امان‌الله قرایی مقدم-جامعه‌شناس

روز گذشته نتایج نظرسنجی موسسه معتبری منتشر شد که در آن نشان داده شده بود که مردم در سراسر جهان در سال ۲۰۱۸ میلادی، برای دومین سال پیاپی غمگین‌تر و خشمگین‌تر و ترسناک‌تر از هر زمانی شده‌اند. وقتی به نام کشور خودمان در بین لیست کشورهای افسرده و خشمگین برخوردم یاد خبری افتادم که سال گذشته یکی از مسئولین کشورمان درباره آن صحبت کرده بود و آن هم این بود که طبق بررسی‌ها درباره اختلالات روحی و روانی، ۲۳.۴ درصد از آحاد جامعه دچار اختلال هستند و در این بررسی، کسانی که تجرد را انتخاب کرده‌اند، این مسئله در آن‌ها بیشتر مشاهده می‌شود. اما چرا باید جامعه جوان ما تا این حد دچار اختلال روحی و روانی باشد؟ چه عواملی باعث می‌شود که برای مردم کشورمان چنین اتفاقی بیافتد و جزو غمگین‌ترین مردمان جهان باشند؟

اگر در یک کلمه بخواهیم علت و چرایی ایجاد اختلال روحی و روانی مردم شهر را بگوییم، باید به جامعه اشاره کنیم، جامعه‌ای که مردم در آن در حال زندگی هستند و از آن تأثیر می‌پذیرند. همین جامعه باعث می‌شود آن‌ها یا شاد باشند یا ناراحت یا عصبی باشند یا آرام؛ پس در نتیجه‌گیری کلی جامعه است که روح و روان آدم‌ها را شکل می‌دهد.

خشونت و خشونت‌گرایی، ناراحتی روحی و روانی امری ذاتی، ارثی و نژادی نیست، بلکه دلایل متعددی دارد که یکی از آن‌ها جامعه است. اینکه مردم ما امروز دچار ناراحتی، صدمه روحی و روانی یا دچار پرخاشگری شده‌اند، نتیجه و زاده جامعه است، اما ایجاد این ناراحتی روحی و روانی آثار ادامه‌داری دارد که یکی از آن‌ها مشکل ایجاد کردن برای سلامت جسمی شهروندان است. حال چه می‌شود که در شهر ما مردم دچار اختلالات روحی و روانی می‌شوند؟ ارتباط نداشتن مردم با یکدیگر و نداشتن تعلقات اجتماعی در شهر باعث می‌شود آن‌ها هر روز چنین رفتاری را ببینند و بر روح و روانشان تأثیرگذار است. وقتی وارد خانه می‌شوند، این تأثیر را به خانواده‌ و رفتار با کودک و همسرشان انتقال می‌دهند و آن‌ها هم دچار ناراحتی می‌شوند. در نتیجه بعد از مدتی، چنین فردی چون زمینه ناراحتی و روحی روانی دارد، دچار عصیان و پرخاشگری می‌شود. داشتن روحیه عصیان و پرخاشگری طبق نظریه کلاسیک جامعه‌شناسی، یکی از عوامل خودکشی مردم شهر است که مدتی است در خبرها بیشتر از گذشته شاهد آن هستیم. اما چرا باید جوانان و مردم شهر دست به خودکشی بزنند و حال‌شان خوب نباشد؟ جوابش ساده، اما عمیق است؛ چون جامعه شاد نیست، چون فقر و بیکاری و تأخیر در ازدواج در کشورمان وجود دارد که این موضوعات را در شهرهای بزرگ بیشتر شاهد هستیم.

از طرفی نبود محل‌هایی برای شادی و نشاط در جامعه باعث شده آدم‌ها درگیر زندگی ماشینی شوند. اینکه جامعه ما مریض و دارای اختلالات روانی باشد، افتخار نیست، مایه بدبختی است. تنها راه خروج از این وضع هم ایجاد فضای شاد است. فضای شاد اجتماعی کم‌خرج‌ترین کاری است که می‌توان انجام داد؛ بازگذاشتن درهای استادیوم به روی دختران و پسران. برگزاری کنسرت‌ها و جشنواره‌های شاد از دیگر کارهایی است که می‌توان انجام داد. همچنین، صداوسیما که می‌تواند با پخش برنامه‌ها برای سلیقه جوانان آن‌ها را از یأس و افسردگی نجات دهد. باید بگویم جامعه ما، جامعه غم است. ناراحتی روحی و روانی از درودیوار شهر می‌ریزد و یک پدیده تک‌علتی نیست و تام است. چندین علت دارد که باید از همین ایجاد فضای شادی کار را آغاز کرد.