گزارش میدانی «توسعه ایرانی» از حالوهوای سیودومین نمایشگاه کتاب
رفتن، دیدن، چرخیدن و نخریدن!
آسو محمدی
هشت روز از نمایشگاه کتاب گذشته و من در بعدظهری اردیبهشتی و آفتابی به مصلا آمدهام. اردیبهشت ماه هر سال برای اهالی فرهنگ و آنهایی که دستی به قلم دارند، ماه خاصی است؛ ایامی که با کتاب رقم خورده و ناشران و نویسندگان بسیاری را برای دیدار با مخاطب گردهم میآورد.
از در جنوبی مصلا وارد نمایشگاه میشوم. عصرها نمایشگاه کتاب شلوغتر است. در راهروهای اصلی به سختی میشد راهی برای عبور به جلو باز کرد و راهروهای فرعی اما خلوتتر هستند و اغلب بدون مشتری. در این هنگامه و غوغا بعضا افرادی زیر لب غرولند میکنند که مثلاً اینها همه از سرِ نداشتن تفریح به اینجا میآیند، همه تظاهر و شو است. کتاب که نمیخرند هیچ، قرارشان را اینجا میگذارند. جمعیت اما کار خود را میکردند. آرام راه میرفتند، خودشان را در ویترین غرفه نگاه میکردند و به غرفهها سرک میکشیدند. در پی چهرههای مورد علاقه خود میگشتند تا با آنها کلامی رد و بدل کنند و سلفی بگیرند. راهروهای اصلی نمایشگاه شلوغ است. از فرصت خلوتیِ بعضی غرفهها استفاده میکنم و با ناشران به گفتوگو مینشینم. در غرفه انتشارات «آگه» با محسن، مسئول اجرایی غرفه صحبت میکنم. او به «توسعه ایرانی» میگوید: «بر کسی پوشیده نیست که نمایشگاه کتاب تهران احیاکننده صنعت نشر است؛ صنعتی که در سالهای اخیر رفتهرفته به یک صنعت پرچالش و فقیر تبدیل شده است. صنعتی که فعالانش یا به سودای سودآوری بیشتر آن را ترک کردهاند و یا اگر هم ماندهاند با مشکلاتش دست و پنجه نرم میکنند. با این وجود هر سال نمایشگاه کتاب تهران میآید تا گرد مردگی را از نشر بزداید و رونقی به بساط ناشران دهد. بحران کاغذ در فاصله نمایشگاه سی و یکم تا سی و دوم کتاب تهران ناشران را مجبور به کاهش تولید و کاهش شمارگان کرده است، به عبارت دیگر بحران کاغذ داغی تنور نمایشگاه کتاب را کاهش داده است.»
محسن ادامه میدهد: «هر چند در سالهای گذشته مشکلات نشر همواره وجود داشته و تاثیرات خاص خود را گذاشته است، اما از نمایشگاه سی و یکم کتاب تهران که اردیبهشت 97 برگزار شد، تا نمایشگاه سی و دوم که در حال برگزاری است، مشکلات شتاب بیشتری داشته است، امروز دیگر همه میدانیم که یکی از مهمترین مشکلات نشر کاغذ است، کالایی گرانبها که در ماههای اخیر حکم طلایی را یافته که روز به روز بر قیمتش افزوده میشود.»
از «انتها» کتاب بخرید
در راهروهای نمایشگاه کتاب، زنی تنها و بدونه غرفه کتاب میفروشد. روی یک میز صورتی کتابش را با عنوان «انتها، ملکه رنجها» بساط کرده و میفروشد. خودش نویسنده کتاب است. دقایقی را همصحبت او میشوم. اسمش «انتها قبادی»، اهل روستای «شاهینی» در شهرستان کامیاران در کردستان است. «انتها، ملکه رنجها» عنوان کتابی از رنج و مشقتهای این زن معلول روستایی است که با فروش کتابش در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تلاش دارد تا زندگیاش را روایت کند.
سرمایه ناشران در معرض خطر جدی است
«حسین» مسئول غرفه انتشارات امیرکبیر است. او درباره وضعیت امسال نمایشگاه کتاب به «توسعه ایرانی» میگوید: «امسال که کاغذ گران شده، سرمایه ناشران در معرض خطر جدی است و بحران پشت بحران را از آغاز سال تاکنون با گوشت و پوست و خونمان لمس کردهایم. نمایشگاه کتاب تهران بیشتر با همان ماهیت فروشگاه بزرگ کتاب و افزایش نقدینگی و امید برای بقای بسیاری از ناشران برپا میشود.» این شهروند در توضیحی دیگر میگوید: «کتاب درسیها همچنان پیشتازند و مثل قانون سیبزمینی سرخشده، هجوم مردم و فروش حیرتانگیز چند برند خاص کتاب درسی، نشان میدهد سرانه اندک مطالعه هنوز هم موضوع جدی کشور ماست و پنجشنبهها و جمعههای پرترافیک و مملو از جمعیت نمایشگاه را نباید به حساب رشد و شکوفایی آنی سرانه مطالعه گذاشت. اما برای من همیشه نمایشگاه کتاب تهران اتفاق مهمی بوده است.»
حضور اقشار اجتماعی متفاوت در نمایشگاه
در این میان با چند شهروند هم که دل پری داشتند به گفتوگو نشستم. «مینا» شهروندی 36 ساله است که نگاهی خوشبینانه به برپایی هر ساله نمایشگاه دارد. مینا بیشاز هفت بار به نمایشگاه کتاب آمده است و میگوید: «همینکه همه اقشار اجتماعی را به بهانه کتاب میشود، جمعه صبح یا پنجشنبه عصر یا هر روز دیگر هفته به ضیافت کتاب دعوت کرد، به گمانم اتفاق مهمی است که نمایشگاه کتاب تهران رقم میزند، فارغ از نمایشگاه یا فروشگاه بودنش. حتی اتفاق خوشایندی است وقتی جوانان و نوجوانانی را میشود در این نمایشگاه دید که پرسه میزنند و کتابی را از سر تفنن و بدون هیچ هدف خاصی ورق میزنند.»
ضیافت کتاب و ایجاد انگیزه برای رفتن
«سارا» اما نظر متفاوتی دارد. او به «توسعه ایرانی» میگوید: «نمایشگاه کتاب تهران هیچوقت منبع مهمی برای دادوستد فرهنگی نبوده است. خروجیاش هیچوقت این نبوده که ادبیات ایران را به جهان و جهان را به ایران معرفی کند. غرفههای چند ناشر خارجی بر مبنای اصول نمایشگاه بینالمللی هستند و اصلا نمیتوانند خریداران کتابهای درسی و حتی مخاطب حرفهای کتاب در داخل کشور را جذب کند. در نمایشگاه کتاب تهران، درصد تخفیف، بن کتاب، تازه شدن دیدار اهالی قلم و خرید کوهی کتاب که تا سال دیگر هم خوانده نمیشوند حرف اول را میزند، اما ضیافت کتاب و ایجاد انگیزه برای رفتن و دیدن و خریدن و چرخیدن چرخ ناشران کوچک و بزرگ همان هدف بزرگی است که میتواند دستاورد رویدادی اینچنین باشد.»
فروش ۳۵میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومانی کتاب
با همه این صحبتها اما قائممقام نمایشگاه کتاب تهران از فروش ۳۵میلیارد تومانی کتاب تا روز گذشته در سیودومین دوره نمایشگاه کتاب تهران خبر داده است. قادر آشنا به تسنیم گفت: بهنسبت سال گذشته طبق آماری که بانک شهر به ما داده است، در سه روز نخست شاهد 32 درصد افزایش در فروش بودهایم. آشنا تصریح کرد: طبق آماری که بانک شهر در اختیار ما قرار داده است، تا شب گذشته 35 میلیارد و 600 میلیون تومان کتاب از طریق دستگاههای کارتخوان فروخته شده است.
بحران کاغذ در فاصله نمایشگاه سی و یکم تا سی و دوم کتاب تهران ناشران را مجبور به کاهش تولید و کاهش شمارگان کرده است، به عبارت دیگر بحران کاغذ داغی تنور نمایشگاه کتاب را کاهش داده است
استارتاپها به جای ناشران کمکآموزشی
در این میان راهروها از شماره یک تا انتها بر اساس حروف الفبا از آخر به اول هستند که البته در این میان، بینظمی هم دیده میشود. یک نگاه ساده در چند دقیقه به راحتی گویای آن است که ازدحام جمعیت در بخش ناشران عمومی بیش از سایر بخشها است و حال ناشران و مراجعهکنندگان به نسبت سایر بخشها در شبستان مصلا بهتر است. شهروندان از کودکان و نوجوانان گرفته تا دانشجویان و عموم مردم از تهران و برخی استانهای دیگر به واسطه این رویداد فرهنگی با وجود قیمت بالای کتاب خودشان را به نمایشگاه رساندهاند. در سیودومین سال از برگزاری این رویداد فرهنگی انگار برخلاف سالهای گذشته به جای فریادهای تبلیغات ناشران کمکآموزشی، حالا صدای استارتاپهای مرتبط و غیرمرتبط با کتاب و گاهی هم گفتوگوهایی با برخی ناشران که از برنامههایشان میگویند، شنیده میشود.
دیروز براش یه اتود خریدم۴۰هزارتومن
از جایی که شبستان واقع است، باید مسیری را از ناحیهای که کارگران در آن زیر تابلوهای راهنمای نمایشگاه که به سختی قابل دیدن است مشغول کار هستند و البته تابلو خطر هم خودنمایی میکند، طی کرد تا به بخش ناشران کودک و نوجوان رسید.
ورودی ناشران کودک و نوجوان از راهپلههای سالن نسبتا تاریکی در زیرزمین میگذرد. با ورود به این بخش، بیش از اینکه حواس بچهها و والدینشان به کتابها باشد باید به زیرپایشان که گاهی خاک و سنگ و فرورفتگی است، باشد. این درحالی است که ناشر و بازدیدکننده از نبود راهنما برای شماره سالنها و غرفهها گله میکنند.
نمایشگاه کتاب تهران هیچوقت منبع مهمی برای دادوستد فرهنگی نبوده است. خروجیاش هیچوقت این نبوده که ادبیات ایران را به جهان و جهان را به ایران معرفی کند
در غرفههای کودک و نوجوان چهرههای آشنایی دیده میشوند، برخی همانند فرهاد حسنزاده و افسانه شعباننژاد در قاب غرفهها، برخی همانند توران میرهادی در قاب جلد کتابها و برخی هم همانند مصطفی رحماندوست و دیگران خبر آمدنشان روی بنرهای اطلاعرسانی خودنمایی میکند. پدری صفحه به صفحه کتاب را برای فرزندش ورق میزند و دیگری هم میگوید که «حالا بیا بریم!» یا اینکه در همدردی با دیگر والدین میگوید «همین دیروز براش یه اتود خریدم ۴۰ هزار تومن!»
قاعدتاً میتوان از فرصت نمایشگاه برای بحثهای زنده و آزاد و تضارب آرا و افکار متفاوت استفاده کرد و بسیاری از جمعیت هم مشتاقانه همین را میخواهند. صاحبان غرفهها از هر نحله و گرایشی، با خوشرویی و مهربانی از بازدیدکنندگان استقبال میکنند و در واقع اینجا تنها جایی است که میتوانی لبخند همگان را به روی خود ببینی. با این حال صرفنظر از دلایل و انگیزههای واقعیِ بازدید افراد؛ همین که نام کتاب و نمایشگاه آن برای جمع بسیاری از ایرانیها جذاب و دیدنی است، به نظرمیرسد فرصت بینظیری برای ارتقای فرهنگ عمومی فراهم میآورد.
دیدگاه تان را بنویسید