نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
وضعیت خطرناک شیوع روانشناسی زرد در جامعه
فائزه ناصح، دکترای روانشناسی عمومی
اینروزها در شبکههای اجتماعی و رسانههای جمعی، در بازار کتاب و رسانه مطالب گوناگونی با عناوین موفقیت، روانشناسی امید، انگیزش، پیشرفت، چگونه پولدار شویم، راز خوشبختی، خوشبختی در سه گام و ..... بسیار داغ است؛ چه بسیار افرادی که رشته تحصیلی مرتبط با روانشناسی هم ندارند و یا حداقل از سابقه روشنی هم در این زمینه برخوردار نیستند، اما با مطالعه چند کتاب زرد، کتابهایی که در زمینه علم روانشناسی غیرعلمی محسوب میشوند و در زمره منابع اطلاعاتی روانشناسی زرد جای میگیرند، خود را به عنوان روانشناس، درمانگر، و حتی روانپزشک معرفی میکنند، و چنان در تبلیغ خویش موثرند گویی استاد فروید و یونگ و پیاژه بودهاند. بهاینترتیب است که حوزه روانشناسی کشور آکنده از مطالب روانشناسی با محتوای زرد، بیمحتوا و غیرعلمی است. کاش فقط مساله به اینجا ختم میشد! مشاورههای روانشناسی زرد با افراد غیرمتخصص صرفا به خاطر تبلیغات روانشناسی گمراهکننده، مخاطبان بسیاری را جذب کرده است که در ابتدا شاید بسیار هم تاثیرگذار و مطلوب به نظر برسند؛ اما به مرور زمان افرادی که تحتتاثیر چنین مشاورههای غیرعلمی قرار گرفتهاند، پیامدهای جبران ناپذیری را تحمل کردهاند.
ناگفته نماند که روانشناسی با وجود آنکه رشتهای بسیار جذاب و دلربا است، اما چون با انسان که موجودی بسیار پیچیده و باهوش است سروکار دارد، نیازمند دقت، درایت، هوش و ذکاوت و از همه مهمتر دانش آکادمیک و عمیق میباشد و سالها ممارست و تمرین و تجربه میطلبد. اما متاسفانه در سالهای اخیر بنابر علل متفاوت دانشگاههای کشور در رشته روانشناسی، بدون کنکور با هر میزان از سطح تحصلات و سواد، بدون برخورداری از حداقل شرایط و صلاحیت، دانشجو میپذیرند؛ بنابراین وقتی ورود به این رشته در مقطع کارشناسی بدون کنکور است، بر برخی از افراد این امر را مسجل میسازد که با خواندن چند کتاب در این حوزه و حتی گذراندن چند واحد درسی در دانشگاه با مدارک کارشناسی مرتبط یا نامرتبط میتوانند مشکلات سلامت روان افراد جامعه را حل و فصل کنند این در حالی است که چنانچه به زندگی خود آنها بنگری سراسر غرق مشکلات ریز و درشت است و کوری عصاکش کوران دگر شده است. مخاطب این نوشتار تنها آن دسته از افرادی که حتی سواد آکادمیک ندارند و فقط دانش خود را با کتابهای زرد و منشوری روانشناسی پر کردهاند، نیست. از آن مهمتر کسانی هستند که فارغالتحصیل رشته روانشناسی بوده، مدعیاند اخذ مدرک کارشناسی بدون کنکور و بیضابطه و حضور تق و لق سر چند کلاس درس و اخذ نمرههایی با آن کیفیت که میدانیم و میدانید مساوی با ورود به حرفهای است که با روح و روان جامعه سروکار دارد. این تصور غلط سبب شده است بسیاری از افراد در این رشته مشغول به کار شوند که صلاحیتهای لازم حرفهای را ندارند و چون سازمان نظام روانشناسی و مشاوره نیز به عنوان متولی حرفهای این حوزه، آنگونه که شایسته است بر تازهواردان این عرصه نظارت نمیکند، عرصه را برای جولان افرادی که صلاحیت فعالیت در زمینه مشاوره، رواندرمانی و روانشناسی را ندارند، باز میگذارند. این امر لاجرم عرصه را برای بروز بسیاری از مشکلات فراهم میسازد. بنابراین معضل بزرگی که گریبان رشته رواشناسی را گرفته است، رشد بیرویه افرادی است که از مرکزی مدرکی اخذ میکنند و در زمره دانشآموختگان حتی نه کمسواد بلکه کاملا بیسواد قرار میگیرند و متاسفانه با اخذ مبالغ هنگفت برای مشاوره با روح و روان مردم بازی میکنند.
ازاینرو ه جرات میتوان گفت اغلب کسانی که در حال حاضر در بسیاری از کلینیکهای روان درمانی و مشاوره کار میکنند، خود از اختلالات روانی و مشکلات عدیدهای در عذابند، آموزش کامل ندیدهاند؛ با مدرکی از دانشگاه خارج شدهاند و در جایگاه درمانگر نشستهاند. بنابراین مساله مهم در شرایط فعلی بحث بر سر بوجود آمدن نوعی از روانشناسی است که مبتنی بر نظریهها و پراتیک علمی نیست و بهنوعی به «عمهتراپی» و «خالهتراپی» بیشتر شبیه است. تداوم چنین مسیری جز به بیراهه کشاندن آدمی، ثمره دیگری ندارد.
از سوی دیگر افرادی هستند که به دروغ خود را روانشناس بالینی معرفی میکنند تا بتوانند در این حوزه ورود کرده و مراجعان بیشتری را درمان کنند! و پول بیشتری به جیب بزنند!
شناخت مشکلات روانی، رفتارها و سلامت روان موضوعی کلان و بسیار پیچیده است و ازاینرو توصیه میشود مردم پیش از مراجعه به هر مشاور، روانشناس یا روانپزشک ابتدا از سوابق، مجوز و صلاحیت آنها آگاه شوند تا بتوانند مشکلات خویش را همگام با مشاور بهبود بخشند.
دیدگاه تان را بنویسید