ادامه زندگی بعد از پایان رابطه عاطفی، محتمل است؟!
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
آیا تا به حال با روابطی برخورد کردهاید که با جرقهای همچون شعلههای آتش با درخششی زیبنده و بیهمتا آغاز شوند و بعد از اندک مدتی جوش و خروش ابتداییشان افول کند و بهسان صاعقهای تصمیم به جدایی و قطع رابطه بگیرند!؟ حال در چنین شرایطی اوضاع زمانی به مرز دهشتناک خود میرسد که یکی از طرفین تمایل به ادامه رابطه دارد و دیگری درصدد رهایی باشد. بنابراین خبر شنیدن قطع رابطه همچون خنجری بر قلب وی فرو میرود و چنان جهانی را برای خود متصور میشود، گوییکه به آخر خط رسیده است؛ مات و مبهوت میماند و شروع به کنکاش و بالا و پایین کردن رفتارهای خود میکند و ترسی تمام ناشدنی تمام وجودش را دربر میگیرد؛ ترس از اینکه دوستداشتنی نبوده و طرد شده است. دنیا در نظر چنین آدمی تیره و تار میشود و احساسات متفاوتی از جمله غم و حسادت با وی عجین میشوند. به نظرتان چنین فردی چطور باید با خبر پایان یافتن رابطه عاطفی خویش کنار بیاید؟
قطع رابطه عاطفی واقعا سخت و واکنش افراد نسبت به جدایی و پایان یافتن رابطه متفاوت است. بعضی از اشخاص که تحمل طردشدگی برایشان پذیرفتنی نیست، با انجام اقدامات ناخوشایند و غیراخلاقی همچون خودکشی، دست شستن از زندگی و افسدگی، رها کردن کار و فعالیت و تحصیل خود میخواهند طرف مقابل را به ادامه یافتن رابطه مجبور نمایند. البته شایان ذکر است که بعضی از افراد به جای اتخاذ روشهای آسیبرسانی به خود، ترجیح میدهند با تهدید به اسیدپاشی، آبروریزی و تهمت و افترا شریک عاطفی خود را به ماندن وادار کنند.
متاسفانه افراد همانطور که شیوه درست ارتباط برقرار کردن و خلق یک رابطه عاطفی سالم و سازنده را بلد نیستند، همانقدر هم بلد نیستند که با تمام شدن یک رابطه عاطفی با احساسات خویش چگونه کنار بیایند.
احساس عمیق «از دست دادن» بسیاری از مراجعان را راهی مراکز مشاوره میکند تا با بهرهمندی از رویکردهای مختلف بتوانند از احساس منفی ناخوشایند خویش رهایی شوند. ازاینرو مراجعان درصدد یافتن نسخه یا دستورالعملی هستند تا بتوانند دوباره از نو شروع کنند و همه چیز را به حالت اول برگردانند و درد و رنج اجتنابناپذیر قطع رابطه را به حداقل برسانند؛ گویی که آب از آب تکان نخورده است. خطاب به این دسته از عزیزان باید متذکر شد، درست است که برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسیکه زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت میخواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، آدمی باید بتواند برای خود احترام قائل شود و کاری کند که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به روال عادی زندگی خویش بازگردند. در همین راستا توصیه میشود هرگز به محض پایان رابطه خویش به عنوان یک راهحل دمدستی، به دنبال جایگزین دیگری نباشند؛ فراموش نکنید تا هنگامیکه خاطره معشوق قبلی در ذهن شما پررنگ است، این کار در بهترین حالت یک نفر دیگر را بدبخت میکند و در بدترین حالت کلکسیون شکستهای عشقی آدمی را کاملتر میکند. بنابراین لازم است حتما برای اتمام رابطه عاطفی خویش سوگواری کنید، با احساسات ناخوشایند خود مواجه شوید و دنبال جایگزینی نگردید. نکته مهم دیگر که باید درنظر گرفته شود مساله «پذیرش» است؛ بپذیرید دعواها و تنشهای مکرری که در رابطهتان به دفعات بر سر موضوعات بیربط و باربط پیش میآید، شاید ناشی از عدم تفاهمها باشد که گهگاهی افراد چون به این شرایط عادت کردهاند، این را عشق قلمداد میکنند و اینگونه متصور میشوند که گذشت زمان، همه چیز را درست خواهدکرد، در صورتیکه اصلا اینطور نیست. به عنوان نکته آخر نیز باید یادآور شد شکی نیست که شکست عشقی تجربه سخت و ناگواری است، اما اگر قصد دارید که هرچه زودتر از این تجربه ناخوشایند عبور کنید، باید خودتان را از رابطه نافرجامی که داشتید، بهکل بیرون بکشید و همه چیزهایی که شما را یاد آن رابطه میاندازند از زندگی پاک کنید و در این مسیر نیز حتما از مشاوران و روانشناسان کمک بگیرید تا بتوانید با آغوش باز و نگاه مثبت به آینده، روبه جلو حرکت کنید.
دیدگاه تان را بنویسید