روایتی از دور تازه اجرای طرح جمعآوری کودکان کار در خیابان
کودک دستگیر نشود
لیلا رزاقی
«شما اینطور تصور کن که اینجا یک انبار کالاست و ما صرفا در صورتی که برگه ترخیص کالا را دریافت کنیم، میتوانیم این کالاها را به بیرون بفرستیم... اینها با یک برگه مسئول جمعآوری وارد میشوند و با یک برگه ترخیص، جواز خروجشان داده میشود. غیر از این، ما هیچ مسئولیت دیگری نداریم.» اشتباه نکنید، اینجا گمرک نیست. قرار هم نیست، بار یا کالایی وارد یا خارج شود. باورتان بشود یا نه، اینجا یکی از چندین مرکز شبانهروزی نگهداری از «کودکان کار و خیابان» است. اینها هم قسمتی از حرفهای یکی از کارمندان این مرکز است، خطاب به مددکاری که برای پیگیری وضعیت یک کودک مهاجر «دستگیر شده» در طرح اخیر جمعآوری کودکان کار در خیابان، به آن مرکز مراجعه کرده است. «سمیر» 8 ساله کودک افغانستانی، یکی از دهها کودکی است که تنها طی سه هفته از شروع دور تازه طرح جمعآوری کودکان کار درخیابان، به مراکز نگهداری سپرده شدهاند. مراکز نگهداری شبانهروزی بهزیستی، همان مراکزی هستند که هر ساله همزمان با شروع طرح، گاهی خارج از ظرفیت و استانداردها، کودکان دستگیرشده بسیاری را پذیرش میکنند. طرحی که متولیانش ادعا میکنند امسال، رویکرد جدیدی را در دستور کار قرار دادهاند و آن استفاده از ظرفیتهای یک انجمن غیردولتی با نام «حامی» و یک کلینیک مددکاری با نام «آوای باران» در فرآیند جمعآوری کودکان کار در خیابانهای تهران است. مشاهدات عینی یک فعال حقوق کودک در روند پیگیری وضعیت ترخیص یک کودک مهاجر دستگیرشده نشان میدهد، طرح جمعآوری، امسال با شدت بیشتری در حال انجام است کودکان جمعآوری شده تا زمان احراز هویت و بازدید مجریان طرح از محل سکونتشان، در این مراکز نگهداری میشوند. روایتهای متعددی از این کودکان نشان میدهد، دوری اجباری از خانواده و قرارگرفتن در وضعیت بلاتکلیفی، آسیبهای جبرانناپذیری را به روان کودک وارد میکند. «روز پنجشنبه که به مرکز بعثت مراجعه کردیم، آقایی که شبیه نگهبانها بود، پرس وجو کرد که کارتان چیست؟ گفتیم که ما از انجمن آمدهایم برای پیگیری وضعیت یکی از بچهها و میخواهیم با مسول مددکاری یا مدیریت مرکز صحبت کنیم. آن آقا رفت و یک لیست دستنویس آورد. پرسید: اسم بچه چیه؟ گفتیم: «سمیر زریوی». خلاصه با کمی کش و قوس ما را به داخل مرکز هدایت کردند...» اینها روایت ضحی امیری است. فعال حقوق کودک و عضو کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوقکودکان از دیدهها و شنیدههایش در بازدید سرزده از مرکز نگهداری کودکان کار و خیابان بعثت. روایت تلخ پرونده یک کودک دستفروش دستگیر شده در کنار دهها کودک هم سن وسال دیگر که وجوه اشتراک بسیاری با هم دارند. فقر، نابرابری و مهاجرت.. برای «سمیر» اما همه اینها در یک کفه ترازوست. در سوی دیگر این کفه، خودش نشسته با 8 خواهر و برادر دیگری که هر روز زیر سایه ترس و نگرانی ناشی از نداشتن اوراق هویتی، در خیابانهای تهران دستفروشی میکنند، تا شاید جانی برای زنده ماندن باقی بماند. امیری توضیح میدهد که تا پیش از این، وقتی کودک زیر 12 سال را در خیابان میگرفتند، انجمنهایی که کودک را به هر طریقی میشناختند یا از خانوادهاش حمایت میکردند، به بهزیستی و مراکز نگهداری مراجعه میکردند و با ارائه ادله و توضیحاتی او را ترخیص میکردند. اما انگار در طرح اخیر و با ورود انجمن حامی به عنوان یکی از مجریان طرح، این پروسه پیچیدهتر شده است. پروسهای که با توجه به ظرفیت محدود منابع و نیرویانسانی بازه زمانی طولانی را دربرمیگیرد و عملا نه تنها بهبودی در وضعیت کودک و خانوادهاش ایجاد نمیکند بلکه، با تحمیل هزینههای مادی و روانی بیشتر به خانواده شرایط کودک را سختتر و عملا زمینه تشدید آسیبها را فراهم میکند. پرونده «سمیر»، یکی از دهها پروندهای است که این روزها با عنوان پرونده مددکاری زیردست مجریان طرحی با عنوان جمعآوری کودکان کاروخیابان میرود. در کشاکش رسیدگی به این پرونده ها چه بسیار کودکان مهاجری که به دلیل نداشتن اوراق هویتی در بیخبری رد مرز میشوند. امیری میگوید: وضعیت به خصوص برای این کودکان نگرانکننده است. کودکانی که در مسیر رسیدن به تهران از انواع و اقسام خطرات جان سالم به دربردند، حالا ممکن است بدون خانواده رد مرز شوند. آن هم در حالیکه ممکن است هیچ کسی را در خارج از مرزهای شرقی ایران نداشته باشند...
دیدگاه تان را بنویسید