کشف ردپای آناتومی «اراده آزاد» در مغز
آیا سرنوشت ما دست خودمان است؟
فلاسفه برای چندین قرن به بحث و مشاجره در زمینه ماهیت اراده آزاد پرداختند که چطور میشود قوانین سخت فیزیک باعث پدید آمدن سرنوشت نامعلوم کارهای انسان شود و ما هنوز فاصله بسیاری با پاسخ این سوال داریم به گفته دانشمندان هنوز مشخص نیست آیا شبکه مناطق مغزی که با اراده آزاد و انجام حرکات در ارتباط هستند، در تصمیمگیری اخلاقی هم دخالت دارند یا خیر؛ و هیچکدام از یافتهها به ما در پیبردن به ماهیت اراده آزاد کمک نمیکند
منصور نقیلو
شاید اراده آزاد توهمی بیش نباشد، اما دستکم ایدهای از محل قرارگیری آن در مغز داریم. بررسی مقالههای مربوط به آسیبهای مغزی باعث شد تا تیمی از محققان به شبکه مغزی خاصی برسند که در تشکیل حس اراده آزاد ما نقش دارد.
براساس این مطالعه، ایدهای که میگوید سرنوشت ما دست خودمان است، ظاهرا با یک شبکه عصبی در ارتباط است که بخشهای دور کورتکس (لایه بیرونی مغز) را درگیر میکند. بررسی مناطق مرتبط با اراده آزاد شاید در توضیح اینکه چرا انسانها به چنین حس منحصربهفردی از خودشان دست یافتهاند، مفید واقع شود. متاسفانه، هنوز نمیتوان با قطعیت اعلام کرد که آیا اراده وجود دارد یا خیر. احتمال دارد ما بخشی از بازی رایانهای یک تمدن پیشرفته باشیم.
پس چطور میتوان فهمید که اراده آزاد در کجای مغز قرار دارد؟ تیمی بینالمللی از دانشمندان علوم عصبی دادههای مربوط به ۸۰ بیمار را جمعآوری کردند؛ این بیماران از اختلالهایی رنج میبردند که طی آن، با بیعلاقگی نسبت به مسئولیت کارهایشان روبرو میشوند. در یکی از این اختلالها که سندروم دست بیگانه نامیده میشود، افراد با مشکلات حرکتی مواجه شده و در آن یک دستشان به طور غیرارادی عمل میکند و قربانی نسبت به کارکرد دست کاملا بیاختیار و بیاطلاع است.
افرادی که از این بیماری رنج میبرند، ممکن است علائم خفیفی مانند پاره کردن لباس تا علائم شدیدی مانند پر کردن بیش از حد دهان با غذا به حدی که نزدیک به خفگی باشد، نشان دهند. به منظور درک آنچه بهعنوان سندروم دست بیگانه شناخته میشود، باید نگاه مختصری به مغز و کارکرد آن داشته باشیم.
همچنانکه این اختلال برای بیمارانی که از آن رنج میبرند خیلی وحشتناک است، محققان هم برای سالیان متمادی در حال بررسی ویژگیهای عصب شناختی آن بودهاند؛ آنان نوعی سوءعملکرد بین دستور مغز برای حرکت و درک انسان از کنترل را در بروز این اختلال موثر دانستهاند. به طور مشابه، اختلال دیگری به نام «Akinetic Mutism» یا کاهش انگیزه بهعنوان راهی برای مطالعه توانایی مغز در انگیزش فعالیت فیزیکی، توجه متخصصان علوم عصبی را جلب کرده است. بیمارانی که از این اختلال رنج میبرند، تاحدودی نسبت به جهان احساس بیعلاقگی و بیمسئولیتی میکنند. یکی از تمایزهای مهم این است که اختلالهای مذکور علائمی از بیداری، دنبال کردن حرکات با چشمان، قورت دادن غذا و تولید صداهای ساده نشان میدهند.
هر دو پدیده پزشکی ذکر شده، به نوعی عدم پیوستگی میان مغز و ذهن اشاره میکنند؛ مغز که کنترل شرایط و مسائل را به عهده میگیرد و ذهن هم نقشه کار صادر میکند. برای بررسی بیشتر این قضایا، محققان فرآیندی را در پیش گرفتند که ریشه در تحقیقات مغز دارد. همچنین، بررسی بافت عصبی آسیبدیده در دستور کار قرار میگیرد. با توجه به پیشرفتهای حاصل آمده در حوزه عصبشناسی، دیگر به اینکه مغز مانند رایانه عمل میکند، توجه نمیشود؛ بلکه بهعنوان روشی پیمانهای در نظر گرفته میشود که در آن، شبکههای مرکز به همکاری با یکدیگر میپردازند تا کارکرد مورد نظر تحقق بپذیرد. در همین راستا، «مایکل فاکس»، مدیر آزمایشگاه تنظیم و عکسبرداری شبکه مغز در مرکز پزشکی خاورمیانه گفت: «ترسیم شبکه آسیب اخیرا بهعنوان روش معتبری شناخته شده است و به دانشمندان اجازه میدهد تا علائم ناشی از آسیب به شبکههای مغزی خاص را ترسیم کنند. در این مطالعه، ما از این روش ترسیم شبکه برای تعیین مبنای عصبی-آناتومی درک اراده آزاد استفاده کردیم.»
بر پایۀ تجزیه و تحلیل ۲۸ مورد از اختلال «Akinetic Mutism» یا کاهش انگیزه، بخشی از کورتکس مغز در بروز آن موثر دانسته شد: ناحیهای در بخش جلویی مغز که در توجه، حواس و تصمیمگیری نقش دارد. از میان ۵۰ نمونه سندروم دست بیگانهای که محققان بررسی کردند، ۹۰ درصد آسیبهایی داشتند که با شبکه مربوط به کورتکس«Precuneus» مرتبط بود. این ناحیه در روبروی لوب پس سری در پشت مغز واقع است. هیچکدام از این اکتشافات تعجببرانگیز نبودند، چراکه کارکرد هر دویشان از قبل مشخص بود. اما استفاده از یک روش شبکهبندی میتواند ایدههای قدیمی را در چارچوب دقیقتری بگنجاند.
محققان در ادامه کارهای خود به مقایسه یافتههایشان با مغزِ افراد مبتلا به فلجی خفیف یکسویه پرداختند؛ افرادی که علائم «Akinetic Mutism» یا کاهش انگیزه را تنها در یک بخش از بدنشان تجربه میکنند. به همین ترتیب، محققان علائم سندروم دست بیگانه را در افراد مبتلا به «Hemichorea» هم مورد بررسی قرار دادند؛ این بیماران حرکات غیرارادی انجام میدهند، و در عین حال، خود را مسئول آن حرکات میدانند. البته باید به این نکته مهم اشاره کرد که یافتههای حاضر فقط میتوانند به کارهای حرکتی اِعمال شوند و شامل تفکر انتزاعی نمیشوند.
به گفته دانشمندان هنوز مشخص نیست آیا شبکه مناطق مغزی که با اراده آزاد و انجام حرکات در ارتباط هستند، در تصمیمگیری اخلاقی هم دخالت دارند یا خیر. البته هیچکدام از این یافتهها به ما در پیبردن به ماهیت اراده آزاد کمک نمیکند. فلاسفه برای چندین قرن به بحث و مشاجره در این زمینه پرداختند که چطور میشود قوانین سخت فیزیک باعث پدید آمدن سرنوشت نامعلوم کارهای انسان شود و ما هنوز فاصله خیلی زیادی با پاسخ این سوال داریم. البته این کاملا مشخص است که ما نوعی حس هدایت و کنترل نسبت به کارهایمان داریم و در این فرآیند، شبکه پیچیدهای از عملیات عصبی دخالت دارند.
در این شرایط، یک سوال جالب مطرح میشود؛ چرا اصلا باید چنین کارکردی در انسانها فرگشت پیدا کرده باشد؟ خب هرچه که باشد، اکنون ما یک قدم به درک چگونگی عمل آن به واسطه شبکهای از بافت مغزی نزدیکتر شدهایم. سرانجام، شاید دریابیم که حس آزادی ما از کجا نشات میگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید