شبکههای اجتماعی به آفت روابط خانوادگی و انسانی تبدیل شده است
انزوا در فضایی بهظاهر مطمئن
چندسالی است که تغییرات گسترده در بنیان خانوادهها رخ داده، به گونهای که امروزه دیگر خانواده از کارکرد و نقش اصلی خود فاصله گرفته است. هرچند در تحقق این امر عوامل مختلفی مانند اعمال سیاستهای تکفرزندی، فرزندسالاری، وجود دغدغههای اقتصادی و مواردی از این دست تاثیرگذار بوده است. بدیهی است، امروزه بهدلیل استفاده بیش از حد از شبکههای اجتماعی، گسست روابط میان اعضای خانواده بیش از گذشته خودنمایی میکند، بهگونهای که دیگر اعضای خانواده تنها در کنار هم و در زیر یک سقف زندگی میکنند، اما از حال و روز هم اطلاع چندانی ندارند و در مقابل بیشتر تمایل دارند با گروه همسالان، اوقات خود را سپری کنند. این خود میتواند زمینهساز بروز مشکلات بسیاری باشد.
خانواده همیشه و همهجا و در بین تمامی جوامع بشری به عنوان اساسیترین نهاد اجتماعی زیربنای جوامع و منشاء فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است. پرداختن به این بنای مقدس بنیادین و حمایت و هدایت آن به جایگاه واقعی و متعالی خود، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطة هلاکت و ضلالت بوده است. انسانها در زندگی خود، از دیگران تأثیر میپذیرند و بر آنها تأثیر میگذارند. در یک خانواده، از والدین گرفته تا فرزندان، در شکلگیری شخصیت و خُلق و خوی یکدیگر مؤثّر واقع میشوند. محیط اجتماعی جامعه، رسانهها، مطبوعات و همة اعضا و عناصر حاضر در صحنة اجتماع که در ارتباط با فردند، در پرورش روحیه و شخصیت وی تأثیر دارند. خلاصه آنکه جریان مزبور در تمام ابعاد زندگی انسانها مشهود است، هرچند که نحوه و چگونگی این فرآیند در بسیاری از موارد مستور است.
روزنامه «آرمان» برای تبیین پیامدهای منفی کاهش روابط خانوادگی و سستشدن بنیان خانواده این پدیده را در گفتوگو با نصرالله منصوری، روانشناس و مشاوره خانواده و زهرا بهادری، دکترای تخصصی روانشناسی بررسی کرده است.
نصرالله منصوری در گفتوگو با «آرمان» درخصوص آسیبهای اجتماعی کاهش روابط میان اعضای خانواده میگوید: «در بسیاری از موارد افراد به خاطر حاشیههایی همچون فرزند، شغل، افراد جامعه و مواردی از این دست زندگی میکنند و خود و نیازهای خود را به ورطه فراموشی میسپارند. به عبارت بهتر در صورت وقوع طلاق عاطفی در خانواده، آسیبهای به مراتب جدیتر از طلاق رسمی رخ خواهد داد.»
او در ادامه تصریح میکند: «در حال حاضر برخی از آقایان مجبور به انجام کار طولانی برای تامین مخارج زندگی هستند که این خود باعث تضعیف ارتباط میان اعضای خانواده شده است.»
فراگیرشدن شبکههای ارتباطی، تنوع و سهولت دسترسی و نیز عدم التزام به تعهدات حاکم بر روابط انسانی در ارتباطات مجازی، اقبال بیشتر خانوادهها به سمت این ارتباطات را در پی داشته تا جاییکه استفاده از فضای مجازی به شکلی آسیبزا جایگزین روابط و تعاملات زنده انسانی شده است
تربیت اشتباه یکی از عوامل ایجاد شکاف
از سوی دیگر امروزه بسیاری از زنان خواسته یا ناخواسته مجبور به کارکردن در خارج از منزل هستند که این هم انرژی زیادی را از آنها میگیرد و میتواند باعث شود زن توانایی و حوصله پاسخگویی به بسیاری از نیازهای اعضای خانواده را نداشته باشد. منصوری در ارتباط با دلایل تمایلنداشتن فرزندان برای وقتگذرانی با والدین میگوید: «امروزه در سایه سیاستهای تربیتی اشتباه بسیاری از فرزندان تمایل چندانی به حضور در جمع خانوادگی ندارند که این باعث فاصلهگرفتن فرزندان از والدین شده است و بالطبع فرزندان خواهان سپریکردن اوقات خود با گروه همسالان هستند.» او ادامه میدهد: «در بسیاری از موارد فرزندان بیشتر وقت خود را در شبکههای اجتماعی میگذرانند و والدین خود را افرادی بیسواد میدانند. این دسته از فرزندان بر این باور هستند که دیگر والدین همسطح آنها نیستند و خود را بالاتر از آنها میدانند. از اینرو هم از الگوهای رفتارهای والدین تبعیت نمیکنند و هم اینکه کمتر در جمع خانواده حاضر میشوند. البته در این فرصت باید متذکر شد که خانوادهها نیز در این شرایط رفتار مناسبی با فرزندان ندارند و خواسته و ناخواسته در جمعهای خانوادگی فرزندان را کوچک میکنند که ثمره بارز این رفتار علاقهنداشتن فرزندان به حضور در میان اقوام خواهد بود.»
فضای مجازی عامل سردی روابط خانوادگی
این روانشناس در ارتباط با نقش استفاده از فضای مجازی را در کمرنگشدن روابط میان اعضای خانواده میگوید: «افراد زمان بیشتری را در شبکههای مجازی سپری میکنند، تا جاییکه خانواده دیگر از نقش اصلی خود باز مانده است؛ افراد تنها در زیر یک سقف زندگی میکنند، اما در عمل کمترین میزان مراودات و تبادل نظر را با هم دارند که این خود میتواند باعث از هم گسستهشدن کانون خانواده شود.» او در ادامه بیان میکند: «اعضای خانواده هنگام صرف غذا نیز با هم نیستند و حتی در صورت کنار هم بودن بهصورت فیزیکی وقت و انرژی خود را در شبکههای مجازی سپری میکنند که این نشان از جای خالی فرهنگسازی و ارائه آموزشهای لازم برای چگونگی استفاده از فضای مجازی دارد.»
امروزه اعضای خانواده حتی در صورت کنار همبودن بهصورت فیزیکی، هم وقت و انرژی خود را در شبکههای مجازی سپری میکنند که این نشان از جای خالی فرهنگسازی و ارائه آموزشهای لازم برای چگونگی استفاده از فضای مجازی دارد
منصوری درخصوص تبعات منفی کاهش روابط میان اعضای خانواده میگوید: «بهطور حتم یکی از بارزترین پیامدهای منفی کاهش روابط میان افراد خانواده افزایش دوستیهای اجتماعی است. »او در ادامه میافزاید: «بسیاری از فرزندان تنها بهدلیل مناسب جلوهدادن روابط به اصطلاح آزاد و بیقید و شرط خود نامهای جدیدی را برای آنها انتخاب کردهاند، بهگونهای که در جامعه امروز به وفور واژه دوست اجتماعی به گوش میرسد. افزایش آمار ازدواج سفید را میتوان از دیگر تبعات منفی کاهش روابط خانوادگی دانست، چرا که امروزه خانوادهها نقش کمرنگی در تصمیمگیری فرزندان خود دارند. این امر میتواند جای بسی تامل داشته باشد. در حال حاضر بسیاری از افرادی که طلاق میگیرند، تنها به انتخاب و تصمیم خود ازدواج کردهاند.»
از همگسیختن بافت سنتی جوامع
زهرا بهادری نیز در گفتوگو با «آرمان» میگوید: «یکی از واقعیتهای انکارناپذیر جهان امروز دگرگونی در ساختار و کارکردهای نهاد خانواده است که این تحول ساختاری در ابعادی گسترده از تغییر در سبک زندگی و تعاملات و تبادلات ارتباطی تا انتقال ارزشها و دگرگونی در مناسبات فردی، اجتماعی و خانوادگی و... را دربرگرفته است.»
او ادامه میدهد: «شاید به جرات بتوان اذعان داشت که این تغییرات بیشترین اثرگذاری را روی کارکرد مثبت خانواده بهویژه به کاهش تعاملات بینفردی خانواده داشته است. آنچه که درباره چرایی کاهش تعاملات والدین و فرزندان و تبعات این کاهش باید در نظر داشت، این است که باید نگاهی چندبعدی و سیستمی به این موضوع صورت بگیرد.» بهادری در ارتباط با دلایل کاهش روابط میان اعضای خانواده میگوید: «بهطور حتم باید در نظر داشت این ارتباط به یکباره سیری کاهشی و شکلی ناکارآمد به خود نگرفته است، بلکه با مرور زمان و با اعمال سیاستهای نادرست به نقطه ناکارآمد امروز رسیده است.» او تصریح میکند: «از اینرو در آسیبشناسی و سببشناسی علل زمینهساز و تداومبخش و تشدیدکننده این بدکارکردی سیستمی، طبقهبندی در قالب عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، روانشناختی، جامعه شناختی، سیاستگذاریهای کوتاهمدت و بلندمدت کشوری، دیدی تبیینی و تحلیلی برای اتخاذ رویکردهای مداخلهای تغییر الگوی تعاملات ناسازگار به تعاملات سازگار خواهد بود.»
سلامت جامعه درگرو سلامت خانواده
بهادری درخصوص کارکردهای خانواده میگوید: »خانواده بر اساس نوع رابطه با فرزندان بیشترین تاثیر را در ابتدا بر چگونگی شخصیت روانی، اجتماعی و فرهنگی آنها داشته و در مرحله بعد نیز بهصورت غیرمستقیم جامعه را متاثر خواهد کرد. به عبارت سادهتر تغییرات در خانواده به مرور زمان فرزندان را تغییر داده و با ورود آنها به عرصه اجتماع، جامعه دگرگون خواهد شد.» او ادامه میدهد: «سلامت خانواده، نقش تعیینکنندهای در سلامت جامعه دارد، چرا که نرخ پایین سطوح ارتباطی در خانواده نشاندهنده تعارضات حلنشده درونخانوادگی است. با این اوصاف میتوان به این نکته نیز اشاره کرد که امروزه تنشها و تعارضات در میان اعضای خانواده افزایش یافته است. این درحالی است که در گذشته بیشترین وفاق و اتحاد میان افراد یک خانواده وجود داشته است، بهگونهای که کوچکترین تصمیمگیریها در کانون خانواده اتخاذ میشد.» پس در خانوادههایی که تعارضات بین والدین در آنها زیاد است به احتمال قوی نمیتوانند رفتارهای مناسب اجتماعی را به فرزندان خود آموزش دهند، اما در مقابل با وجود روابط والدینی که به بازتعریف حد و مرزهای روابط اعضا میپردازند، به حفظ و تداوم روابط سالم میانجامد.
ارتباطات مجازی جایگزین روابط انسانی
این روانشناس در ارتباط با نقش استفاده بیش از اندازه از شبکههای اجتماعی میگوید: «امروزه نمیتوان از نقش بیبدیل استفاده از شبکههای اجتماعی در کاهش روابط میان اعضای خانواده غفلت کرد، چراکه فراگیرشدن شبکههای ارتباطی، تنوع و سهولت دسترسی و بدون ساختار بودن این فضاها و نیز عدم التزام به تعهدات حاکم بر روابط انسانی در ارتباطات مجازی، اقبال بیشتر خانوادهها به سمت این ارتباطات را در پی داشته تا جاییکه استفاده از فضای مجازی به شکلی آسیبزا جایگزین روابط و تعاملات زنده انسانی شده است.»
همین امر امروزه بیشترین شکل از روابط بین اعضای خانواده و فاصلهگیری بیشتر اعضا را موجب شده است. بهادری در پایان میگوید: «آنچه که در این میان برای مدیریت تعارضات مطرح شده و همین طور کاهش فاصله روانی خانواده ضروری است، امر غنیسازی ارتباطات و تبادلات از طریق آموزش مهارتهای ارتباطی و حل مساله، مدیریت هیجانات منفی، افزایش تابآوری افراد، توانمندسازی برای شناسایی آسیبهای درونخانوادگی و مداخلات لازم برای هموارکردن آنهاست.»
دیدگاه تان را بنویسید