آسو محمدی

مشهور شدن به هر قیمتی قصه این روزهای شبکه‌های اجتماعی است که برخی حتی حاضرند برایش کارهای احمقانه و خارج از عرف انجام دهند. در این شبکه‌ها با قهرمانان چندهزار فالوئری طرف هستیم که نه آدم‌های خاصی هستند، نه کار مفیدی کرده‌اند و نه حتی کنش به دردبخور و پسندیده‌ای آنها را به این شهرت رسانده است. قهرمانان پوشالی که شاید عمل بینی، هیکل عضلانی‌ و حتی فحش دادن‌های‌شان رو به مخاطب آنها را به این شهرت رسانده‌ است که حالا از طریق آن پول هم در می‌آورند.

ماجرای نیلی و پویان

چند روز پیش یک شاخ اینستاگرامی به اسم «پویان مختاری» با همسرش «نیلوفر اشرفی» قهر کردند. بعد از چند روز گفت اگر در طول 40 دقیقه 40 هزار تا کامنت بگذارید، زنگ می‌زنم به «نیلی» و با او آشتی می‌کنم. در مدت 10 دقیقه کامنت‌ها به 50 هزار رسید. هر دو آمدند لایو اینستاگرام و آشتی کردند. 40 هزار نفر هم آشتی‌شان را به صورت زنده دیدند. در ویدئوی بعدی که منتشر کردند «نیلی» می‌گوید اگر تعداد کامنت‌ها به دو میلیون برسد، «پویان» من را «می‌بوسد». حالا در ویدئوی بعدی گفته‌‌‌اند که اگر کامنت‌ها به سه میلیون برسد، پویان او را «بغل» می‌کند. واقعا این سطح از ابتذال از کجا نشات می‌گیرد؟ «... بگیره رابطه‌ای رو که با کامنت و لایک سر پا بمونه!»، «خودتون اوسکلید یا ملت رو اوسکل کردین؟»، «چرا روابط خصوصی‌تون رو اینقدر راحت عمومی می‌کنید؟»، «اینا دقیقا چکاره‌ان؟ کسی میدونه؟»، «اینستاتو پاک کنی، باید گدایی کنی بعدش.»، «چرا این حرکتا را جلوی دوربین انجام می‌دید؟ چرا نمیرید تو اتاق‌تون»، «همه زندگی‌تون شده لایک و فالوئر و کامنت»، «فردا چند نفر دیگه شروع می‌کنن. بس کنید». این گزاره‌ها و جمله‌ها واکنش‌هایی است که مردم به کشاندن روابط خصوصی این زوج به فضای عمومی نشان داده‌اند. اما مسئله به اینجا ختم نمی‌شود.

درآمد 30 میلیونی صفحه‌  «آنابانو» و «تیناجون»

در صفحه‌شان نوشته‌اند: «تبلیغات نداریم.» این جمله ترفندی است که با آن با فالوئر می‌گیرند و وقتی دنبال‌کننده‌ها به بیش از یک میلیون رسیدند، شروع به تبلیغ می‌کنند. نمونه این مدل، صفحه «ندا یاسی»، شاخ اینستاگرامی است که در ابتدا با توسل به انتشار کلیپ‌هایی با محتوای جنسی، رفتارها و اداهای خارج از عرف، صفحه‌اش بالا آمد و حالا شروع به تبلیغات میلیاردی کرده است. برای مثال صفحه «آنابانو» و «تیناجون» روزانه به‌طور میانگین چهار تا پنج کلیپ تولد منتشر می‌کنند. هر ویدئو با قیمت 200 هزار تومان منتشر می‌شود. یعنی درآمد روزانه یک میلیون تومان و درآمد ماهانه 30 میلیون تومان. 

شاخ‌ها خوب می‌دانند که مردم نقطه ضعف‌شان چیست و باید دست روی کجا بگذارند تا فالوئر جمع کنند و مردم به سمت‌شان سرازیر شوند. آنها خوب می‌دانند مسئله «بدن» در ایران حساسیت‌برانگیز است. برای همین از جای جای بدن شروع می‌کنند؛ از نوک ناخن گرفته تا موهای سر. جالب این است که مردم از این وضعیت استقبال می‌کنند. تا جایی که دو میلیون کاربر برای یک «بوسه» هزاران کامنت می‌گذارند. بیشتر این شاخ‌ها آدم‌های ثروتمندی هستند و معمولا زندگی سرمایه‌داران برای فقرا جالب و قابل توجه است. فالوئرهای زیاد این شاخ‌ها هم از همین منطق پیروی می‌کند؛ اینکه کاربران طبقه‌های اجتماعی پایین، بدانند و ببینند زندگی بورژواها چگونه می‌گذرد؛ تابوهای حسرت‌برانگیزی و عرفی که جامعه شکل داده، شبکه‌های اجتماعی آن را بهم ریخته است. فضای مجازی این امکان را فراهم آورده که کاربران به آن سوی دیوارِ تابوها و عرف‌های اجتماعی به‌ویژه زندگی خصوصی شاخ‌ها سرک بکشند. قبلا اگر از کنار یک ویلا رد می‌شدی، سعی می‌کردی به هر بهانه سرکی در آن بکشی که ببینی چه خبر است. حالا فضای مجازی این دیوار را از بین برده و شما می‌توانید به‌صورت آنلاین تا عمق اتاق خواب بروید و فرآیند آشتی‌کنان آنها را ببیند.

پدیده‌های جهان مدرن، در جهان سنتی قابل‌فهم نیست

آرش حیدری، عضو هیئت علمی دانشگاه علم و فرهنگ، جامعه‌شناس و پژوهشگر اجتماعی به تحلیل و بررسی این پدیده می‌پردازد. حیدری درباره چگونگی شکل‌گیری این وضعیت به «توسعه ایرانی» می‌گوید: «در فضای رایج کشور چند نگاه وجود دارد که فهم این وضعیت را برای ما ناممکن می‌کند. برای همین وقتی در مورد آن صحبت می‌کنیم، فکر می‌کنیم یک چیز عجیب‌وغریب، توضیح‌ناپذیر و غیرقابل فهم است. اما به نظرم ماجرا خیلی قابل‌فهم است. نظام‌های فکری که در وضعیت ما غالب شده‌اند، این پدیده را نفهمیدنی می‌کنند. اول اینکه نظام فکری سنت‌-مدرنیته‌ای است. اینکه ما همه‌اش فکر می‌کنیم وسط سنت و مدرنیته گیر افتاده‌ایم و درحال‌گذار از یک جامعه سنتی به جامعه مدرن هستیم. آن وقت این پدیده که یک‌سر پدیده دنیای مدرن است و نسبت وسیعی با سرمایه‌داری به معنی جهانی‌اش دارد، طبیعی است که ما آن را نفهمیم. چون ما خودمان را در وضعیت حایل و معلق می‌فهمیم. این اساسا ماجرا را برای ما توضیح‌ناپذیر می‌کند.

مصائب مدرن بودن در «مدرنیته استعمارزده»

حیدری توضیح می‌دهد: نگاه دوم، من اسمش را نگاه «خاص‌گرایان ایرانی» می‌گذارم. آنهایی که مدام فکر می‌کنند ایران یک تافته‌جدابافته‌ای از نظم جهانی، یک سرزمین ویژه با یک ذات خاصی که با دیگر نقاط جهان متفاوت است. اما وقتی شما این پدیده را نگاه می‌کنید، به ما نشان می‌دهد که ما در بطن و وسط جهان مدرن هستیم. ما فکر می‌کنیم مدرن بودن یعنی یک چیز خوب! مدرن بودن نه بد است نه خوب؛ مدرن بودن فقط یک وضعیت است. 

حالتی که به تعبیری دود می‌شود و به هوا می‌رود. تغییرات درنهایت سرعت خودش پیش می‌روند و یک جریان سرمایه‌داری به نوعی با این وضعیت همراه می‌شود. به این مدرن شدن می‌گویند. به این دلیل ایران امروز یک‌سر مدرن است؛ مدرن بودنی از نوع جهان سومی و ممالک درحال توسعه. من اسمش را «مدرنیته استعمارزده» می‌گذارم. وضعیتی که درواقع محصول نوعی قرار گرفتن در زیر نگاه خیره کشورهای توسعه‌یافته است. در این وضعیت نیروهای سنت‌گرا تلاش‌شان این است که منتظر بمانند که ببینند در غرب چه اتفاقی می‌افتد، برعکس آن را اینجا اعمال کنند. نیروهای بنیادگرا اتفاقا سرتاپا استعمارگراتر هستند. چون تمام هستی و وجودشان واکنش دادن به آن چیزی است که در غرب اتفاق می‌افتد نه کنشگری.

سرمایه‌داری خاص ایرانی مولد سلبریتیزه شدن فرهنگ

این جامعه‌شناس می‌افزاید: نیروهای دوم درواقع استعمارگرا هستند. آنهایی که معتقد هستند که از فرق سر تا نوک پا باید فرنگی شد. من فکر می‌کنم این دو تا نیرو دست در دست هم نهادند به مهر! و سرمایه‌داری خاص ایرانی را به این شکل و شمایل که نسبت وسیعی با جریان سرمایه‌داری در کل دنیا دارد، ممکن کرده‌اند. در این وضعیت است که سلبریتیزه شدن فرهنگ قابل بحث می‌شود. یعنی شما باید توضیح بدهید نقطه استقرار ایران امروز در فضا-زمان نظم نوین جهانی را و نیروهای ایرانی که سرمایه‌داری به این شکل را ممکن کردند، توضیح بدهید. حالا سلبریتی در فضای تخیل و میل‌ورزی انسان ایرانی کجا ایستاده است؟ در نقطه‌ای که زیست روزمره انسان ایرانی به دست سرمایه‌ دارد ویران می‌شود و فقدان‌های عظیمی را برایش به‌وجود می‌آورد. فقدان مسکن، بچه لاکچرهای تهران را سلبریتی می‌کند. فقدان ماشین، ماشین‌سواران لوکس را سلبریتی می‌کند. فقدان بدن، بدنی که از قبل پیشاپیش ذیل کدهای زیبایی شناختی چنان تکه‌تکه شده که هیچ بدنی، بدن زیبا نیست. 

بحران‌های زندگی روزمره اساطیر جدید را می‌سازد

وی ادامه می‌دهد: سلبریتی دقیقا با بدنش، با ماشینش، با خانه‌اش، با روابط عاطفی عاشقانه و کیوتش(همین مثالی که شما زدید)، سلبریتی می‌شود. جامعه‌ای که حدودا یک‌سوم و یک‌چهارم ازدواج‌هایش به طلاق منجر می‌شود، بدیهی است که عشق در آن تبدیل به اسطوره می‌شود. در جامعه‌ای که میلیون‌ها نفر مستأجر دارد، بدیهی است که داشتن این ویلاهای لاکچری، تبدیل به رویا می‌شود. در جامعه‌ای که انبوه انسان‌ها به‌واسطه بحران‌های زندگی روزمره پر از فقدان شده‌اند، معلوم است که اساطیر جدید می‌سازد. ژاک لاکان یک جمله معروف و جالب توجه دارد. می‌گوید: «شاهی که فکر می‌کند واقعا شاه است، به اندازه همان احمقی که فکر می‌کند شاه است، احمق است.» چرا؟ چون آن شاه (بخوانید سلبریتی) متوجه نیست که محصول میل مخاطبانش است. محصول میل بردگانش است. یعنی بت‌واره شدن، فتیشیسمی شدن و تبدیل شدن به اسطوره محصول وضعیتی است که در آن ناظران فردی را که خودشان خلق کرده‌اند، واجد ویژگی‌های ماورالطبیعه و ماورالاجتماع می‌دانند. درواقع سلبریتی چیزی جز برونداد حیات اجتماعی ما نیست. برای همین این نیروهای پلیسی، انضباطی و امنیتی فکر می‌کنند با حمله سلبریتی‌ها و دستگیر کردن‌شان می‌توانند ماجرا را حل کنند.

وضعیت خاص اجتماعی مولد سلبریتی است

این پژوهشگر تبیین می‌کند: سلبریتیزه شدن فرهنگ به این دلیل نیست که سلبریتی اراده کرده است، فرهنگ را سلبریتیزه کند. وضعیت خاص اجتماعی که وجود دارد مولد سلبریتی است. اساسا برای تحلیل سلبریتیزه شدن فرهنگ آخرین حلقه تحلیل سخصیت آدم‌های سلبریتی است و ما کاری به آنها نداریم. در وضعیتی که هر ازراه‌رسیده‌ای به واسطه اتصالاتش با رانت و قدرت پولدار می‌شود، حالا یک نفر هم می‌خواهد با دستکاری بدنش پول دربیاورد و دیگری با روابط عاشقانه و رمانتیکش. اتفاقا کار اینها آسیب هولناکی به کسی نمی‌زند. حداقل از این بهتر است که ژن خوب باشی و پول دربیاوری. اساسا ماجرا متفاوت است. نکته اساسی این است که فضای مجازی آخرین حلقه توضیح وضعیت کنونی است. یعنی ماجرا بر سر میلی است که در زندگی روزمره ما تولید شده و بروندادش و فرافکن‌شده‌اش در فضای مجازی همین سلبریتی‌ها را که شما مثال زدید، پس می‌دهد.

تأثیر فقدان‌‌ها و «نداری‌ها» بر   روند شکل‌گیری وضعیت

حیدری درباره تأثیر فقدان‌‌ها و «نداری‌ها» بر روند شکل‌گیری وضعیت می‌گوید: قرارگیری ایران در وضعیت مدرن، نظم نوین جهانی و سرمایه‌داری خاص ایرانی که شکاف طبقاتی عظیمی را تولید کرده است، مجموعه‌ای از فقدان‌های زندگی روزمره را تبدیل کرده به الگوهای اسطوره‌ای که سلبریتی‌ها روی آن سوار شده‌اند و از آن کسب درآمد می‌کنند. به همین دلیل یقه سلبریتی را چسبیدن پاک کردن صورت مسئله است. جالب‌تر از این وضعیت آویزان شدن نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری! به دامن آنها در وضعیت‌خاص است. شما ببینید که جامعه چقدر باید تهی باشد. نکته دیگر اینکه وضعیتی که ما درحال‌حاضر داریم در آمریکا و اروپا هم هست. یعنی می‌خواهم بگویم که سرمایه‌داری به عنوان یک نیروی جهانی خُردکننده که دارد زندگی را گروگان می‌گیرد، خروجی‌های مشابه و بروز و ظهورهای متفاوتی در فرهنگ‌های مختلف دارد و این سلبریتیزه شدن را در همه نقاط جهان می‌بینید؛ یک نمونه‌اش هم ایران امروز.

بیشتر این شاخ‌های مجازی عمیقا علائم و نشانه‌های اختلالات شخصیت خودشیفته، اختلال شخصیت نمایشی، مرزی و سایکوپات را نشان می‌دهند. برخی از این افراد با تحریف شدید در واقعیت، تفکر شبه‌هذیانی در مورد توانایی، ‌زیبایی و جذابیت خود روبه‌رو هستند

شاخ‌های مجازی بر بستر اختلالات شخصیت 

یکی از نکته‌های قابل‌توجه چهره‌های کاملا دست‌کاری شده و عملی این شاخ‌هاست. این جمله‌ها واکنش‌هایی هستند که کاربران زیر ویدئوهای منتشر شده آنها نوشته‌اند. «یا جد طغرل»، «جن‌ها از بسم‌الله میترسن»، «اینا شغلشون چیه؟»، «زهره‌ترک شدم»، «اینا خانواده ندارن یعنی؟»، «تتو و حجاب؟ بهم نمیان آخه!» به نظر می‌رسد این موارد پیامدهای طرح سالم‌سازی فضای مجازی است و مسئله از بعد روانشناسی هم قابل بحث و بررسی است.

کاوه قادری، روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه علامه‌ طباطبایی در این باره به «توسعه ایرانی» می‌گوید: شکل‌گیری و تداوم این وضعیت و اینگونه کلیپ‌های عجیب و غریب و استقبال‌های عجیب‌تر از آن از جنبه‌های مختلف جامعه‌شناختی، روانشناختی، ارتباطات و... قابل‌تبیین است که در این مورد بیشتر به ابعاد روانشناختی آن می‌پردازیم. در ابتدا باید دانست که شخصیت، شیوه فکر، رفتار و احساس کردن ماست که باعث تمایز ما از دیگران می‌شود. شخصیت هر فرد تحت‌تأثیر تجربه‌ها، محیط و خصوصیات ژنتیکی قرار دارد. معمولاً رفتارهایی که ما انجام می‌دهیم مطابق انتظارات فرهنگی جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم. روانشناسان معتقدند که تعامل نیروهای ژنتیکی و محیطی و به ویژه روابط اولیه با مراقبان در سال‌های اول زندگی ساختار اصلی شخصیت ما را شکل می‌دهند. الگوهای شخصیتی افکار، ‌احساسات، رفتار و روابط بین‌فردی ما را عمیقا متاثر می‌‌کنند. زمانی که این الگوهای تفکر به صورت سخت، شدید و تحریف شده درآیند، الگوهای پاسخ عاطفی مشکل‌دار را سبب شده، مشکلاتی در کنترل تکانه و رفتار به وجود آورند و با ایجاد مشکلات بینفردی قابل‌توجه باعث افت کارکرد شوند، می‌توان سخن از اختلال شخصیت به میان آورد.

قوام‌بخشی عزت‌نفس زخم‌خورده‌

قادری تصریح کرد: در این میان با بررسی اولیه‌ای در پدیده شاخ‌های مجازی و صفحه‌هایی از قبیل تیمارستان و کلیپ‌هایی از این دست که مورد بحث شماست، می‌توان به راحتی رگه‌هایی از اختلالات شخصیتی را در این افراد مشاهده کرد. بیشتر این شاخ‌های مجازی عمیقا علایم و نشانه‌های اختلالات شخصیت خودشیفته، اختلال شخصیت نمایشی، مرزی و سایکوپات را نشان می‌دهند. برخی از این افراد با تحریف شدید در واقعیت، تفکر شبه‌هذیانی در مورد توانایی، ‌زیبایی و جذابیت خود روبه‌رو هستند و معتقدند که زیبایی، قدرت و ثروت‌شان آنقدر اعجاب‌انگیز است که حسودان توان دیدن آن را ندارند و فالوئرها را به دو دسته فالوئرهای خوب (آنها که مدام جذابیت و قدرت‌شان را تایید کنند) و بد (آنهایی که چندان تاییدکننده نیستند) تقسیم می‌کنند تا عزت‌نفس زخم خورده‌شان را قوام بخشند. به شکل نمایشی از زندگی روزمره خود فیلم می‌گیرند و به مخاطبان خود القا می‌کنند بهترین لحظات احساسی را در کنار معشوق خود سپری می‌کنند.

سلبریتی در فضای تخیل و میل‌ورزی انسان ایرانی کجا ایستاده است؟ در نقطه‌ای که زیست روزمره انسان ایرانی به دست سرمایه‌ دارد ویران می‌شود و فقدان‌های عظیمی را برایش به‌وجود می‌آورد. فقدان مسکن، بچه لاکچرهای تهران را سلبریتی می‌کند. فقدان ماشین، ماشین‌سواران لوکس را سلبریتی می‌کند و...

سیل بی‌پایان کامنت‌ها و فالوئرها و درآمدهای هنگفت

این روانشناس بالینی توضیح می‌دهد: این در حالی است که در واقعیت عمیقا از روابط بین فردی خود ناراضی بوده و احساس خلا می‌کنند. افراد دارای اختلال شخصیت مرزی نیز با ارائه تصویری ناپایدار از خود و رفت و برگشت بین حالات ناپایدار در هیجانات و رفتار روزی گریه سر می‌دهند برای دوری معشوق و روز دیگر او را فردی بی‌مصرف و بی‌خود می‌خوانند (نمونه آن به وفور مشاهده می‌شود). افراد سایکوپات مدام از لاتی، تهدید و کری‌خوانی در برابر بدخواهان خود و مخاطبان‌شان دم می‌زنند و افراد دارای اختلال شخصیت نمایشی نیز با نمایش دادن خود و ارائه تصویری اغواگرانه جنسی و مصنوعی از خود درصدد دریافت توجه مخاطبان هستند. گاهی این رفتارهای نمایشی در رابطه با همسر و شریک جنسی به شکلی اروتیک در فضای مجازی منتشر شده و با دریافت توجه گسترده مخاطبان تقویت شده و به صورت سلسله مراتبی ادامه می‌یابد. 

علاوه بر دریافت توجه مخاطبان و سیل بی‌پایان کامنت‌ها و فالوئرها این افراد با گرفتن تبلیغات وسیع به درآمدهای هنگفت نیز می‌رسند و این همان چیزی است که الگوی اختلال‌گونه شخصیت، رفتارها و احساسات این افراد را تداوم می‌بخشد؛ چراکه از قبل نشانه‌های اختلال خود هم نفع اولیه کسب می‌کنند که همان دریافت توجه وسیع مخاطبان و قوام‌بخشی هویت متزلزل و ناپخته است و هم نفع ثانویه کسب می‌کنند (کسب درآمد از قبل نشانه‌های‌شان).

جلب‌توجه مخاطبان با اغواگری جنسی و نمایش‌های اروتیک

قادری تشریح کرد: در مورد کلیپ اخیر نیز این مسئله به وضوح مشخص است. هیجانات مبتنی بر اغواگری جنسی، نمایش روابط خصوصی در فضای مجازی، نمایش مصنوعی عشق و دلدادگی به معشوق و آشکارسازی قدم به قدم روابط به ظاهر عاشقانه و به غایت اروتیک با طیف وسیعی از توجه مخاطبان مواجه شده است. حال باید به این پرداخت که چرا جامعه چنین حجم زیادی از توجه به این کلیپ‌ها را بروز می‌دهد؟ دلیل را می‌توان از چند جنبه به شکل مختصر بیان کرد. دسته‌ای از افراد صرفا برای سرگرمی و کنجکاوی و خنده این صفحه‌ها را رصد می‌کنند که این یک شادی واکنشی است و لزوما توان تولید نشاط پایدار را ندارد. 

دسته‌ای دیگر این افراد را آرمانی‌سازی کرده و آرزوهای ناخودآگاه خود را که منشعب از همان دست اختلالات شخصیت است از طریق این افراد و با مکانیسم جابه‌جایی دنبال می‌کنند و زبان حال‌شان این می‌شود: اگر چه من شاید نتوانم این تکانه‌ها را بروز دهم؛ اما دیگری (شاخ مجازی) به جای من آنقدر جرات کرده که عریان شود، ‌توانایی‌های اعجاب‌انگیز خویش را بشناسد و یا حتی قتل انجام دهد، بدون اینکه من تنبیه‌های آن را متحمل شوم و دسته آخر افرادی هستند که به‌عنوان مصرف‌کننده‌های بزرگ کالای لوکس و تجملی هیجانات و زندگی لاکچری به دنبال کسب فرمول خوشبختی خویش هستند.