله کوسه، سیب و کلم میخورند؛ اما چنان برای آموزش و سلامت خود خرج میکنند که برتریشان تا نسلها بعد تضمین شود
شباهت پولدارها با نقاشیهای اشرافزادگان
قدرت چشمانداز و چشمانداز قدرت در ولخرجیهای متظاهرانه جدید به رخ کشیدن ثروت با تصویر موضوعی مربوط به اینستاگرام نیست، حتی در نقاشیهای قدیمی نیز میتوان نمونههایی از آن را یافت. اما پس از آن که رسانهها بهرخکشیدن ثروت را با خشم و حسد نشان دادند پیوند ولخرجی متظاهرانه و رسانههای اجتماعی به بار نشست و حتی نسخههای محلی آن مانند بچهپولدارهای تهران شکوفا شدند
ثروت خود را با تخممرغ محلی به رخ بکشید، نه با لامبورگینی
دوران مصرف متظاهرانه به پایان رسیده است و عصر مصرف ناملموس قاعده جدید ظتمایزات طبقاتی است. نشانههای آشنای ثروت برای ما اتومبیلهای بسیار گرانقیمت، ساعتهای چندمیلیاردی، یا خانههای کاخمانند است. اما الگوی جدیدی از مصرف در میان ابرثروتمندان دارد این شیوه مصرف متظاهرانه را از میان میبرد. در الگوی جدید، ثروتمندان با لباسهای معمولی و دوچرخههایشان اینطرف و آنطرف میروند و، بهجای سوپ باله کوسه، سیب و کلم میخورند، اما چنان برای آموزش و سلامت خود خرج میکنند که برتریشان تا نسلها بعد تضمین شود.
چرا طراحان مد به حجاب روی آوردهاند؟
مجموعه جدید «دولچهاندگابانا» برای زنان مسلمان، سؤالاتی درباره رابطه بین مد و دین برمیانگیزد. نیکلاس کولریج در کتاب «توطئۀ مد»، تأثیر رونق صنعت نفت خاورمیانه بر مدهای سطح بالای زنانه را در فرانسه بررسی میکند.
در میانه دهه ۱۹۷۰ مدهای سطح بالای زنانه تلاش میکرد جایگاه فرهنگی و سود مالی خود را حفظ کند. کولریج مینویسد «ناموفقترین خانههای مد که تا گلو در قرض فرو رفته بودند، عربها را مانند گاوهای پولسازی میدیدند و بیرحمانه آنها را میدوشیدند. آنان از علاقۀ عربها به مهرههای گرانقیمت استفاده میکردند و لباسهایی تولید میکردند که از گردن تا قوزک پا مهره داشتند.»
*این مطلب خلاصه ای است از نوشتار «پل بلوم» منتشر شده در ترجمان علوم انسانی
دیدگاه تان را بنویسید