با پسلزرههای روانی قربانیان تجاوز جنسی چه کنیم؟
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
آمارها بیانگر آن است که قریب به 90 درصد، قربانیان اصلی تجاوزهای جنسی، زنان هستند اما در این میان مردان نیز ممکن است مورد تجاوز قرار گیرند. البته ناگفته نماند بعد از زنان، کودکان نیز معمولا قربانیان دیگر این حادثه ناگوار به حساب میآیند. «تجاوز و سوء استفاده جنسی» در زمره تجارب به شدت آسیبزایی است که میتواند گریبانگیر درصد زیادی از زنان و دختران شود. از منظر آسیبشناسی میتوان گفت قربانیان اکثر تجاوزهای جنسی بدلیل حملات اضطرابی شدیدی که در وجود خود احساس میکنند، به شدت در معرض خطر ابتلا به اختلالات اضطرابی، افسردگی و استرس پس از سانحه (PTSD) هستند. همچنین این دسته از قربانیان ممکن است علاوه بر آسیبهای جسمانی، مشکلات هیجانی، عاطفی و ارتباطی را نیز در کنار علائم و نشانههای اختلالات روانشناختی تجربه کنند. «تجاوز» علاوه بر آثار منفی که بر سلامت جسمانی و روانی فرد میگذارد، لطمات جبرانناپذیر دیگری را نیز بدنبال دارد که فرد آسیبدیده را مجبور میسازد به منظور پیشگیری از نزاع و درگیریهای خانوادگی و همچنین ترس از آبروریزی سخنی از آن حادثه شوم به زبان نیاورد. از اینرو نگرانی از واکنش دیگران و ترس از قضاوت شدن مساله مهم دیگری است که شرایط را برای بهبودی فرد و بازگشت به روال عادی زندگی سختتر میکند. روانشناسان معتقدند حالتهایی همچون خشم، ترس، احساس عدم امنیت، بیخوابی، کابوس، افسردگی، بیزاری از آمیزش جنسی، احساس بیحرمتی و ناتوانی در مدیریت هیجانها ممکن است ماهها و حتی سالها بعد از تجاوز و سوء استفاده جنسی از ذهن قربانیان پاک نشود.
از اینرو ایجاد احساس امنیت اولیه و اطمینان از سلامت جسمی اولین اقدامی است که باید انجام شود. در این شرایط قربانی باید به مکانی که احساس امنیت میکند مانند منزل، نزد دوستان یا افرادی که به آنها اطمینان دارد، پناه ببرد و سعی کند موضوع را با آنها مطرح کند. معمولا بعد از تجاوز و سوءاستفاده جنسی، قربانیان ممکن است به دلیل احساس شرم و گناه، تا مدتها یا حتی گاهی هرگز در این مورد با کسی صحبت نکنند زیرا در برخی جوامع، مطرح کردن این مساله ممکن است آسیبهای بعدی برای قربانی در پی داشته باشد. در هر حال باید سریعا به پزشک مراجعه کند تا اقدامهای اولیه لازم انجام شود. اینکه فرد ابتدا به پزشک مراجعه کند یا موضوع را با افراد خانواده در میان بگذارد و سپس برای انجام امور پزشکی اولیه اقدام کند، کاملا به شرایط او بستگی دارد.
البته نکته حائز اهمیت آن است که هر رویدادی در حکم محرک میتواند راهانداز مجدد تصاویر دلخراش و آزاردهنده این حادثه تلخ باشد که این موضوع نیز به نوبه خود مانع از آن میشود تا فرد بتواند زندگی روتین خویش را در پیش بگیرد. درواقع بهتر است بگوییم «تجاوز جنسی» در زمره موضوعاتی است که فرد تا پایان عمر نمیتواند آثار مخرب و زیانبار آن را از روان خود پاک سازد. از همین رو ایجاد احساس امنیت از طرف خانواده بسیار اهمیت دارد. این امنیت میتواند هم در مورد مسایل عاطفی باشد و هم بار اقتصادی و روانی داشته باشد. باتوجه به تمام مطالب مطرح شده به خانواده و نزدیکان و همسر فرد قربانی تاکید میشود که دوست داشتن خودشان را به زبان بیاورند و به وی ابراز کنند که باز هم مثل گذشته دوستش دارند. آخرین نکته نیز اینکه فرد قربانی در این شرایط میل به گریه پیدا میکند که نباید از طرف خانواده منع شود. بهتر است در این دوران سوگواری با احترام نگریسته شود ولی اگر از حد تعادل بیشتر شد، حتما باید شرایط را به گونهای رقم زد تا با تغییر محیط، فکر فرد قربانی به مسایل دیگری منحرف شود و در نهایت خانواده با مشورت با افراد متخصص باید موقعیتی را برای فرد فراهم آورند تا فرد بتواند احساس کنترل بر زندگی خود را به دست آورد. بنابراین به دختران و زنان جامعه تاکید میشود از کنار صفحات حوادث به راحتی نگذرند و از تجربههای دیگران درس بگیرند؛ زیرا هیچکدام از قربانیان تجاوزات جنسی گمان نمیکردند روزی خودشان در چنین شرایطی گرفتار شوند.
دیدگاه تان را بنویسید